پرسش وپاسخ

سئوال ازاهل سنت وپاسخ شیعه به اهل سنت

پرسش وپاسخ

سئوال ازاهل سنت وپاسخ شیعه به اهل سنت

سابقه ازدواج با محارم در فتوای بزرگان اهل سنت

بنام خدای رسوا گر ظالمان

در این روزها سلفی های بی دین هر روز رسوایی دیگر بر دامن ناپاک و آلوده خود می افزایند؛ یکی از این فتواهای عجیب و غریب فتوای جهاد النکاح است که بسیاری از فاحشه ها و زناکاران را به سوریه کشاند و با خواندن سوره حمد زنان شوهر دار را به نکاح خود دراورده و یا با گفتن سه تکبیر هر زن و دختر را ملک خویش می‌کنند، در این پست ما ابتدا به سابقه این گونه فتواها در مذاهب اهل سنت اشاره میکنیم و در اخیر نوشتار لینک دانلود فیلم اعترافات مردانی که همسران خودرا به جهاد النکاح فرستاده اند را خواهیم گذاشت.

نزدیکی با محارم

  • 1- کسی که با مادر و دخترش نزدیکی کند حدی بر او نیست :

ابن حزم در کتاب المحلی مینویسد:

ابو حنیفه وقتی حکم به زنا میکند که زن مطروفه باشد (یعنی زن مجانا خود را در اختیار کسی قرار بدهد)

اما اگر مزد و یا اجاره باشد، زنا نیست و حدی در آن جاری نمیشود....

در ادامه مینویسد :

بنا بر این فتوا دیگر هرکسی که خواست در ملاءعام  زنا کند مشکلی ندارد و حدی بر آنها جاری نمیشود چون مقداری پول را مزد و یا اجاره عمل قرار میدهند ،

وی در ادامه مطلب مینویسد اصحاب ابی حنیفه حیله های ارتکاب معاصی را به گنه کاران و پیروان خود یاد میدهند تا جایی که یاد میدهند هرکسی که با مادر و دختر خود نیز عالما و عامدا نکاح ببندد و نزدیکی کند حدی بر او جاری نمیشود


المطروفة :زن بی باکی که از هیچ مردی ابائی ندارد خود رابر همه عرضه میکند و میزبان هر نا محرمی است (از همخوابی با هیچ کسی ابایی ندارد)
و به غیر از شوهرش چشم دارد.

- لا حد على من وطأ أمه أو ابنته!!

( إن أبا حنیفة لم یر الزنا إلا مطارفة* أما لو کان فیه عطاء و استئجار فلیس زنا و لا حد فیه و قال أبو یوسف ومحمد بن الحسن و أبو ثور و أصحابنا و سائر الناس هو زنا وفیه الحد ... ) إلى أن قال ( .... : وعلى هذا لا یشاء زان ولا زانیة أن یزنیا علانیة إلا فعلا وهما فی أمن من الحد بأن یعطیها درهما یستأجرها به، ثم علموهم الحیلة فی وطء الأمهات والبنات بأن یعقدوا معهن نکاحا ثم یطأونهن علانیة آمنین من الحدود، )


أقول : هل سنرى إعلان تأجیر أمهات و أخوات مارکة وهابیة للنکاح مع تخفیضات موسمیة ؟! ربما امسح و اربح !

________________________________________


2- پذیرایی از میهمان

ابن حزم مینویسد

ابن جریج گفته است : خبر داد مرا عطاء بن ابی رباح که گفت :مرد دخترش را به غلامش و فرزندو برادر ش حلال میکرد و همچنین زن دخترش را برای شوهرش حلال مینمود ؛  عطاء میگوید من این کار را دوست ندارم و برای من ثابت نشده است ،اما به تخقیق به من رسیده است که مرد دخترش را برای میهمانش میفرستد مرد دخترش را برای میهمانش میفرستد

ابومحمد گفته است که این نظر و فتوایی در میان فتاوا است و نظر سفیان ثوری نیز میباشد : و مالک (امام مالک رئیس فرقه مالکی اهل سنت ) و اصحابش گفته اند درین مورد  اصلا حدی جاری نمیشود .

 

2- الکرم الوهابی یتجلى فی إرسال ولیدتهم إلى ضیفهم !

 

( قال ابن جریج : واخبرنی عطاء بن أبى رباح قال : کان یفعل یحل الرجل / صفحة 258 / ولیدته لغلامه وابنه وأخیه وتحلها المرأة لزوجها ، قال عطاء : وما أحب أن یفعل وما بلغنی عن ثبت قال : وقد بلغنی أن الرجل کان یرسل بولیدته إلى ضیفه * قال أبو محمد رحمه الله : فهذا قول وبه یقول سفیان الثوری : وقال مالک . وأصحابه لا حد فی ذلک أصلا ... )

( المحلى لابن حزم / ج 11 / ص 257 و 258 / ط دار الفکر بتحقیق أحمد شاکر)

 

أقول : ربما لهذا یحبون زیارة بعضهم البعض کثیراً ... من یدری !!

________________________________________

 

  • 3- نکاح با محارم

خدایا مارا ببخش ...حتی با محارم ...مادران و خواهرانشان !!!!

ابن حزم مینویسد :

علماء در این زمینه اختلاف کرده اند یک طائفه گفته است : کسی که با مادر یا دختر و یا یکی از محارمش ازدواج کند و یا زنا نماید فرقی ندارد همه یکی است و این عقد هیچ اثری ندارد اگر عالم به تحریم و از روی عمد باشد و بر او حد زنا  جاری میشود و فرزند در این نکاح ملحق نمیشود (به پدر)این قولنقل شده است از  حسن، مالک و شافعی، و ابی ثور ؛و ابی یوسف و محمد بن حسن از یاران ابو حنیفه


فتوای مالک :

 

 ( وقد اختلف الناس فی هذا فقالت طائفة : من تزوج أمه أو ابنته أو حریمته أو زنى بواحدة منهن فکل ذلک سواء وهو کله زنا والزواج کلا زواج إذا کان عالما بالتحریم وعلیه حد الزنا کاملا ولا یلحق الولد فی العقد وهو قول الحسن . ومالک . والشافعی . وأبی ثور وأبی یوسف . ومحمد بن الحسن صاحبی أبی حنیفة :

مالک در این مساله بین نزدیکی به عقد و نزدیکی به ملک یمین (کنیز)فرق قائل شده است و گفته است :

در مورد کسی که مالک شود دختر برادر و یا دختر خواهر  ،عمه ، خاله یا همسر پدر و یا همسر فرزند نسبی اش و یا مادر رضاعی یا دختر رضاعی یا و یا خواهر رضاعی را ؛

در حالیکه میدانند نزدیکی با آنها حرام است و نسبت آنها را نیز با خود میداند ولی باز هم با آنها نزدیکی نماید حدی بر او جاری نمیشود و فرزند نیز به او ملحق میشود  (حلال زاده است) اما تنبیه میشود ...


إلا أن مالکا فرق بین الوطء فی ذلک بعقد النکاح وبین الوطء فی بعض ذلک بملک الیمین

فقال : فیمن ملک بنت أخیه . أو بنت أخته . وعمته . وخالته . وامرأة أبیه . وامرأة ابنه بالولادة  وأمه نفسه من الرضاعة . وابنته من الرضاعة . وأخته من الرضاعة

وهو عارف بتحریمهن وعارف بقرابتهن منه ثم وطئهن کلهن عالما بما علیه فی ذلک فان الولد لاحق به ولا حد علیه لکن یعاقب ورأی أن ملک أمه التی ولدته . وابنته وأخته بأنهن حرائر ساعة یملکهن فان وطئهن حد حد الزنا ،

وقال أبو حنیفة

 

لا حد علیه فی ذلک کله ولا حد على من تزوج

أمه التی ولدته  و ابنته  و أخته  و جدته  و عمته  و خالته  و بنت أخیه و بنت أخته ؛ عالما بقرابتهن منه عالما بتحریمهن علیه ووطئهن کلهن فالولد لا حق به والمهر واجب لهن علیه ولیس علیه إلا التعزیر دون الأربعین فقط وهو قول سفیان الثوری ... )

( المحلى لابن حزم / ج 11 / ص 253 / ط دار الفکر بتحقیق أحمد شاکر)

 

فتوای ابو حنیفه

ابو حنیفه میگوید حدی جاری نمیشود بر کسی که ازدواج کند با مادرش که اورا به دنیا او آورده است ؛دختر، خواهر ،مادر بزرگ ،عمه و خاله ،دختر برادر و دختر خواهر ش در حالیکه آگاه به قرابت و نسب آنها و عالم به حرمت ازدواج با محارم هم هست.و با آنها نزدیکی هم بکند ؛فرزند به او ملحق میشود و پرداخت مهریه هم واجب است و تنها باید تعزیر شود آنهم کمتر از چهل ضربه ؛ نظر سفیان سوری نیز همین است .

(تنها چیزی که توجیه گر این گونه فتاوا میباشد همان تصحیح نسب آلوده خودشان است که در جای خودش به آن خواهیم پرداخت)


أقول : و إن کان هناک عقد فکیف یصح هذا العقد أصلاً على الأم أو المحارم ؟! لعل فتواهم هذه لإضفاء الشرعیة على نسب بطلهم المخضرم ، و الله أعلم !

 

________________________________________


4- جواز اجرای خطبه نکاح با زنی که ازدواج با او حرام است !!!!


((هرگاه کسی زنی را که نکاح اش بر او حرام است به عقد خود در بیاورد و با او نزدیکی کند بر او حدی واجب نیست .))به خاطر شبهه نکاح، اسبیحانی گفته است :

این نظریه ابو حنیفه و زفر است ،و أبو یوسف و محمدگفته اند اگر ازدواج کند با کسی که ازدواج با او حرام است  و آگاه به حرمت آن باشد در این مورد شبهه ای نیست و بر او حد جاری میشود اگر نزدیکی نموده باشد و اگر نمیدانسته  حدی بر او نیست ؛ اما آنچه که درست است دیدگاه و نظر ابو حنیفه و زفر  است و بر این دیدگاه نسفی و محبوبی و غیر از ایندو  مشی نموده اند.

 ( اللباب فی شرح الکتاب للشیخ عبد الغنی الغنیمی الدمشقی المیدانی / کتاب الحدود / ج1 / ص540 / ط دار المعرفة )


پناه بر خدا این چه فقهی است ؟ این چه دین و آئین است تفاوت این دیدگاه با نظریات فروید کجاست؟!!!!!!!


4- امرأة لا تحل لک فهل یجوز نکاحها ؟

 

( (ومن تزوج امرأة لا یحل له نکاحها فوطئها لم یجب علیه الحد)، لشبهة العقد، قال الإسبیجانی: وهذا قول أبی حنیفة وزفر، وقال أبو یوسف ومحمد: إذا تزوج محرمة وعلم أنها حرام فلیس ذلک بشبهة وعلیه الحد إذا وطئ، وإن کان لا یعلم فلا حد علیه، والصحیح قول أبی حنیفة وزفر، وعلیه مشى النسفی والمحبوبی وغیرهما، تصحیح. )

 

أقول : أعوذ بالله ، أی فقه وأی دین هذا؟ إنه دین فروید الذی لا یعرف إلا الجنس !

 



5- محیی الدین نووی و ازدواج با محارم

(( فصل ) اگر کسی  زنی را اجاره کرد تا با او زنا نماید و یا با محرمی از محارم خود ازدواج نمود و نزدیکی نمود در حالیکه آگاه به تحریم آن بود حد  بر او واجب میشود چون عقد تاثیری در جواز نزدیکی ندارد پس وجود چنین عقدی با عدمش یکی است .

و اگر یکی از محارم خود را مالک شد و با آنها نزدیکی نمود اینجا دو قول است :

1- حد بر او واجب است چون ملک باعث جواز نزدیکی با محارم  نمیشود در هیچ حال پس حد ساقط نیست.

2- حدی بر او واجب نمیشود ؛که قول صحیح همین است ...


5- محیی الدین النووی ینقل لنا المزید

 

( ( فصل ) وإن استأجر امرأة لیزنی بها فزنى بها أو تزوج ذات رحم محرم فوطئها وهو یعتقد تحریمها وجب علیه الحد لانه لا تأثیر للعقد فی إباحة وطئها فکان وجوده کعدمه ، وإن ملک ذات رحم محرم ووطئها ففیه قولان ( أحدهما ) أنه یجب علیه الحد لان ملکه لا یبیح وطأها بحال فلم یسقط الحد ( والثانى ) أنه لا یجب علیه الحد ، وهو الصحیح ... )

( المجموع - محیى الدین النووی / ج 20 / ص 20 / ط دار الفکر )



6- و هناک المزید !

 

( رجل تزوج امرأة ممن لا یحل له نکاحها فدخل بها لاحد علیه سواء کان عالما بذلک أوغیر عالم فی قول أبى حنیفة رحمه الله تعالى ولکنه یوجع عقوبة إذا کان عالما بذلک )

( المبسوط للسرخسی / ج 9 / ص 85 / ط دار المعرفة 1406 هـ )


6- بازهم ازدواج با محارم از دیگاه ابو حنیفه

( سرخسی در کتاب المبسوط مینویسد :

اگر مردی با زنی که از مخارم اوست ازدواج کند و نزدیکی با او  نماید حدی بر او واجب نمیشود ! چه عالم به تحریم و محرمیت با شد و چه نباشد؛ طبق دیگاه ابو حنیفه  ولکن تنبیه میشود اگر عالم باشد .!!!

 

( حدثنا سلیمان بن شعیب عن أبیه عن محمد عن أبی یوسف عن أبی حنیفة بذلک حدثنا فهد قال ثنا أبو نعیم قال سمعت سفیان یقول فی رجل تزوج محرم منه فدخل بها قال لا حد علیه )

( شرح معانی الآثار - أحمد بن محمد بن سلمة / ج 3 / ص 149 / ط دار الکتب العلمیة الثالثة 1996 )

در روایت بالا که در کتاب شرح معانی الاثار آمده است بعد از ذکر سند میگوید :

ابو نعیم گفت : شنیدم از سفیان که میگوید در باره مردی که با یکی از محارمش ازدواج نموده و نزدیکی هم کرده است ؛ سفیان گفت : حدی بر او نیست.

سوال !ابوحنیفه ای که برای مسلمانان چنین فتاوایی میدهد آیا راضی میشود که با خواهر و مادر خودش این کار را بکند؟؟؟!!

أقول : "هل یرضى أبوحنیفة هذا لأمه أو لأخته حین یجیز ذلک للمسلمین ! أی خسة وانحطاط هذا ؟! ولا تعلیق أکثر."

_________________________________


7- حکم نکاح  همسر  پنجم یا خواهر زن

اکر کسی زن پنجم کرفت و یا با خواهر زن خود ازدواج کرد و نزدیکی هم نمود حدی بر او نیست  طبق فتوای  ابی حنیفه  حتی اگر عالم به مساله هم باشد و فقط تعزیر میشود ...

7- الخامسة أو أخت الزوجة طالهم عطش الوهابیة الجنسی أیضاً

 

( کذلک إذا نکح محارمه أو الخامسة أو اخت امرأته فوطئها لا حد علیه عند أبى حنیفة وان علم بالحرمة وعلیه التعزیر وعندهما والشافعی رحمهم الله تعالى علیه الحد والاصل عند أبى حنیفة علیه الرحمة ان النکاح إذا وجد من الاهل مضافا إلى محل قابل لمقاصد النکاح یمنع وجوب الحد سواء کان حلالا أو حراما وسواء کان التحریم مختلفا فیه أو مجمعا علیه وسواء ظن الحل فادعى الاشتباه أو علم بالحرمة والاصل عندهما ان النکاح إذا کان محرما على التأبید أو کان تحریمه مجمعا علیه یجب الحد وان لم یکن محرما على التأبید أو کان تحریمه مختلفا فیه لا یجب علیه )

( بدائع الصنائع لأبو بکر الکاشانی / ج 7 / ص 35 / ط مکتبة الحبیبیة )



8- نزدیکی با مرده ،  مادر ، خواهر رضاعی

در کتاب شرح کبیر

مساله: و اگر کسی با مرده ای نزدیکی نمود ویا مادر و خواهر رضاعی را مالک شد و با آنها نزدیکی نمود آیا تعزیر میشود ؟!بر دو وجه  است  :

طبق یک دیدگاه اگر با مرده ای نزدیکی نمود حد بر او جاری میشود و این نظر اوزاعی میباشد زیرا وطی در فرج آدمی شبیه وطی زنده است و اینکه این عمل از گناهان بزرگ  است ...زیرا منجر به هتک حرمت میته شده است .

قول دوم این است که حدی بر او جاری نمیشود که قول حسن است  ، ابوبکر (از فقهای اهل سنت) گفته است نظر من نیز همین است  چون نزدیکی با مرده مثل نزدیکی نکردن است ...و کسی به ان اشتهایی ندارد و نفس انسان از این عمل خود داری میکند پس نیازی به حکم شرع نیست تا از آن منع نماید.

و اما کسی مالک مادر و یا خواهر رضاعی خود شد و با آنها نزدیکی نمود ؛ از اصحاب ما قاضی گفته است که بر او حد جاری میشود چون فرجی است که در هیچ حالت حلال نمیشود پس با نزدیکی نمودن حد بر او واجب میشود مانند نزدیکی با پسر؛ اما عده ای از اصحاب ما گفته اند که حدی بر او و اجب نمیشود و این قول اصحاب رأی (ابوحنیفه)و شافعی است ....



 8- الأخت من الرضاع !

 

( ( مسألة ) ( وان وطئ میتة أو ملک امة أو اخته من الرضاع فوطئها فهل یحد أو یعزر ؟ على وجهین ) إذا وطئ میتة فعلیه الحد فی أحد الوجهین وهو قول الاوزاعی لانه وطئ فی فرج آدمیة أشبه وطئ الحیة ولانه اعظم ذنبا واکثر اثما لانه انضم إلى فاحشته هتک حرمة المیتة ( الثانی ) لا حد علیه وهو قول الحسن ، قال ابو بکر وبهذا اقول لان الوطئ فی المیتة کلا وطئ لانه عوض مستهلک ولانها لا یشتهى مثلها وتعافها النفس فلا حاجة إلى تسرع ( شرع ) الزاجر عنها ، واما إذا ملک أمة ( أمه ) أو أخته من الرضاع فوطئها فذکر القاضی عن أصحابنا ان علیه الحد لانه فرج لا یستباح بحال فوجب الحد بالوطئ فیه کفرج الغلام وقال بعض أصحابنا لا حد فیه وهو قول اصحاب الرأی ، الشافعی لانه وطئ فی فرج مملوک له یملک المعاوضة عنه وأخذ صداقه فلم یجب الحد علیه کالوط فی الجاریة المشترکة .... )

( الشرح الکبیر لعبدالرحمن بن قدامه / ج 10 / ص 185 و186 / ط دار إحیاء الکتب العربیة )

مستند جهاد النکاح کلیک کنید

لعن امام علی در هفتاد هزار منبر+سند


 

معاویه و دادن حق السکوت!+سند[228]

انتقال منبر نبوی به شام+سند[175]

قتل عبدالرحمان بن خالد+سند[405]

معاویه و نبش قبور صحابه+سند[523]

آرزوی معاویه در دفن نام رسول+سند[1427]

دیدگاه نوه معاویه درباره وی!+سند[644]

کشتن کودکان هم نام علی +سند[600]

مروانی‌ها و ناسزاگویی به امام علی+سند[565]

معاویه از دیدگاه محمد بن ابی بکر+سند[649]

معاویه از دیدگاه قیس بن سعد+سند[603]

سب امام علی تا زمان عمر بن عبد العزیز+سند[614]

سر بریدن و گردادندن آن+سند[936]

خداى را سپاسگزار باش و عورتت را+سند[1675]

استواری حکومت بنی امیه با سب+سند[1646]

علی (ع) سبب بروز فاجعه در مدینه!+سند[2001]

ورود بر معاویه ورود بر قوم عاد+سند[1548]

قطع گردن و رابطه آن با مدح صحابه!+سند[1576]

مخالفت با حدیث طیر!+سند[1514]

هزار تازیانه ، جزای نقل فضائل حسنین!+سند[1467]

شلاق جزای عدم لعن امام علی+سند[1535]

لعن امام علی توسط بنی امیه+سند[1583]

تهمت ارتداد به امیر المؤمنین!+سند[1423]

تهمت خیانت به امیر المؤمنین!!+سند[1513]

نفرین عایشه بر معاویه و عمرو +سند[1558]

لعن معاویه در قنوت امیرالمومنین"ع"+سند[1698]

لعن معاویه در سیره علوی+سند[1615]

تحریف روایت منزلت !+سند[1393]

لعن امام علی در هفتاد هزار منبر+سند[1330]

همه فهمیدند بجز رسول!!+سند[1775]

معاویه و نهی از نقل حدیث+سند[1742]

دلایل وجوب لعن و کفر معاویه+سند [2033]

معاویه و تجارت شراب !!! +سند[1659]

سزای ناسزا نگفتن به امام علی+سند[1838]

دستور معاویه ، به سبّ امام در مسلم+سند[1581]

اشکال علمای اهل سنت به معاویه+سند[1695]

نقش معاویه در قتل عثمان+سند[1479]

شهادت عمار،سند بطلان معاویه+سند[1604]

حکم قیام ناکثین و قاسطین +سند[1329]

صدور حکم برای معاویه+سند[1350]

معاویه موجود ازلی !!!+سند[1382]

 

معاویه ، بالاتر از حضرت عیسی(ع)!!+سند[1716]

رحمت در لعن معاویه!+سند[1788]

سب امام علی در صحاح+سند[1795]

کشتن شیعیان علی+سند[1596]

مخالفت معاویه با قدر زکات+سند[1274]

سزاوتر دانستن به خلافت از عمر+سند[1259]

معاویه و آیه کنز+سند[1599]

معاویه و نهی از نقل حدیث+سند[1605]

معاویه دروغگو+سند[1583]

پوشیدن لباس ابریشمی+سند[1555]

امر به اکل مال به باطل +سند[1126]

معاویه و آیه کنز+سند[1042]

معاویه لایق تر از عمر+سند[1039]

بی توجهی به معاهدات+سند[1069]

تقیه تمام مردم از معاویه+سند[1185]

معاویه یکی از قاتلین عثمان+سند[2025]

کشتن معاویه و عمرو بن عاص+سند[1620]

کتابت وحی!!؟؟+سند[1416]

معاویه از نسل شجرة ملعونة+سند[2108]

ایراد خطبه بر روی منبر در مکه+سند[1615]

گسترش عدل وداد در زمان معاویه+سند[1799]

پیمان شکنی معاویه+سند[2064]

پیامبر و تعیین خلیفه+سند[1402]

عدم دفاع از معاویه+سند[1431]

قتل عمرو بن حَمِق+سند[1542]

کشتن دوستداران علی+سند[1651]

تصریح بر کفر معاویه+سند[1767]

جلوگیری از گریه بر عایشه+سند[2010]

معاویه امین خدا!+سند[1525]

فضایل دایی جان+سند[1983]

معاویه کاتب وحی+سند[1830]

اجابت نفرین پیامبر +سند[2620]

شباهت ظاهری معاویه+سند[1959]

قتل محمد بن ابى‏ بکر+سند[1534]

معاویه قاتل امام حسن علیه السلام+سند[2244]

نماز جمعه در چهارشنبه+سند[1740]

اسلام معاویه+سند[1896]

رباخواری معاویه+سند[2329]

معاویه و مرگ عایشه+سند[5016]

معاویه و منع نقل حدیث+سند[1784]

 

معاویه و ربا+سند[1816]

دین معاویه در زمان مرگ+سند[1575]

حدیث لا اشبع اللّه بطنه+سند[1972]

عدم اعتماد به معاویه+سند[1206]

الحاق زیاد به ابوسفیان+سند[2225]

خوشحالی از شهادت امام حسن+سند[2062]

معاویه و شهادت امام حسن+سند[1758]

معاویه و قتل امام حسن+سند[1204]

معاویه و لعن حسنین (ع)+سند[2012]

تعیین جانشین+سند[2276]

مغیرة بن شعبه و علی+سند[2656]

معنای اسم "معاویه"+سند[2988]

نسل شجرة ملعونة در قرآن+سند[2901]

معاویه از دیدگاه معن بن یزید+سند[1738]

فقط یک شکم سیر+سند[1299]

معاویه مسلمان نمی میرد+سند[1306]

لعن بر معاویه در قنوت+سند[1730]

چهار صد هزار درهم جایزه جعل حدیث+سند[1333]

ختم مجلس با لعن ابوتراب!+سند[1777]

دیدگاه نوه معاویه درباره وی!+سند[1398]

معاویه ونماز عیدین+سند[1363]

فضایل معاویه+سند[1933]

کتابت وحی معاویه!!+سند[1552]

سنگسار و قتل معاویه+سند[1665]

آرزوی معاویه و دفن نام پیامبر+سند[1625]

امام احمد و علی(ع)+سند[1199]

لعن امیرالمومنین در منابر+سند[1186]

بفرمایید مشروب!+سند[1576]

دیانت معاویه در زمان مرگ+سند[1277]

سنت رسول الله و معاویه+سند[1360]

خال المومنین فقط معاویه؟+سند[1722]

اندر فضایل معاویه!!!+سند[1383]

نسب امیر معاویه+سند[3197]

تعیین غیر شرعی جانشین+سند[1169]

رسوایی های معاویه و ...+سند[1433]

عایشه و نفرین معاویه+سند[1542]

علی را سب کنید+سند[2164]

ناصبی بودن معاویه+سند[2243]

ترور توسط خال المومنین+سند[1278]

چرا به ابو تراب دشنام نمی دهی؟+سند[1346]

 

معاویه و پیامبر و پیامبرى+سند[1161]

معاویه از نظر پیامبر اکرم+سند[1510]

چرا صدای لبّیک دیگر نمی آید؟!+سند[1741]

خلیفه! بر ما ببخشای!+سند[1027]

شرب خمر خال المومنین+سند[1609]

گسترش عدل وداد در زمان معاویه؟!+سند[1337]

حرمت مسجد و منبر+سند [2049]

مواضع سلف صالح در مورد معاویه+سند[2150]

خیانت معاویه در فروش کالا+سند[1193]

 

سوالات سنی تنها و غریب

سئوالات زیرسئوالات یکی ازبرادران اهل سنت می باشد

سوالات سنی تنها و غریب

سوال از مولوی ها درباره کلمه ی مولانا

یه سوالی که همیشه ذهنم را آزار می دهد این است که ما به برگانمان عبارت مولانا را به کار می بریم مثلا : مولانا محمد عمر سربازی (رض) مولانا عبدالرحمن ،‌ مولانا عبدالحمید . و منظورمان هم این است که مولای ما رهبر ما ، سرور ما عبدالحمید .

اگر مولانا در اینجا به معنای رهبر ما هست چرا در من کنت مولاه فهذا علی مولاه در اینجا مولا را به معنای دوست به کار می بریم .

آیا جایگاه حضرت علی (رض) کمتر از مولانا عبدالحمید است ؟
آیا در عبارت مولانا عبدالحمید هم به معنای دوست ما است ؟‌


هدف تاسیس سلفیه وهابیت چی است

با سلام .

نکته ی زیبایی درباره وهابیت به نظرم امد به شما بگم اگر اشتباه است بگویید تا اصلاح کنم   .

وهابیت از زمان تاسیس توسط محمد بن عبدالوهاب یک موضوع خطرناک را دنبال می کردند و آن زدن و از بین بردن حب پیامبر و صحابه و اهل بینش بود به این نحو که هر چیز که مظهر حب است باید از بین برودو همین را دنبال می کنند .

پیامبر (ص) مزد رسالتش را "مودت فی القربی" قرار داد و اگر این ارتباط قلبی و محبت آمیز با انها برقرار کردیم خود به خود به دنبال آنها خواهیم رفت به نماز می ایستیم و روزه می گیریم ولی اگر از آنها خوشمان نیامد اصلا نه نماز می خوانیم و نه ....

وهابیت می خواهند این حب را از بین ببرند لذا به عنوان شرک بارگاه و قبور آنها را شک و بت پرستی می دانند در حالی که رفتن به کنار قبور صحابه و بزرگان دین برقرار کردن ارتباط با بندگان صالح خداست .

برگزاری مراسمات تولد و عزا را برای آنها به عنوان بدعت معرفی کردند .

واسطه قرار دادن که ریشه ی قرآنی دارد را شرک می دانند و ....

خوب ما برای تولد و عزای آنها هیچ احساسی نداشته باشیم . برای بارگاه آنها هیچ اهمیتی ندیم . چون مردن از انها چیزی نخواهیم و شفاعت آنها را قبول نداشته باشیم به چی دل خوش باشیم .

در ضمن امام اعظم ابوحنیفه (رض) در بغداد حرم و بارگاه داره اگر این شرک بود باید خرابش می کردند .

یک سنگ لباس های حضرت موسی را دزدید و حضرت هم به دنبال آن و مجازات آن سنگ !

با سلام .

ببخشید کسی هست که این روایت صحیح امام بخاری را برایم درست ترجمه کنه ؟؟

اونطوری که اجمالا فهمیدم روایت درباره حضرت موسی کلیم الله است که برای حمام لب رودخانه رفته بود و لباس های خود را روی سنگ گذاشته بود و وقتی خودش را شست و تمام شد و خواست لباس هایش را بردارد سنگ فرار کرد و حضرت موسی دنبال سنگ میدوید تا لباس های خود را از سنگ بگیرد تا اینکه به قوم خود رسید و در آنجا سنگ ایستاد و قوم بنی اسرائیل پیامبر خود را لخت مادر زاد دیدند . حضرت موسی عصبانی شد و با عصای خود به سنگ زد و سنگ شروع به گریه کرد ؟

این بیشتر شبیه جوک هست و البته توهین به پیامبر بزرگ الهی .

نمی دونم چرا این روایت را صحیح میدانیم و حاضر نیستم قبول کنیم که این روایت بیشتر به اسرائلیات می ماند . نه به روایات اسلامی .

باب من اغتسل عریانا وحده فی الخلوة ومن تستر فالتستر أفضل وقال بهز عن أبیه عن جده عن النبی صلى الله علیه وسلم الله أحق ان یستحیا منه من الناس

حدثنا إسحاق بن نصر قال حدثنا عبد الرزاق عن معمر عن همام بن منبه عن أبی هریرة عن النبی صلى الله علیه وسلم قال کانت بنو إسرائیل یغتسلون عراة ینظر بعضهم إلى بعض وکان موسى یغتسل وحده فقالوا والله ما یمنع موسى ان یغتسل معنا الا انه آدر فذهب مرة یغتسل فوضع ثوبه على حجر ففر الحجر بثوبه فخرج موسى فی اثره یقول ثوبی یا حجر ثوبی یا حجر حتى نظرت بنو إسرائیل إلى موسى فقالوا والله ما بموسى من بأس واخذ ثوبه فطفق بالحجر ضرب

صحیح البخاری - البخاری - ج 1 - ص 73

یک سوال درباره نحوه تعیین خلیفه

سلام

یک موضوعی که برای من حل نشده مسئله ی کیفیت انتخاب خلیفه برای مسلمین است .

انتخاب حضرت ابوبکر ( رض ) بوسیله ی شورای مسلمین بود . و انتخاب حضرت عمر ( رض ) بوسیله ی وصیت حضرت ابوبکر هست و انتخاب حضرت عثمان ( رض ) بوسیله ی شورای 6 نفره بود و انتخاب حضرت علی ( رض ) بوسیله ی مردم .

بعد از آن انتخاب حضرت معاویه بوسیله ی حکم بود .

برای من سوال هست که چرا یک روند ثابتی برای تعیین خلیفه نیست و یا اگر بود من اطلاع ندارم . به من کمک کنید . ممنون

سوال درباره وضو

یک روز توی دانشگاه با یک دوست شیعه درباره اختلافات شیعه و سنی صحبت می کردیم .

بحثمون هم درباره اختلاف در وضو بود . من به اون دوستم گفتم شما شیعیان چرا بعد از وضو پاهای خود را نمی شویید و با همان عرق و چرک وارد مسجد می شوید این توهین به مسجد وجسارت به خانه ی خدا است . دلتون را خوش کردید و روی پپای خودتان را مسح می کنید و....

مقداری برایش توضیح دادم هیچ جوابی نداشت سوت و کور مونده بود که به من چه جوابی بدهد .

تا اینکه فردا اومد و قرآن ترجمه دار در دستش بود و یک صفحه ای از قرآن را علامت گذاشته بود باز کرد سوره مائده آیه 6 این بود " یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا وجوهکم وایدیکم الی المرافق وامسحوا برووسکم و ارجلکم الی الکعبین .

ترجمه ی آیه را خواند ..... و سرهایتان و پاهایتان را تا برآمدگی مسح کنید .

گفتم این ترجمه ی شماست من قبول ندارم .

گفت : بیا خودت ترجمه کن من هم دیدم که وامسحوا یعنی مسح کنید برووسکم یعنی به سرهایتان و ارجلکم یعنی پاهایتان الی الکعبین هم را هم نمی دونستم .

من دیدم که حرفش درست است تو قرآن امده که پاهایتان را مسح کنید پس ما چرا می شوییم .

این سوال را من از علمای بزرگوارمان دارم و از هر کسی که جوابش را می داند که به چه دلیل ما پاهایمان را میشوییم آیا در قرآن دلیلی داریم.

لطف کنید من را راهنمایی کنید تا هفته بعد به این دوستم بگوییم .

یازده سئوال ازاهل سنت

یازده سئوال ازاهل سنت

سوال اول:آیا جناب عمر بن خطاب در نبوت حضرت محمد شک کرده است یا نه؟ 

سوال دومآیا منع ازدواج موقت توسط جناب عمر بن خطاب بوده است؟

 سوال سوم: آیا جناب عمر بن خطاب تهدید به سوزاندن خانه علی بن ابیطالب کرد؟

سوال چهارم: آیا عمر بن خطاب قاتل جناب فاطمه بنت محمد می باشد؟

سوال پنجم: آیا جناب عمر بن خطاب اولین کسی بود که در نماز میت 4بار تکبیر گفت

 سوال ششم:آیا این که می گویند عمر بن خطاب برای حفظ سوره بقره 12 سال طول کشید. صحیح است؟

 سوال هفتم: آیا فاطمه بنت محمد از جناب ابوبکر و عمر غضبناک بود؟

سوال هشتم: آیا درست است که جناب فاطمه بنت محمد عمر بن خطاب را نفرین کرد؟

سوال نهم: آیا این درست است که جناب عمر بن خطاب را اهل کتاب (فاروق) خواندند؟

سوال دهم:  آیا پیامبر اکرم به کسی لقب فاروق را اعطا نمودند؟

سوال یازدهم: آیا اینکه جناب عمر بن خطاب منع کردند متعه را دلیل شخصی بود؟

** برای دیدن مقاله و جوابها  به ادامه مطلب بروید**

یازده سوال از برادران اهل سنت(۱)

    ۱- آیا جناب عمر بن خطاب در نبوت حضرت محمد شک کرده است یا نه؟

 چون در کتب اهل سنت از زبان جناب عمر چنین آمده است:

( والله ما شککت منذ اسلمت  الا یومئذ (روز صلح حدیبیه)

(در این متن صراحتا جناب عمر به شک در نبوت اعتراف می نمایند)

 منابع:

 *المصنف عبدالرزاق ج5 ص 339- منشورات المجلس العلمی

صحیح ابن حبان ج 11 ص224- موسسه الرساله

المعجم الکبیر ج 20 ص 14- مکتبه ابن تیمیه

الدر المنثور ج6 ص77- دارالمعرفه

تاریخ مدینه دمشق ج 57 ص 229- دارالفکر*

 سوال دوم: 

آیا منع ازدواج موقت توسط جناب عمر بن خطاب بوده است؟

 چون در کتب اهل سنت می باشد از زبان جناب عمر که چنین گفته اند: 

(متعتان کانتا فی عهد رسول الله و انا احرمها.........)

( این متن بیانگر منع توسط جناب عمر است)

منابع:

المبسوط ج4 ص27- دارالمعرفه

المغنی ج7 ص 572- دارالکتاب العربی

الشرح الکبیر ج7 ص537- دارالکتاب العربی

المحلی ج 7 ص 107- دارالفکر

مسند احمد بن حنبل ج 3 ص325- دارصادر

معرفه السنن و آلاثار ج5 ص 345- دارالکتب العلمیه

تفسیر الرازی ج10 ص 50

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی ج 1 ص182- داراحیاء التراث العربی

اصول السرخسی ج 2ص6- دارالکتاب العلمیه

تفسیر قرطبی ج 2ص329- داراحیاء التراث العربی

تذکره الحفاظ ج 1 ص156- داراحیائ التراث العربی

علل الدار قطنی ج 2ص156- دارطیبه

کنزالعمال ج16 ص521- موسسه الرساله

صحیح البخاری مجلد3 ص158- دارالفکر

 سوال سوم:

 آیا جناب عمر بن خطاب تهدید به سوزاندن خانه علی بن ابیطالب کرد؟

 الامامة والسیاسة - ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الزینی - ج 1 - ص 19

والذی نفس عمر بیده . لتخرجن أو لأحرقنها على من فیها ، فقیل له یا أبا حفص . إن فیها فاطمة ؟

فقال وإن

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 6 - ص 48

فقال : والذی نفسی بیده لتخرجن إلى البیعة أو لأحرقن البیت علیکم

 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

 تاریخ الطبری - الطبری - ج 2 - ص 443

عن زیاد بن کلیب قال أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال والله لأحرقن علیکم أو لتخرجن إلى البیعة

 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

 الملل والنحل - الشهرستانی - ج 1 - ص 57

 احرقوا دارها بمن فیها

 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

 الامامة والسیاسة ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الزینی- مؤسسة الحلبی وشرکاه للنشر والتوزیع

شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید- دار إحیاء الکتب العربیة

تاریخ الطبری- مؤسسة الأعلمی للمطبوعات

الملل والنحل- دار المعرفة

...............

سوال چهارم:

 آیا عمر بن خطاب قاتل جناب فاطمه بنت محمد می باشد؟

 تفسیر العیاشی - محمد بن مسعود العیاشی - ج 2 - ص 67

فضرب عمر الباب برجله فکسره

 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

 الملل والنحل - الشهرستانی - ج 1 - ص 57

احرقوا دارها بمن فیها وما کان فی الدار غیر على وفاطمة والحسن والحسین

 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

 روضة الواعظین - الفتال النیسابوری - ص 151

 مرضت مرضا شدیدا

 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

 مؤتمر علماء بغداد - مقاتل بن عطیة - پاورقى ص 181

 إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت الجنین من بطنها

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

 الملل والنحل - الشهرستانی - ج 1 - ص 57

حتى القت الجنین من بطنها

 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

 شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 14 - ص 193

 فألقت المحسن من بطنها

 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

 سیر أعلام النبلاء - الذهبی - ج 15 - ص 578

أن عمر فس فاطمة حتى أسقطت محسنا .

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

 لسان المیزان - ابن حجر - ج 1 - ص 268

ان عمر رفس  فاطمة حتى أسقطت بمحسن

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

 میزان الاعتدال - الذهبی - ج 1 - ص 139 (دار المعرفة)

ان عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن

 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

 جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی (ع) - ابن الدمشقی - ج 2 - پاورقى ص 121 (|مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة)

روى ابن أبی دارم المحدث أن عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن

 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

 الوافی بالوفیات - الصفدی - ج 6 - ص 15 (دار إحیاء التراث العربی)

قال إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم لبیعة حتى ألقت المحسن من بطنها

 ....................................................

 سیر أعلام النبلاء- مؤسسة الرسالة

لسان المیزان ابن حجر- مؤسسة الأعلمی للمطبوعات

تفسیر العیاشی- |المکتبة العلمیة الإسلامیة – طهران

الملل والنحل- دار المعرفة

روضة الواعظین الفتال النیسابوری- منشورات الشریف الرضی - قم

مؤتمر علماء بغداد مقاتل بن عطیة- دار الکتب الإسلامیة - طهران

شرح نهج البلاغةابن أبی الحدید- مؤسسة إسماعیلیان

 سوال پنجم:

آیا جناب عمر بن خطاب اولین کسی بود که در نماز میت 4بار تکبیر گفت

کتاب الأوائل - ابن أبی عاصم - ص 8

أول من جمع الناس فی صلاة الجنائز على أربع تکبیرات .

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

إمتاع الأسماع - المقریزی - ج 1 - پاورقى ص 380

أول من جمع الناس فی صلاة الجنائز على أربع تکبیرات

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

المصنف - عبد الرزاق الصنعانی - ج 3 - ص 480

 عبد الرزاق عن الثوری عن إسماعیل عن الشعبی عن

عبد الرحمن بن أبزی قال : کبر عمر على زینب بنت جحش أربع تکبیرات

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

الطبقات الکبرى - محمد بن سعد - ج 8 - ص 112

کبر عمر على زینب بنت جحش أربعا

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

الطبقات الکبرى - محمد بن سعد - ج 8 - ص 112

کبر عمر على زینب بنت جحش أربعا

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

المحلى - ابن حزم - ج 5 - ص 124

جمعهم عمر على أربع تکبیرات

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

تلخیص الحبیر - ابن حجر - ج 5 - ص 168

فجمعهم عمر على أربع تکبیرات

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

نیل الأوطار - الشوکانی - ج 4 - ص 99

جمعهم عمر على أربع تکبیرات .

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

عون المعبود - العظیم آبادی - ج 8 - ص 343

فجمعهم عمر على أربع تکبیرات

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . 

المصنف عبد الرزاق الصنعانی-منشورات المجلس العلمی

الطبقات الکبرى- دار صادر

کتاب الأوائل- دار الخلفاء للکتاب الإسلامی الکویت

إمتاع الأسماع المقریزی - دار الکتب العلمیة

المحلى ابن حزم- دار الفکر

تلخیص الحبیر ابن حجر- دار الفکر

نیل الأوطار الشوکانی- دار الکتب العلمیة

 سوال ششم:

آیا این که می گویند عمر بن خطاب برای حفظ سوره بقره 12 سال طول کشید. صحیح است؟

 تنویر الحوالک - جلال الدین السیوطی - ص 216

ابن عمر قال تعلم عمر البقرة فی اثنتی عشرة

سنة فلما ختمها نحر جزورا

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

تفسیر القرطبی - القرطبی - ج 1 - ص 40

 حدثنا مالک عن نافع عن ابن عمر قال : تعلم عمر البقرة فی اثنتی عشرة سنة ،

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

‹ پاورقى ص 40 ›

( 1 ) فی الأصول : " المسمی فی ذکر أسماء . . . الخ " .

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 1 - ص 21

ابن عمر قال تعلم عمر البقرة فی اثنتی عشرة سنة فلما ختمها

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

تاریخ الإسلام - الذهبی - ج 3 - ص 267

وقال إن عمر : تعلم عمر البقرة فی اثنتی عشرة سنة ، فلما تعلمها نحر جزورا .

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

تنویر الحوالک جلال الدین السیوطی-  دار الکتب العلمیة تفسیر القرطبی- دار إحیاء التراث

الدر المنثورجلال الدین السیوطی- دار المعرفة

تاریخ الإسلام الذهبی- دار الکتاب العربی

...........................

 سوال هفتم: 

آیا فاطمه بنت محمد از جناب ابوبکر و عمر غضبناک بود؟

 صحیح البخاری - البخاری - ج 5 - ص 82

فوجدت فاطمة على أبی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

صحیح مسلم - مسلم النیسابوری - ج 5 - ص 154

فوجدت فاطمة على ابن بکر فی ذلک قال فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

شرح مسلم - النووی - ج 12 - ص 77

 فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

عمدة القاری - العینی - ج 17 - ص 258

فوجدت فاطمة على أبی بکر فی ذالک فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

صحیح ابن حبان - ابن حبان - ج 11 - ص 153

فوجدت فاطمة على أبی بکر من ذلک فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

صحیح ابن حبان - ابن حبان - ج 14 - ص 573

فوجدت فاطمة على أبی بکر فی ذلک وهجرته فلم تکلمه حتى توفیت

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 16 - ص 218

فوجدت من ذلک على أبى بکر وهجرته فلم تکلمه حتى توفیت

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

الطبقات الکبرى - محمد بن سعد - ج 2 - ص 315

فوجدت فاطمة علیها السلام على أبی بکر فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

سیر أعلام النبلاء - الذهبی - ج 2 - پاورقى ص 121

 فوجدت فاطمة على أبی بکر فی ذلک ، فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

تاریخ المدینة - ابن شبة النمیری - ج 1 - ص 196 - 197

 فوجدت فاطمة على أبی بکر رضی الله عنه فی ذلک ، فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

إمتاع الأسماع - المقریزی - ج 13 - ص 159

فوجدت فاطمة على أبی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

صحیح البخاری- دار الفکر

صحیح مسلم- دار الفکر

شرح مسلم النووی- دار الکتاب العربی

عمدة القاری- دار إحیاء التراث العربی

صحیح ابن حبان- مؤسسة الرسالة

شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید- دار إحیاء الکتب العربیة - عیسى البابی الحلبی وشرکاه||مؤسسة مطبوعاتی إسماعیلیان

الطبقات الکبرى- دار صادر

سیر أعلام النبلاء- مؤسسة الرسالة

تاریخ المدینة- دار الفکر

إمتاع الأسماع-  دار الکتب العلمیة

 سوال هشتم:

آیا درست است که جناب فاطمه بنت محمد عمر بن خطاب را نفرین کرد؟

و الله لادعون علیک فی کل صلاه

منابع:

الامامه و السیاسه تحقیق زینی ج1 ص20- موسسه الحلبی

 سوال نهم:

آیا این درست است که جناب عمر بن خطاب را اهل کتاب (فاروق) خواندند؟

 اهل کتاب این نام را به او داده اند نه پیامبر اکرم (ص) ؛ هممانگونه که ابن سعد خودش در طبقات می نویسد:

( اخبرنا یعقوب بن ابراهیم بن سعد عن ابیه عن صالح بن کیسان قال ابن شهاب : بلغنا ان اهل الکتاب کانوا اول من قال لعمر بن خطاب الفاروق، و کان المسلمون یأثرون ذلک قولهم و لم یبلغنا ان رسول الله)

 *طبقات الکبری ج3 ص270*

کتبی دیگری از اهل سنت که این کلام را بیان کرده اند:

1-   تاریخ مدینه دمشق ج44 ص51- دارالفکر

2-   تاریخ الطبری ج3 ص267- موسسه الاعلمی للمطبوعات

3-   اسدالغایه ج4 ص57- اسماعیلیان/

4-    المنتخب من ذیل المذیل ص11- موسسه الاعلمی للمطبوعات

5-   تاریخ المدینة - ابن شبة النمیری ؛ج 2 ص 662- دارالفکر قم

 همچنین ابن کثیر در ترجمه عمر بن خطاب در کتاب البدایه و النهایه می نویسد:

عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبدالعزی..... ابوحفص العدوی، الملقب بالفاروق قیل لقبه بذلک اهل الکتاب                           *البدایه و النهایه ج7 ص150- داراحیاء التراث العربی*

 سوال دهم: 

آیا پیامبر اکرم به کسی لقب فاروق را اعطا نمودند؟

 ( و قد قال هو علیه السلام (علی بن ابیطالب): انا الصدیق الاکبر، و انا الفاروق الاول، اسلمت قبل اسلام الناس......)     * شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج1 ص30- داراحیا الکتب العربیه*

(فصرحت بتهمه ابی بکر الصدیق و عمر الفاروق....)   * شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج16 ص35- داراحیاء الکتب العربیه* 

عن ابن عباس و ابی ذر قالا: سمعنا النبی(ص) یقول لعلی: انت الصدیق الاکبر، و انت الفروق الذی یفرق بین الحق و الباطل  *الریاض ج2 ص155/ینابیع الموده لذوی القربی ج3 ص407- درالاسوه/

جواهر المطالب فی مناقب الامام علی،الباعونی شافعی  ج1 ص33- مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه*

 سوال یازدهم:

آیا اینکه جناب عمر بن خطاب منع کردند متعه را دلیل شخصی بود؟

 طبق نقل بزرگان اهل سنت این منع یک مسئله شخصی بود و در شان جناب عمر بن حریث بوده است:

 کنا نستمتع بالقبضه من التمر و الدقیق الایام علی عهد رسول الله (ص) و ابی بکر و عمر حتی نهی عمر عنه فی شأن عمرو بن حریث 

منابع:

نیل الاوطار ج6 ص22- دارالجیل

صحیح مسلم ج4 ص131- دارالفکر

السنن الکبری ج7 ص131- دارالفکر

عمده القاری ج17 ص246- دارحیاء التراث العربی

المصنف عبدالرزاق ج7 ص500- منشورات المجلس الاعلمی

نصب الرایه ج3 ص338- دارالحدیث قاهره

الداریه فی تخریج احادیث الهدایه ج2 ص57- دارالمعرفه

تاریخ المدینه ج2 ص717- دارالفکر قم

الاستذکار ج5 ص505- دارالکتب العلمیه

التمهید ج10 ص112- المغرب، وزاره عموم و الاوقاف

http://www.makoran.ir/article34.html