نرم افزار موبایل و رایانه حدیث اشک
با توجه به توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات، برماست که همگام با عصر حاضر به دفاع از کیان دینی خویش قیام نماییم و با استفاده از این ابزارهای کارآمد به احیای فرهنگ ولایت و برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام برآییم. نرم افزاری که در اختیار شما خواننده محترم قرار دارد، حاصل زحمات پژوهشگران شبکه اطلاع رسانی برائت و مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان می باشد، که به مناسبت فرارسیدن ایام شهادت مادر مجللّه ی پدر و معلم بشریّت، خاتون دوسرا و شفیعه روز جزا حضرت صدیقه ی کبری فاطمه الزهرا سلام الله علیها تهیه و تنظیم گردیده شده است و به آستان بی کران آن بانوی بزگوار تقدیم می گردد.
برای دریافت نرم افزار رایانه ای حدیث اشک بر روی لینک زیر کلیک کنید:
http://www.ghaemiyeh.com/narmafzar/hadise-ashk.exe
برای دریافت نرم افزار موبایل حدیث اشک بر روی یکی از دو لینک زیر کلیک کنید:
نرم افزار حدیث اشک با پسوند jar:
http://www.4shared.com/file/2vxsUAGN/hadise-ashk.html
نرم افزار حدیث اشک با پسوند zip (توجه: بعد از دانلود نرم افزار پسوند فایل را از zip به jar تغییر دهید تا به بتوانید آن را بر روی موبایل نصب کنید) :
www.ghaemiyeh.com/narmafzar/hadise-ashk.jar
فهرست نرم افزار حدیث اشک به شرح زیر می باشد:
-- بخش اول: رنج های انکار شده!
فصل اول: شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها حقیقتی انکار ناپذیر
فصل دوم: تصمیم عمر و ابوبکر بر هتک حرمت از معتبرترین کتب اهل سنت
فصل سوم: حمله ابوبکر و عمر به بیت وحی در معتبر ترین کتب اهل سنت
فصل چهارم: آیا عمر بن الخطاب، به حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت کرده است؟
فصل پنجم: خشم حضرت زهرا سلام الله علیها از خلفاء
فصل ششم: آیا بالاخره حضرت فاطمه علیها السلام از ابوبکر راضی شدند؟
فصل هفتم: مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها و ظلم شیخین (مناظره)
فصل هشتم: اعتراف عمر به جنایات خویش در نامه ای به معاویه
فصل نهم: مناظره حضرت زهراسلام الله علیها با ابوبکر راجع به غصب فدک
فصل دهم: سقیفه به نقل از عمر ، در روایتی از صحیح بخاری
فصل یازدهم: اثبات کفر عمر و ابوبکر از کتب شیعه و سنی
فصل دوازدهم: رهنمون
-- بخش دوم: انحرافات اهل سنت
فصل اول: فتاوای زشت و شنیع اهل سنت!
فصل دوم: صحیح بخاری در نگاه علمای اهل سنت
-- بخش سوم: شیعه می پرسد؟
فصل اول: سوالاتی که باعث هدایت جوانان سنی می شود.
فصل دوم: اهل سنت پاسخ دهند: شرکت ابوبکر، عمر و عثمان در ترور نافرجام رسول خدا!
-- بخش چهارم: شیعیان اهل سنت واقعی
کلام عالم بزرگوار آیت الله ضیاء آبادی دام ظله
-- بخش پنجم :وظیفه ای در مقابل دشمنان
فصل اول: فلسفه لعن
فصل دوم: روایات مهم درباره تبری و لعن
فصل سوم: آیات تبری به ترتیب سوره ها و آیات قرآن کریم
فصل چهارم: چه کسانی عمر و ابوبکر را لعن و نفرین کرده اند؟
-- بخش ششم: پاسخ به چند شبهه
فصل اول: افسانه یار غار بودن ابوبکر
فصل دوم: پیامدهای منفی کشورگشائیهای خلفای سه گانه
فصل سوم: آیا ازدواج دو دختر پیامبر صلی الله علیه و اله با عثمان صحت دارد؟
فصل چهارم: آیا نامگذاری فرزندان امیرالمومنین دلالت بر دوستی با خلفا دارد؟
فصل پنجم: اگر حقّ امیر المؤمنین غصب نمی گشت، چه میشد؟
فصل ششم: بررسی افسانه ازدواج حضرت ام کلثوم با عمر
-- بخش هفتم: درباره ما
برای اولین بار در اینترنت (نمایشنامه صوتی شب
های پیسم الله الرحمن الرحیم
کتاب شریف شبهای پیشاور مجموعه مناظراتی است که میان مرحوم سلطان الواعظین شیرازی (رحمة الله علیه) و چند نفر از علمای اهل سنت در شهر پیشاور پاکستان صورت گرفته است. در این مناظرات که در طول 10 شب متوالی برگزار می شده است، مرحوم سلطان الواعظین از مکتب مقدس تشیع (با استدلالاتی بسیار قوی از کتب خود اهل سنت) دفاع می کرده است. و در پایان مناظرات چند نفر از علمای آنها اعتراف به حقانیت تشیع می کنند و شیعه می شوند.
سایت شیعه تیوب مفتخر است که نمایشنامه صوتی (رادیویی) شبهای پیشاور را برای اولین بار در فضای مجازی اینترنت قرار می دهد. این نمایشنامه به صورت 9 بخش با حجم پایین و آسان برای دانلود با فرمت mp3 آماده شده است. از تمامی دوستداران و جویندگان راه حق دعوت می شود که این نمایشنامه را بشنوند و به منظور نشر و ترویج معارف و حقانیت مکتب تشیع آن را منتشر نمایند.
فایلهای صوتی نمایشنامه شبهای پیشاور را می توانید از بخش صوتی و تصویر>قسمت نمایشنامه صوتی شبهای پیشاور دانلود کنید.
و یا برای دانلود فایلها بر روی لینکهای زیر کلیک کنید:
شب اول و دوم
شب سوم
شب چهارم
شب پنجم
شب ششم
شب هفتم
شب هشتم
شب نهم
یورش ابوبکر و عمر به خانه وحی |
ابوعبید و کتاب الاموال
ابوعبید قاسم بن سلام (متوفای 224) در کتاب نفیس خود به نام الاموال که مورد اعتماد فقیهان بزرگ مسلمان قرار دارد، به طور مستند از عبدالرحمان بن عوف نقل میکند که میگوید: در بیماری ابوبکر، برای عیادتش ، وارد خانهی او شدم. او پس از گفتگوی زیاد، به من گفت: آرزو میکنم کاش سه چیز را که انجام دادهام انجام نداده بودم همچنان که آرزو میکنم کاش سه چیز را که انجام ندادهام انجام میدادم. همچنین آرزو میکنم سه چیز را از پیامبر سوال میکردم. اما آن سه چیزی که انجام دادهام و آرزو میکنم ای کاش انجام نمیدادم عبارتند از:
وددت أنّی لم أکشف بیت فاطمة و ترکته وان اُغلِقَ علی الحرب. (1) کاش، پردهی حرمت خانهی فاطمه را پاره نمیکردم و آن را به حال خود وا میگذاشتم، هر چند برای جنگ بسته شده بود.
ابوعبید هنگامی که به اینجا میرسد به جای جمله: لم اکشف بیت فاطمه و ترکته... میگوید: کذا و کذا. و اضافه میکند که من مایل به ذکر آن نیستم.
ولی اگر ابوعبید روی تعصب مذهبی یا علت دیگر از نقل حقیقت سر بر تافته، خوشبختانه محققان کتاب الاموال در پاورقی توضیح دادهاند که: جملههای حذف شدهی فوق، در کتاب میزان الاعتدال (به نحوی که بیان گردید) وارد شده است و افزون بر آن، طبرانی در معجم خود، ابن عبد ربه در عقد الفرید و افراد دیگر در جاهای دیگر، عبارت حذف شده را آوردهاند. محمد بن سعد و کتاب الطبقات الکبری محمد بن سعد (متوفای 229) معروف به کاتب واقدیدر اثر ارزشمند خود که صحابه و تابعان را به شیوه خاصی طبقه بندی کرده در باب دختران پیامبر، زندگانی دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فاطمهی زهرا علیها السلام را به صورت روائی آورده، آنگاه چنین مینویسد:
ابوبکر آگاه که فاطمه بیار شد در خانه فاطمه علیهاالسلام آمد و اجازه خواست تا از او عیادت کند، علی علیهالسلام استجازه ابوبکر را به فاطمه علیها السلام رسانید.
فاطمه علیهاالسلام فرمود: اختیار با شماست، علی علیهالسلام اذن داد. آنگاه مینویسد:
فدخل علیها واعتذر إلیها و کلّمها فرضیت عنه. (2) بر زهرا وارد شد و معذرت خواهی کرد و با او سخن گفت و او را از خود راضی ساخت.
البته ابن سعد روی محدودیتی که داشت، نتوانست روشنتر از این بنویسد، مگر ابوبکر که چه ستمی بر زهرا روا داشته بود که سرانجام از او رضایت میطلبد و معذرت خواهی میکند. طبرانی و المعجم الکبیر ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (260- 360) شخصیتی است که ذهبی در میزان الاعتدال در حق او مینویسد: حافظ و ثبت (3) مولف کتاب المعجم الکبیر- که کرارا چاپ شده است- آنجا که دربارهی ابیبکر و خطبهها و وفات او سخن میگوید یادآور میشود: ابیبکر به هنگام مرگ، آرزو کرد: کاش سه چیز را انجام نمیدادم. کاش سه چیز را انجام میدادم. کاش سه چیز را از رسول خدا سوال میکردم.
سپس، دربارهی آن سه چیزی که ابوبکر آرزو میکرد کاش آن را انجام نمیدادم، چنین میگوید:
فأمّا الثلاث اللاتی وددت أنی لم أفعلهنّ، فوددت انّی لم أکن کشفت بیت فاطمة و ترکته (4) آن سه چیزی که آرزو میکنم کاش انجام نمیدادم چنین بود: آرزو میکنم حرمت خانهی فاطمه را زیر پا نمینهادم و آن را به حال خود واگذار میکردم. ابن عبدربّه و العقد الفرید ابن عبد ربه اندلسی مولف کتاب العقد الفرید (متوفای 463 ه) در کتاب خود از عبدالرحمن بن عوف نقل میکند که میگوید: در بیماری ابیبکر بر او وارد شدم تا از او عبادت کنم، او گفت: آرزو میکنم کاش سه چیز را انجام نمیدادم و یکی از آن سه چیز این است:
وددت انّی لم أکشف بیت فاطمة عن شیء وإن کانوا اغلقوه علی الحرب (5) کاش در خانهی فاطمه را باز نمیکردم هر چند آنان برای نبرد در خانه بسته بودند.
اسامی و عبارتهای شخصیتهایی که این بخش از گفتار خلیفه را نقل کردهاند، بعد خواهیم آورد. سخن نظّام در کتاب الوافی بالوفیات
ابراهیم بن سیار نظام معتزلی (160- 231) از ادبا و دانشمندان مشهور است که به علت زیبایی کلامش در نظم و نثر، به نظّام معروف شده است.
در کتابهای متعددی از نظّام، با اشاره به حضور خلیفه ثانی نزد در خانهی فاطمه علیهاالسلام، چنین آمده است:
انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتی ألقت المحسن من بطنها (6) عمر در روز اخذ بیعت برای ابیبکر بر شکم فاطمه زد، در نتیجه، فرزندی که وی در رحم داشت و نام آن را محسن نهاده بود سقط شد. مبرّد و کتاب کامل محمد بن یزید بن عبدالأکبر بغدادی (210- 285) ادیب و نویسنده معروف اهل سنت- که آثار گران سنگی از او به یادگار مانده است - در کتاب الکامل خود، داستان آرزوهای خلیفهی اول را به نقل از عبدالرحمان بن عوف آورده و یادآور میشود:
وددت أنی لم أکن کشفت عن بیت فاطمة و ترکته ولو أغلق علی الحرب (7) آرزو میکردم ای کاش بیت فاطمه را هتک حرمت نمیکردم و آن را رها مینمودم هر چند برای جنگ بسته شده باشد. مسعودی و مُروجُ الذهب
ابوالفرج مسعودی (متوفای 345) در مروج الذهب مینویسد: ابوبکر در حال احتضار چنین گفت: من سه چیز انجام دادم و آرزو داشتم که کاش آنها را انجام نمیدادم، یکی از آن سه چیز این بود که:
فوددت انّی لم أکن فتشت بیت فاطمة و ذکر فی ذلک کلاماً کثیراً (8) آرزو میکردم کاش حرمت خانهی زهرا را زیر پا نمینهادم و در این مورد سخن زیادی گفت.
مسعودی، با اینکه نسبت به اهلبیت پیامبر، گرایشهای سالمی دارد، ولی باز به ملاحظاتی که بر آگاهان به تاریخ پوشیده نیست، از بازگویی سخن خلیفه خود داری کرده و با کنایه رد شده است و تنها به این اکتفا نموده که خلیفه سخن زیادی در این مورد گفت. حالا این سخن زیاد چه بوده است خدا میداند؟! ابن أبیدارم و کتاب میزان الاعتدال
احمد بن محمد معروف به ابن ابیدارم، محدّث کوفی (متوفای 357)، کسی است که محمد بن أحمد بن حماد کوفی دربارهی او میگوید: کان مستقیم الأمر عامة دهره؛ او در سراسر عمر خود، پویندهی راه راست بود. ذهبی نیز مینویسد:
کان موصوفاً بالحفظ و المعرفة إلّا انّه یترفض (9) او به حافظ و معرفت حدیث شهرت دارد، نقطه ضعفش این است که به تشیع میل داشته است. اصولاً جای تاسف است که علاقه به اهلبیت، یکی از نقاط ضعف محدثان شمرده شود.
به هر روی، ابن ابیدارم نقل میکند که در محضر او این خبر خوانده میشود:
انّ عمر رفس فاطمة حتی أسقطت بمحسن. یعنی: عمر لگدی بر فاطمه زد، در نتیجه او فرزندی که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد. (10) محمّد بن مکرم و مختصر تاریخ دمشق علی بن حسن بن هبة الله معروف به ابن عساکر دمشقی (متوفای 571) کتابی در تاریخ دمشق تألیف نموده که اخیراً در هشتاد جلد منتشر شده است، سپس این موسوعه را محمد بن مکرم معروف به ابن منظور (630- 711) تلخیص کرده، او نیز داستان دیدار عبدالرحمان را با ابیبکر یادآور شده و چنین میگوید، ابوبکر گفت:
لا آسی علی شیء من الدنیا إلّا علی ثلاث فعلتُهنَّ وددت أنّی لو ترکتهنَّ... وددت أنّی لم أکن کشفتُ بیت فاطمة عن شیء مع انّهم اغلقوه علی الحرب (11)
من بر چیزی از امور دنیا تأسف نخوردم مگر بر سه چیز که انجام دادم و دوست داشتم انجام نمیدادم... دوست داشتم خانهی فاطمه را هتک حرمت نمیکردم هر چند ساکنان خانه آن را برای جنگ ببندند. ابن ابی الحدید و شرح نهج البلاغه
عبدالحمید بن هبه الله مدائنی معتزلی (متوفای 655) مورخ و نویسندهی توانای جهان اسلام و مؤلف شرح نهجالبلاغه در بیست جلد، سرگذشت یورش به خانهی زهرا علیهاالسلام را در موارد مختلف کتاب خویش یادآور شده است، هر چند در جایی هتک حرمت مزبور را صحیح دانسته و آن را گناه کبیره نمیشمارد؛ زیرا به رغم او، عمر حق داشت افرادی را که از بیعت سرباز میزند تهدید کند! البته این نظریهی گروهی از معتزله است و اختصاص به ابن ابیالحدید ندارد (12)
در موردی میگوید: برخی از حوادثی که شیعه نقل کرده میپذیرم نه تمام آنچه را که آنان نقل کردهاند (13) در مورد سوم میگوید: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم خون هبار بن اسود را حلال شمرد، زیرا او کسی بود که با نیزه به کجاوهی دختر پیامبر (زینب) زد و او فرزند خود را سقط کرد.
ابن ابی الحدید میگوید: این داستان را برای استادم، نقیب ابوجعفر، نقل کردم، او روایت را تصدیق کرد، سپس به او گفتم اجازه میدهی من این تاریخ را که: فاطمه از ترس، محسن خود را سقط کرد و اگر پیامبر زنده بود خون سکی را که سبب سقط جنین او شده بود، حلال میشمرد را از شما نقل کنم؟
استاد در پاسخ گفت: از من نقل نکن، همچنین خلاف آن را نیز از من نقل نکن، من در این مساله نظر قاطع ندارم، چون روایات در این زمینه اختلاف دارند (14) جوینی و کتاب فرائد السمطین
ابراهیم بن محمد بن الموید معروف به جوینی (متوفای 722) از مشایخ ذهبی است (15)، ذهبی در حق استادش جوینی چنین میگوید: امام، محدث یگانه، فخر الاسلام، صدر الدین.
جوینی در کتاب فرائد السمطین به طور مستن از ابن عباس نقل میکند که او گفته: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بود، حسن بن علی بر او وارد شد، دیدگان پیامبر که بر حسن افتاد اشک آلود شد. سپس حسین بن علی بر آن حضرت وارد شد، مجددا پیامبر گریست. در پی آن دو، فاطمه و علی علیهماالسلام بر پیامبر وارد شدند، اشک پیامبر با دیدن آن دو نیز جاری شد، وقتی از پیامبر علت گریه بر فاطمه علیهاالسلام را پرسیدند، فرمود:
انّی لما رأیتها ذکرتُ ما یصنع بها بعدی کأنّی بها وقد دخل الذُّلّ بیتها وانتهکت حرمتُها و غصب حقّها و منعت ارثها و کُسر جنبها و اسقطت جنینها، و هی تنادی یا محمّداه فلا تجاب و تستغیث فلا تغاث (16)
زمانی که فاطمه را دیدم به یاد صحنهای افتادم که پس از من برای او رخ خواهد داد. گویا میبینم ذلت وارد خانهی او شده، حرمتش پایمال گشته، حقش غصب شده، از ارث خود ممنوع گشته، پهلوی او شکسته شده و فرزندی را که در رحم دارد سقط شده در حالی که پیوسته فریاد میزند: یا محمداه! ولی کسی به او پاسخ نمیدهد، استغاثه میکند، اما کسی به به فریادش نمیرسد. شمس الدین ذهبی و تاریخ الاسلام
شمس الدین محمد بن احمد ذهبی (متوفای 748) در کتاب تاریخ الاسلام در تاریخ زندگی ابوبکر چنین مینویسد: عبدالرحمان بن عوف در بیماری ابوبکر بر او وارد شد و بر وی سلام کرد، پس از گفتگویی، ابوبکر به او چنین گفت:
امّا انّی لا آسی علی شیء، إلّا علی ثلاث فعلتهنّ، و ثلاث لم أفعلهنّ، و ثلاث ودِدْتُ انّی سألت رسولاللَّه صَلَّی اللَّهُ عَلَیْه وَ اله وَ سَلَمَ عنهنّ: ودِدْتُ انّی لم أکن کشفتُ بیت فاطمة و ترکتُه وإن أُغلق علی الحرب (17)
من بر چیزی تاسف نمیخورم مگر بر سه چیز که انجام دادم و سه چیزی که انجام ندادم و سه چیزی که کاش از رسول خدا میپرسیدم. دوست داشتم خانهی فاطمه را هتک حرمت نمیکردم هر چند برای جنگ بسته شود.... علی بن ابیبکر هیثمی و مجمع الزوائد
نور الدین علی بن ابیبکر هیثمی (متوفای 807) مولف کتاب مجمع الزوائد و منبع الفوائد، وی در باب کراهه الولایه چنین مینویسد:
عبدالرحمان بن عوف در بیماری ابوبکر از او عیادت کرد پس از گفتگوهایی، وی چنین گفت:
امّا انّی لا آسی علی شیء إلّا علی ثلاث فعلتهن وَدِدْت انّی لم أفعلهنّ، و ثلاث لم أفعلهنّ ودِدْتُ أنّی فعلتهنّ، و ثلاث ودِدْتُ انّی سألت رسولاللَّه صَلَّی اللَّهُ عَلَیْه وَ اله وَ سَلَمَ عنهنّ، فأمّا الثلاث الّتی وددت انّی لم أفعلهن فوددت انّی لم أکن کشفت بیت فاطمة و ترکته و إن أغلق علی الحرب (18)
من بر چیزی تاسف نخوردم مگر بر سه چیز که انجام دادم و دوست داشتم انجام نمیدادم. و سه چیزی که انجام ندادم و دوست داشتم انجام میدادم، دوست داشتم سه چیز را از رسول خدا میپرسیدم، آن سه چیز را که انجام دادم و دوست داشتم انجام نمیدادم این که: خانه فاطمه را به حال خود ترک نموده و هتک حرمت او نمیکردم هر چند برای جنگ بسته شده باشد. ابن حجر عسقلانی و لسان المیزان
احمد بن علی بن حجر عسقلانی (متوفای 852) در کتاب لسان المیزان در شرح حال علوان و علی، داستان عیادت عبدالرحمان بن عوف را از ابیبکر مینویسد، او در موضوعات سه گانهای که انجام داده و آرزو میکرد که ای کاش انجام نمیدادم، چنین مینویسد:
انّی لا آسی علی شیء إلّا علی ثلاث وددت انّی لم أفعلهنّ وددت انّی لم أکشف بیت فاطمة و ترکته و إن أغلق علی الحرب(19)
من بر چیزی تاسف نخوردم مگر بر سه چیزی که انجام دادم و دوست داشتم که انجام نمیدادم، یکی از آنها هتک حرمت خانه فاطمه که کاش به حال خود وا میگذاشتم هر چند برای جنگ بسته شده باشد. متّقی هندی و کنز العمّال
علاء الدین علی متقی هندی (متوفای 975) در دائره المعارف حدیثی خود به نام کنز العمال، حدیث عبدالرحمان بن عوف را به طور مفصل نقل کرده و آرزوهای خلیفه را در مورد نه گانه به روشنی بیان کرده است. از جمله آن که میگوید: یکی از سه چیزی که آرزو میکردم کاش انجام نمیدادم، این است که:
وددت انّی لم أکن أکشفُ بیتَ فاطمةَ و ترکتُه و إن کانوا قد غلّقوه علی الحرب(20) کاش حرمت خانهی فاطمه را زیر پا نمینهادم، هر چند آنان برای جنگ خانه را بسته بودند. عبدالفتّاح عبدالمقصود و کتاب الإمام علی
این دانشمند خبیر و شهیر مصری، داستان در دربار هجوم به خانهی وحی را در دو مورد از کتاب خود آورده است که ما به نقل یکی از آنها بسنده میکنیم:
إنّ عمر قال: و الّذی نفسی بیده، لیَخرجنَّ أو لأحرقنّها علی من فیها...! قالت له طائفة خافت اللَّه و رعت الرسول فی عقبه: یا أباحفص، إنّ فیها فاطمة. ..! فصاح لا یبالی: و إن...! واقترب وقرع الباب، ثم ضربه و اقتحمه. .. و بدا له علیّ... ورنّ حینذاک صوت الزهراء عند مدخل الدار... فإن هی إلّا رنة استغاثة أطلقتها: یا أبت رسولاللَّه... تستعدی بها الراقد بقربها فی رضوان ربّه علی عسف صاحبه، حتّی تبدّل العاتی المدل غیر إهابه، فتبدّد علی الأثر جبروته، و ذاب عنفه و عنفوانه، وودّ من خزی لو یخرَّ صعقاً تبتلعه مواطئ قدمیه ارتداد هدبه إلیه.... و عند ما نکص الجمع، و راح یفرّ کنوافر الظباء المفزوعة أمام صیحة الزهراء، کان علیّ یقلّب عینیه من حسرة و قد غاض حلمه، وقل همّه، و تقبضت أصابع یمینه علی مقبض سیفه کهمّ من غیظه أن تغوص فیه...(21)
قسم به کسی که جان عمر در دست اوست، بیرون بیایید والا خانه را بر سر ساکنانش به آتش میکشم! گروهی که از خدا میترسیدند و حرمت پیامبر را در نسل او نگه میداشتند، گفتند: ای اباحفص! فاطمه در این خانه است. و او بی پروا فریاد زد: باشد! عمر نزدیک آمد و در زد، سپس با مشت و لگد به در کوبید تا به زور وارد شود. علی علیهالسلام پیدا شد.
صدای نالهی زهرا در آستانهی خانه بلند شد. آن صدا، طنین استغاثهای بود که دختر پیامبر سر داده و میگفت: پدر! ای رسول خدا... میخواست از دست ظلم یکی از اصحابش او را که در نزدیکی وی در رضوان پروردگارش خفته بود، برگرداند، تا سرکش گردن فراز بی پروا را به جای خود نشاند و جبروتش را زایل سازد و شدت عمل و سختگیرش را نابود کند و آرزو میکرد قبل از این که چشمش به وی بیفتد، صاعقهای نازل شده او را در مییابد.
وقتی جمعیت برگشت و عمر میخواست همچون آهوان رمیده، از برابر صیحهی زهرا فرار کند، علی از شدت تاثیر و حسرت با گلویی بغض گرفته و اندوهی گران، چشمش را در میان آنان میگردانید و انگشتان خود را بر قبضهی شمشیر فشار میداد و میخواست از شدت خشم در آن فرورود.... احتجاج فه فعل خلیفه
موضوع گردآوری هیزم و آتش برای سوزاندن بیت فاطمه در صدر اسلام از مسلمات تاریخ بود، افراد دیگری که خود در زمان قدرت و حکمروایی خویش مصدر چنین کارهایی بودهاند با استناد به عمل خلیفه، کار خود را توجیه میکردند.
اینک دو مورد را در اینجا یادآور میشویم:
1) عبدالله بن زبیر برای اخذ بیعت از بنی هاشم و در راس آنان علی بن الحسین علیهماالسلام جمع مزبور را تهدید به قتل و سوزاندن کرد و بدین منظور همگان را در نقطهای گرد آورده و تهدید کرد که اگر بیعت نکنید همگی طعمه آتش خواهید شد.
سرانجام بنی هاشم با کمکهای بی دریغ مختار ثقفی از حبس آزاد شدند، زیرا ابن زبیر از قوه و قدرت مختار آگاه بود. بعدها که آبها از آسیاب افتاد و عبدالله بن زبیر به دست حجاج بن یوسف ثقفی کشته شد، مردم برادر عبدالله، عروه بن زبیر را نکوهش میکردند و میگفتند: برادرت چه تصمیم غیر صحیحی گرفته بود، زیرامیخواست همهی بنی هاشم را که در شعب ابیطالب جمع کرده بود بسوزاند. او در پاسخ گفت: هدف او از این کار، توحید کلمه بود. او میخواست میان مسلمانان اختلاف راه پیدا نکند و همگی در اطاعت یک نفر قرار گرفته و سخن آنان باشد. همچنان که عمر بن خطاب این کار را با بنی هاشم انجام داد، آنگاه که از بیعت ابیبکر سرباز زدند، او در کنار خانهی آنان هیزم آماده کرد و خانه را بر سر آنان آتش زد(22)
2) مورد دیگر را علامه حلی در کتاب نهج البلاغه و کشف الصدق از بلاذری نقل کرده که متن آن چنین است: لمّا قتل الحسین کتب عبداللَّه بن عمر إلی یزید بن معاویة: أمّا بعد، فقد عظمت الرزیّة و جلّت المصیبة، و حدث فی الإسلام حدث عظیم، و لا یوم کیوم قتل الحسین.
فکتب إلیه یزید: أمّا بعد، یا أحمق، فإنّا جئنا إلی بیوت مجدَّدة، و فرش ممهّدة و وسادة منضَّدة، فقاتلنا عنها، فإن یکن الحقّ لنا فعن حقّنا قاتلنا، و إن کان الحقّ لغیرنا، فأبوک أوّل من سنَّ هذا و استأثر بالحقّ علی أهله (23)
هنگامی که حسین بن علی به شهادت رسید، عبدالله بن عمر به یزید به معاویه چنین نامه نوشت: مصیبت بزرگی رخ داده و در اسلام حادثهی بزرگی انجام گرفته و روزی مانند روز قتل حیسن نیست.
یزید در پاسخ او نوشت: ای ابله! ما به خانههای نو و فرشهای گسترده و پشتیهای چیده وارد شدم و در راه آن نبرد کردیم، اگر حق با ما باشد به حق نبرد کردهایم و اگر حق از آن غیر ما باشد، پدر تو نخستین کسی بود که این سنت را رواج داد و حق را از صاحبان آن برگرفت!
-------------- اسناد: 1) الأموال، ص195 ، چاپ نشر کلیات ازهریه، الأموال، ص 174، چاپ بیروت، نیز ابن عبدربه در عقد الفرید 4/ 268 جملههای حذف شده را نقل کرده است چنانکه خواهد آمد. 2) طبقات 8/27، ط دار صادر 3) میزان الاعتدال 2/ 195. 4) المعجم الکبیر طبرانی 1/ 62، شماره حدیث 43، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی. 5) عقد الفرید 4/ 268، چاپ مکتبه الهلال. 6) الوافی بالوفیات 6/ 17، شماره 2444؛ ملل و نحل شهرستانی 1/ 57، چاپ دارالمعرفه، بیروت. درترجمه نظام به کتاب بحوث فی الملل والنحل 3/ 248- 255 مراجعه شود. 7) شرح نهجالبلاغه 2/ 47، چاپ مصر. 8) مروج الذهب 2/ 301، چاپ داراندلس، بیروت. 9) سیر اعلام النبلاء 15/ 577، شماره ترجمه 349. 10) میزان الاعتدال 1/ 139 11) مختصر تاریخ دمشق 13/ 122، چاپ دارالفکر، سال 1989 12) شرح نهج البلاغه 16/ 272؛ مغنی، قاضی عبدالجبار 1/337 13) شرح نهجالبلاغه 17/ 168 14) شرح نهجالبلاغه 14/ 192 15) معجم شیوخ الذهبی 125، شماره 156 16) فرائد السمطین 2/34، چاپ بیروت. 17) تاریخ الإسلام، چاپ دارالکتاب العربی، تحقیق دکتر تدمری، ج 3، ص 117- 118. 18) مجمع الزوائد و منبع الفوائد 5/ 202- 203، چاپ سوم، سال 1402. 19) لسان المیزان 4/189، چاپ حیدرآباد دکن، 13330 ه. 20) کنزالعمال 5/631، حدیث شماره 14113. 21) عبدالفتاح عبدالمقصود، علی بن ابیطالب 4/ 274- 277 و نیز 1/ 192- 193. 22) مروج الذهب 3/276، منشورات دانشگاه لبنان؛ 3/ 77، چاپ دار أندلس. 23) نهج الحق و کشف الصدق، ص 356. |
تصمیم عمر و ابوبکر بر هتک حرمت از معتبرترین کتب مخالفین |
عمر و ابوبکر بر هتک حرمت از معتبرترین کتب مخالفین
اهل سنت همواره می کوشند با نشر کتب و مجلات و سایت های مختلف شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به دست عمر و ابوبکر را افسانه جلوه دهند و آن را ساخته اذهان علمای شیعه می نمایند. این درحالسیتکه در معتبرترین کتب اهل سنت تصمیم عمر و ابوبکر بر قتل حضرت زهرا سلام الله علیها تایید شده است. در این بخش سخنان آن گروه از مورخان و محدثان که فقط به سوء نیت خلیفه و یاران او اشاره کردند، نقل می شود. اینها گروهی بودهاند که نخواستهاند و یا نتوانستهاند دنبال فاجعه را به طور روشن منعکس کنند، مع الوصف، به اصل فاجعه یعنی یورش به خانه و... اشاره نموده و تا حدی نقاب از چهرهی حقیقت برافکندهاند. ابن ابی شیبه و کتاب "المصنف"
ابوبکر بن ابیشیبه (159- 235) مولف کتاب المصنف، به سند صحیح چنین نقل میکند:
هنگامی که مردم با ابیبکر بیعت کردند، علی و زبیر در خانه فاطمه با او به گفتگو و رایزنی میپرداختند. زمانی که این مطلب به گوش عمر بن خطاب رسید ، به خانه فاطمه آمد و گفت: ای دختر رسول خدا! به خدا قسم محبوبترین فرد نزد ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود شما، ولی به خدا سوگند این محبت، مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شدند دستور دهم خانه را بر سر آنها به آتش بکشند.
این جمله را گفت و بیرون رفت. وقتی علی و زبیر به خانه بازگشتند دخت گرامی علیهاالسلام به علی علیهالسلام و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر تجمع شما در این خانه تکرار شود خانه را بر سر شماها خواهد سوزاند. به خدا سوگند! او آنچه را که قسم خورده انجام میدهد. (1)
یادآور شدیم که گزارش فوق در کتاب المصنف با سندی صحیح نقل شده است، اینک به بررسی سند حدیث از دیدگاه رجالیان اهل سنت میپردازیم تا میزان اعتبار تاریخی آن معلوم گردد:
در اعتبار شخص مولف (یعنی ابن ابیشیبه) همین بس که ذهبی، دانشمند رجالی اهل سنت (متوفای 748) دربارهی او میگوید: عبدالله بن محمد بن ابیشیبه، حافظ بزرگ و حجت است. احمد بن حنبل و بخاری و ابوالقاسم بغوی از او نقل روایت کرده و گروهی او را توثیق کردهاند... ابن شیبه از کسانی است که از پل عبور کرده و در منتهای وثاقت است (2) بلاذری و کتاب "انساب الاشراف"
احمد بن یحیی جابر بغدادی بلاذری (متوفای 270) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، رویداد تاریخی فوق را در کتاب انساب الاشراف به گونهی زیر نقل میکند:
ابوبکر به دنبال علی (علیهالسلام) فرستاد تا بیعت کند، ولی علی (علیه السلام) از بیعت با او امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد و با فاطمه در مقابل در خانه رو به رو شد. فاطمه گفت: ای فرزند خطاب! آیا در صدد سوزاندن خانه من هستی؟ عمر گفت! بلی، این کار کمک به چیزی است که پدرت برای آن مبعوث شده است!. (3)
درباره ی اعتبار بلاذری از دیدگاه اهل سنت همین بس که ذهبی در کتاب تذکره الحافظ وی را با القاب: حافظ، اخباری و علامه میستاید (4) و در کتاب سیر اعلام النبلاء او را چنین توصیف میکند: علامه، اذیب، نویسنده. (5) ابن کثیر در کتاب البدایه و النهایه از ابن عساکر نقل میکند که: بلا ذری، نویسنده و دارای کتابهای خوبی است (6) بنابراین نباید دربارهی بلا ذری شک و تردید کرد.
تا اینجا بررسی سند به پایان رسید. این دو سند صحیح تاریخی، به وضوح حاکی از آن است که بعد از درگذشت پیامبر گروهی که در راس آنان شیخین قرار داشتهاند تصمیم به هتک حرمت خانهی زهرا علیهاالسلام گرفتهاند، اما این که افراد مزبور، به نیت خود جامهی عمل نیز پوشانیدهاند یا نه؟ این مطلب را باید از بررسی مدارک بخش آینده به دست آورد. ابن قتیبه و کتاب "الامامه و السیاسه"
مورخ شهیر عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری (212- 276) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پر کار حوزه تاریخ و ادب اسلامی است، مولف کتاب تاویل مختلف الحدیث و ادب الکاتب و غیره. (الاعلام 4/ 137) وی در کتاب الامامه و السیاسه چنین مینویسد:
ابوبکر از کسانی که از بیعت با او سر برتافته و در خانه علی گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد. او به در خانه علی آمد وآنان را صدا زد که بیرون بیایند ولی آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند. در این موقع، عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایی که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید والا خانه را بر سرتان آتش میزنم. مردی به عمر گفت: ای اباحفص (کنیهی عمر) در این خانه فاطمه دخت پیامبر است، او گفت: باشد!. (7)
ابن قتیبه دنبال داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است: عمر همراه گروهی به در خانه فاطمه آمدند در خانه را زدند، هنگامی که فاطمه صدای آنها را شنید، با صدای بلند گفت: ای رسول خدا! پس از تو چه مصیبتهایی به ما از فرزند خطاب و ابیقحافه رسید؟! وقتی مردم که همراه عمر بودند صدای زهرا را شنیدند گریهکنان برگشتند، ولی عمر با گروهی باقی ماند و علی را از خانه بیرون کشیدند و نزد ابیبکر بردند و به او گفتند، بیعت کن. علی گفت: اگر بیعت نکنم چه میشود؟، گفتند: به خدایی که جز او خدایی نیست گردنت را میزنیم!!....(8) طبری و تاریخ او
محمد بن جریر طبری (متوفای 310)، فقیه و تاریخ نگار برجسته اهل سنت در تاریخ خود، رویداد فجیع هتک حرمت به خانهی ویح را چنین بیان میکند:
عمر بن خطاب به در خانهی علی آمد، در حالی که گروهی از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وی رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند! خانه را به آتش میکشم مگر این که برای بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالی که شمشیری بر دست داشت، ناگهان پای او لغزید و شمشیر از دست او بر زمین افتاد. در این موقع دیگران بر او هجوم آورده و شمشیر را از دست او گرفتند.
این صحنهی تاریخی، حاکی از آن است که اخذ بیعت برای خلیفهی اول، با تهدید و ارعاب صورت گرفته و آزادی و انتخابی در کار نبوده است حال، آیا این نوع بیعت ارزشی دارد یا نه؟ خواننده باید در آن داوری نماید. به لحاظ معیارهای مقبول علم رجال اهل سنت، در امانت و صداقت و وثاقت طبری سخنی نیست. ذهبی دربارهی او میگوید: پیشوای بزرگ، مفسر قرآن، ابوجعفر نویسنده کتابهای درخشان، ثقه و مورد اعتماد و راستگو. (9) ابن عبد ربه و کتاب "العقد الفرید"
شهاب الدین احمد معروف به ابن عبد ربه اندلسی مولف کتاب العقد الفرید (متوفای 463 ه) در کتاب مزبور بحثی مشروح دربارهی تاریخ سقیفه انجام داده و با اشاره به کسانی که از بیعت ابیبکر تخلف جستهاند چنین مینویسد:
علی و عباس و زبیر در خانهی فاطمه نشسته بودند تا این که ابوبکر، عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند با آنان نبرد کن. عمر بن خطاب با مقداری آتش به سوی خانهی فاطمه رهسپار شد تا خانه را به آتش بکشد. در این هنگام فاطمه با او روبهرو شد و گفت: ای فرزند خطاب! آمدهای خانهی ما را بسوزانی؟! او در پاسخ گفت: بلی، مگر این که شما نیز آن کنید که امت کردند (با ابوبکر بیعت کنید). (10) ابن عبدالبر و کتاب "الاستیعاب"
یوسف بن عبداللَّه معروف به ابن عبدالبرّ (368- 463) مولف کتاب الاستیعاب، از بزرگان علم حدیث، فقیه، مورخ و آگاه از انساب است. او در الاستیعاب، بخش مربوط به شرح حال ابوبکر، تحت عنوان عبداللَّه بن ابیقحافه حادثهی یورش به خانه زهرا را چنین نقل میکند:
علی و زبیر هنگامی که با ابوبکر بیعت میشد، به خانه فاطمه رفت و آمد کرده و با او در این زمینه به مشورت میپرداختند. چون خبر رفت و آمد آنان به گوش عمر رسید، نزد فاطمه آمد و گفت: ای دختر رسول خدا! کسی محبوبتر از پدر تو برای ما نیست، همچنان که پس از رسول خدا، تو از دیگران نزد ما محبوبتری. به من خبر رسیده که آنان به خانه شما وارد میشوند. اگر بار دیگر چنین خبری به من برسد، چنین و چنان خواهم کرد! سپس خانه را ترک گفت و پس از رفتن او علی و زبیر وارد خانه شدند، فاطمه به آنان گفت: عمر نزد من آمد و قسم خورد که اگر این کار تکرار شود چنین میکنم. به خدا سوگند او به قسم خود عمل میکند. (11) ابی الفداء و کتاب "المختصر فی اخبار البشر"
اسماعیل بن علی معروف به ابیالفداء (متوفای 732) در کتاب معروف خود به نام المخصتر فی اخبار البشر، گزارشی نزدیک به آنچه ابن عبد ربه در عقد الفرید آورده است. که ما برای اختصار دیگر آن را تکرار نمی کنیم. (12)
در اعتبار کلامی ابیالفدا همین بس که ذهبی میگوید: او دوستدار فضیلت و اهل آن بود و برای او محاسن زیادی هست. (الدرر الکامنه، نگارش ابن حجر 1/372) نویری و کتاب "نهایه الارب فی فنون الادب"
احمد بن عبدالوهاب قرشی معروف به نویری (677- 733) شاعر و ادیب معروف مصری مولف کتاب نهایه الارب فی فنون الادب است که زرکلی در الاعلام ج? ص??? آن را ستوده و از قول فازیلیف میگوید:
حقایقی در این کتاب از مورخان دیرینه نقل شده است که کتابهای آنان به دست ما نرسیده است، مانند ابن الرقیق، ابن رشیق و ابن شداد. نویری در کتاب یاد شده، رویداد خانهی زهرا علیهاالسلام را همانند ابن عبدالبر نقل کرده. که ما برای خلاصه آن را تکرار نمی کنیم (13). سیوطی و کتاب "مسند فاطمه" جلال الدین سیوطی (متوفای سال 911)، دانشمند ذوفنون و سخت کوش قرن نهم، در کتاب مسند فاطمه رویداد خانه دخت گرامی پیامبر را از مصنف ابن ابی شیبه نقل کرده است. و گفتار ابن ابی شیبه را قبلا بیان کردیم.
متقی هندی و کتاب "کنزالعمال"
علی بن حسام الدین معروف بن متّقی هندی (متوفای 975) در کتاب ارزشمند خود کنز العمال رویداد خانه فاطمه را به نحوی که ابن ابیشیبه در المصنَّف نوشته نقل کرده است، بنابراین، نیازی به نقل عبارت نیست (14). دهلوی و کتاب "ازاله الخفاء"
ولی اللَّه بن مولوی عبدالرحیم دهلوی هندی حنفی (1114- 1176) در کتاب ازالة الخفاء (که به زبان فارسی نوشته) دربارهی حوادث ایام سقیفه چنین مینویسد:
در همین ایام مشکلی دیگر که فوق جمیع مشکلات توان شمرد پیش آمد و آن این بود که: زبیر و جمعی از بنی هاشم در خانه حضرت فاطمه رضی الله تعالی عنها جمع شده، در باب نقض خلافت، مشورتها به کار میبردند و حضرت شیخین آن را به تدبیری که بایستی بر هم زدند (15).
سپس نصّ تاریخ را که زید بن اسلم از پدرش نقل کرده و ما قبلا آن را از مصنَّف ابن أبیشبیه نقل کردیم، یادآور میشود. محمد حافظ ابراهیم و قصیده عمریه
محمد حافظ ابراهیم (1287- 1351) شاعر مصری که به شاعر نیل شهرت دارد، دیوانی دارد که در ده جلد چاپ شده است. او در قصیده خود تحت عنوان عمر و علی، یکی از افتخارات عمر را این دانسته است که در خانهی علی آمد و گفت: اگر بیرون نیایید و با ابیبکر بیعت نکنید خانه را به آتش میکشم و لو دختر پیامبر در آنجا باشد!
جالب آن است که محمد حافظ ابراهیم، قصیدهی خویش را در یک جلسهی بزرگ قرائت کرد و حضار نه تنها بر او خرده نگرفتند بلکه مدال افتخار نیز به او دادند.
سه بیت این قصیده، مورد نظر و استشهاد ماست: و قَولةٍ لعَلیٍّ قالَها عُمَرُ أکرِم بسامِعِها أعظِمْ بمُلقیها حرقتُ دارَک لا أبقِی علیک بها إن لم تُبایع و بنتُ المصطفی فیها ما کان غیرُ أبیحَفْصٍ یَفُوُه بها أمامَ فارِسِ عدنانٍ و حامِیها . و گفتاری که عمر آن را به علی علیهالسلام گفت به چه شنوندهی بزرگواری و چه گویندهی مهمّی؟!. به او گفت: اگر بیعت نکنی، خانهات را به آتش میکشم و احدی را در آن باقی نمیگذارم هر چند دختر پیامبر مصطفی در آن باشد. جز ابوحفص (عمر) کسی جرأت گفتن چنین سخنی را در برابر شهسوار عدنان و مدافع وی نداشت _16). عمر رضا کحاله و کتاب "اعلام النساء"
عمر رضا کحّاله، محقق معاصر و مؤلف کتاب ارزشمند أعلام النساء، در شرح زندگی دخت گرامی پیامبر مینویسد: فقیل له: یا أباحفص إنّ فیها فاطمة، فقال: و إن...
دخت پیامبر در آستانهی خانه ایستاد و گفت: من گروهی بدتر از شما نمیشناسم، جنازه رسول خدا را بر زمین گذاردهاید و کار ریاست را بین خود تقسیم کردهاید، بی آن که با ما مشورت کنید و حق ما را به ما برگردانید (17). ----------------- اسناد: 1) مصنف ابن ابیشیبه 8/ 572 2) میزان الاعتدال 2/ 490، شماره4549 3) انساب الأشراف 1/ 586، ط دار معارف، قاهره 4) تذکره الحفاظ 3- 092، شماره 860. 5) سیر اعلام النبلاء 13/ 162، شماره 96. 6) البدایه والنهایه11/65، حوادث سال 279 7) الامامه و السیاسه، ص 12، چاپ المکتبه التجاریه الکبری، مصر. 8) الامامه والسیاسه، ص 13، چاپ المکتبه التجاریه الکبری، مصر. مسلما این بخش از تاریخ ، برای علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار بوده است، لذا برخی درصدد برآمدند که در نسبت کتاب الإمامه والسیاسه به ابنقتیبه تردید کنند، حال آن که ابن ابیالحدید، استاد فن تاریخ، این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و تحریفگران بخشی از مطالب آن را به هنگام چاپ، حذف کردهاند. غافل از آنکه مطالب مزبور در شرح نهج البلاغهی ابن ابیالحدید موجود است. زر کلی در اعلام، کتاب الامامه والسیاسه را از آثار ابن قتبه میداند و سپس میافزاید: برخی از علما در انتساب این کتاب به ابن قتیبه تأمل دارند. یعنی شک و تردید را به دیگران نسبت میدهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس (معجم المطبوعات العربیه 1/ 212) این کتاب را از آثار ابن قتیبه میداند. 9) میزان الاعتدال 3/ 498، شماره 7306 10) عقد الفرید 4/ 260، چاپ مکتبه هلال. 11) استیعاب 3/ 975، تحقیق علی محمد بجاوی ، چاپ قاهره. 12) المختصر فی اخبار البشر 1/ 156، ط دار المعرفه، بیروت. 13) نهایه الارب فی فنون الأدب 19/ 40، نگارش نویری، چاپ قاهره، 1395 ه. 14) کنزالعمّال 5/651، شماره 14138، ط مؤسسه الرساله، بیروت. 15) ازالة الخفاء 2/ 29، ناشر اکیدمی، ط لاهور. 16) دیوان محمد حافظ ابراهیم 1/ 82. 17) اعلام النساء 4/ 114. |
صوتی وتصویری
http://www.shiatube.com/Index_Fa.asp