امیرمومنان على(علیه السلام) در مدت کوتاه خلافت ظاهرى خود گرفتار سه جنگ داخلى شد که علاوه بر تلفات و خسارت هاى انسانى فراوان, آن حضرت را از اصلاح امورى که در دوران خلفاى پیشین پدید آمده بود بازداشت و اثرات انحرافى و بهره بردارى منفى سیاست بازان اموى از این نبردها براى همیشه به جاى ماند.
درباره تلفات انسانى این سه جنگ آمارهاى مختلفى ارایه شده که مجموع آن ها نشان گر بالا بودن رقم کشته هاى این نبردهاست. کتب تاریخى رقم کشته شدگان مجموع این نبردها را حدود 150 هزار تن ذکر کرده اند، (جمل از ده هزار تا سى هزار نفر، صفین از هفتاد هزار تا 110 هزار و نهروان 4009 نفر). نگاه ابتدایى به این آمار، مبالغه آمیز بودن و نادرستى آن را به ذهن متبادر مى سازد.
مشکل این جاست که بسیارى از این عددها را منابع دست اول و معتبر تاریخ اسلام گزارش کرده اند و راه را براى بررسى و تحقیق دشوارتر نموده اند. ضمن این که روش موردشناسى و برگرداندن روایات مورخان به یک منبع، به سادگى امکان پذیر نیست، زیرا اعداد و ارقام به قدرى آشفته و گوناگون است که ایجاد اشتراک میان آن ها و ارجاع آن ها به یک گزارش به راحتى ممکن نیست. در عین حال با وجود گزارش هاى فراوان و ارقام گوناگون امکان دست یابى به رقمى مناسب منتفى نیست.
هدف اصلى این تحقیق جست و جوى آمار درست این سه نبرد از میان گزارش هاى آمارى فراوان است و فرضیه این است که در رقم هاى داده شده زیاده گویى وجود دارد. برخى از پرسش هاى موجود در این رابطه عبارتند از: علت اختلاف در آمار چیست؟ در صورت درستى فرضیه انگیزه مورخان و راویان از مبالغه چه بوده؟ آیا شرایط عمومى آن زمان (همچون جمعیت، منطقه نبرد، تعداد جنگجویان و...) با آمار مشهور تناسب دارد؟ آیا همه عددها مربوط به کشتگان است یا مجروحان نیز به عنوان تلفات و جزء کشتگان به حساب آمده اند؟
زدودن چهره اى خون ریز از دوران خلافت علوى و شخص امیرمومنان(علیه السلام) ضرورت این تحقیق را روشن مى نماید. این گفتار به بررسى جنگ نهروان مى پردازد.و در ادامه مابقی جنگ ها را بررسی خواهیم کرد.
آن چه درباره آمار تلفات جنگ نهروان شهرت یافته و در کتب تاریخى آمده است حدود چهارهزار کشته از خوارج و کم تر از ده نفر از اصحاب امیر مومنان(علیه السلام) است، اما بررسى دقیق این رویداد در منابع تاریخى نشان مى دهد که عدد چهار هزار در مورد تلفات خوارج قطعا نادرست است، همان گونه که حدود ده نفر شهید از یاران امام به خوبى از این منابع استفاده و تإیید مى شود.
بنابه گزارش هاى تاریخى، در جنگ صفین هزاران تن از لشکریان عراق در مقابل امام(علیه السلام) ایستادند و او را وادار به قبول حکمیت نمودند. پس از مدتى همین افراد از کرده خود پشیمان شده و از امام خواستند با معاویه بجنگد. امام فرمود ما پیمان بسته ایم و تا مهلت مقرر به سر نیاید نخواهیم جنگید. هنگام بازگشت از صفین این گروه از سپاه جدا شده و در منطقه حرورإ ـ در نیم فرسنگى کوفه ـ مسکن گزیدند و به همین جهت ((حروریه)) نام گرفتند. در این مدت میان امام و خوارج مذاکرات زیادى صورت گرفت و برخى از اصحاب مانند ابن عباس و صعصعه با ایشان محاجه کردند. پس از نقل مکان به منطقه نهروان هم مذاکراتى بین آن ها انجام گرفت که با این گفت وگوها تعداد زیادى از خوارج به امام پیوستند یا لااقل از لشکر خوارج کناره گیرى نمودند. درباره تعداد این افراد و هم چنین افرادى که با عبدالله بن وهب (رئیس خوارج) باقى ماندند میان مورخان اختلاف نظر است و گاه برخى از راویان، همان رقم کل خوارج را به عنوان تلفات گزارش کرده اند و در مورد خارج شدن صدها نفر از میان آنان سخنى به میان نیاورده اند. خلیفه بن خیاط در این باره مى گوید: (اهل حرورإ بیست هزار نفر بودند که على علیه السلام با آنان گفت وگو کرد و برگشتند). یعقوبى هم مى گوید: (آنان هشت هزار و به قولى دوازده هزار نفر بودند... پس از گفت وگو چهار هزار نفر ماندند). بلاذرى از زهرى نقل کرده است که: (دوازده هزار نفر و به قولى شش هزار نفر به حرورإ رفتند و پس از سخنان ابن عباس و صعصعه دو هزار تن باز گشتند. آن گاه امام به آنان امان داد، پس فروه با پانصد تن، مسعر با هزار نفر، ابن حوسإ با سیصد، حوثره با سیصد و ابومریم با دویست نفر کناره گرفتند و از جمع خوارج بیرون شدند. سیصد تن هم به امام پیوستند و آن چه با عبدالله بن وهب ماند 1800 و به قولى 1500 تن بودند). طبرى هم این گزارش را آورده، ولى عدد باقى مانده با ابن وهب را 2800 نفر نوشته است. به نظر مى رسد عدد 1800 به اشتباه 2800 نقل شده است، چون دیگر منابعى که این گزارش را آورده و به احتمال قوى از طبرى گرفته اند، همان 1800 را ذکر کرده اند. مسعودى در مروج الذهب عدد خارجیان را چهارهزار نفر گزارش کرده و در التنبیه و الاشراف گفته است با عبدالله 1800 و به قولى 1500 و به قولى 1200 نفر ماندند.
ابن کثیر در این مورد چنین مى گوید: (آنان چهارهزار نفر بودند ولى بیش تر آنان برگشتند و با عبدالله بن وهب هزار نفر یا کم تر ماندند).) نصربن مزاحم در انتهاى کتاب صفین گفته است: (از یاران على علیه السلام در روز نهروان 1300 نفر کشته شدند.) البته با توجه به این که قطعا از اصحاب امام در نبرد نهروان این تعداد کشته نشده اند، باید مراد نصر را اصحاب امام در صفین دانست که در نهروان مقابل آن حضرت ایستادند، بنابراین رقم 1300 کشته نهروانى مربوط به خوارج است نه اصحاب امام علیه السلام.
تا این جا مى توان نتیجه گرفت که گرچه در آمار اولیه خوارج و کسانى که از آن ها کناره گیرى کرده اند اختلاف نظر است، اما درباره تعداد کسانى که با عبدالله بن وهب مانده و با امام جنگیده اند بیش از 1800 نفر گزارش نشده، بلکه اقوالى هست که آنان را 1500, 1300, 1200 تا 1000 نفر و کم تر از آن مى داند. بنابراین روایتى که ابن ابى الحدید از ابن رویم آورده و در آن امیرمومنان علیه السلام از کشته شدن چهارهزار خارجى در روز نهروان خبر داده است، نمى تواند درست باشد. البته دیگر مطالب این روایت که مربوط به پیش گویى آن حضرت درباره ذوالثدیه است متواتر است ولى اگر اصل روایت را به خاطر شخصیت راوى و مطالب شگفتى که در آن آمده رد نکنیم, دست کم عدد گفته شده در آن را اشتباه راوى خواهیم دانست. گویى اهمیت داستان ذوالثدیه باعث شده هر کس پیدا کردن آن را به خود نسبت دهد.
اما اینکه رقم 1000 تا 1800 نفر که مربوط به کشتگان این جنگ باشد بازهم تردید جدى وجود دارد، چون اولا: مورخان گفته اند پس از جنگ نهروان، امیرمومنان علیه السلام دستور داد چهارصد تن از مجروحان را به خانواده هایشان تحویل دهند تا درمان شوند.
ثانیا: نبرد با خوارج ساعاتى بیش به درازا نکشیده است. یعقوبى مدت آن را دو ساعت نوشته و ابن اثیر گفته است: ((در یک ساعت هلاک شدند، گویا به آنان گفته شد بمیرید پس مردند)). اربلى هم یک ساعت را نقل کرده است. گرچه مراد از ساعت، ساعت امروزى نیست ولى نشان گر کوتاه بودن مدت نبرد و سرکوبى سریع خوارج به دست یاران امام است.
بنابراین، پذیرش این مطلب که در مدت کم تر از نیم روز در یک نبرد 1000 تا 1800 نفر کشته شوند چندان آسان نیست، آن هم درباره کسانى چون خوارج که بر عقیده خود سخت پافشارى مى کردند و به شهادت تاریخ در جنگ ها به سختى مبارزه مى کردند، به خصوص در این نبرد که بارها تصفیه شدند و افراد باقى مانده جز کشتن یا کشته شدن راهى در پیش نداشتند.
بنابراین باید گفت از این تعداد برخى کشته برخى زخمى و عده اى اسیر شدند و آن چه شهرت یافته و در پیش گویى امام هم آمده است که کم تر از ده نفر از آنان جان در نمى برند،مراد تنها فراریان است نه این که فقط آن چند نفر زنده مانده و بقیه کشته شده اند. ضمن این که پیش تر هم گفته شد که مورخان، هرگاه آمارى از یک رویداد به دست داده اند، کشته و زخمى را با هم شمارش کرده اند و معلوم نیست این بى توجهى از کجا نشإت گرفته که همه آمار تاریخى را با مشکل روبرو ساخته است.
بخش نهج البلاغه تبیان
منبع: نقدى بر آمار تلفات جنگ هاى امام على ، نویسنده:مصطفى صادقى