آیا در قبر و قیامت از ولایت علی و ائمه علیهم السلام سؤال میشود؟
آیا در قبر و قیامت از ولایت علی و ائمه علیهم السلام سؤال میشود؟
کلام علمای اهل سنت درباره سؤال در قبر و تلقین میت به عقائد اسلامی
2. ابو حامد غزالی (متوفای505هـ)
فصل اول؛ سؤال از امامت در عالم پس از مرگ در کتب اهل سنت
روایات سؤال در قبر از منابع اهل سنت
الف: روایات سؤال از ولایت علی (ع) در قیامت
ب: روایت اقرار میت به اسامی خلفا بعد از مردن
ج. سؤال از امامت امیرمومنان علی بن ابی طالب علیه السلام در عالم قبر
فصل دوم: سؤال از امام در قیامت از دیدگاه آیات قرآن
آیه اول: یوم ندعوا کل اناس بامامهم
1. نقل روایت از پیامبر (ص) : مقصود امام زمان است .
2. نقل روایت از امیر مومنان (ع) : مقصود امام زمان است
3. نقل روایت از ابن عباس : مقصود امام زمان (امام هدایت یا ضلالت) است
4. طبری: (متوفاى310) مراد امام هر شخص است
5. ابو جعفر نحاس (متوفای 338):
6. ابو الوفاء طاهر بن الحسین (متوفای 476 هـ): مراد سوال از مذهب است
7. فخر رازی (متوفای 604 هـ): مراد سؤال از امام است
8. شنقیطی: (متوفاى1393هـ.) بهترین قول؛ سؤال از امام است
علمای اهل سنتی که این مطلب را (سؤال از ولایت علی) به صورت احتمال مطرح کردهاند
تصریح علمای اهل سنت بر سؤال از ولایت علی (ع) در قیامت در ذیل این آیه
آیه چهارم: ثم لتسألن یومئذ عن النعیم
2. قندوزی حنفی با اسانید متعدد :
فصل سوم: سؤال از امامت در عالم قیامت در کتب شیعه:
1. سخنان علمای شیعه در باره روایات سؤال در قبر
4. سید علی طباطبائی (متوفای1231هـ)
7. نمازی شاهرودی (متوفای1405هـ)
8. امام خمینی ره (متوفای 1409هـ)
2. روایات سؤال در قبر در منابع شیعه
الف. تلقین شهادتین ولایت ائمه برای محتضر
ب. تلقین شهادت بر ولایت ائمه (ع) در وقت خاکسپاری
ج. دستور تلقین بعد از خاکسپاری
طبق روایات صحیحی که در منابع فریقین (شیعه و اهل سنت) وارد شده، سؤال از اصول عقائد در قبر و قیامت یکی از مسائل مسلم است که فرشتگان مقرب الهی که به آنها «نکیر و منکر» گفته می شود، از میت سؤال خواهند کرد.
«امامت» نیز از نگاه علمای شیعه و اهل سنت یکی از اصول اصلی عقاید است و این مطلب را در مقاله جدا گانه ثابت کرده ایم، محققان ارجمند میتوانند این مقاله را در آدرس ذیل مطالعه فرمایند:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=17972
بر حسب روایاتی که در منابع شیعه و اهل سنت وجود دارد، از میتی که به عالم آخرت پا گذاشته در کنار سایر عقاید، از ولایت و امامت امیرمؤمنان و ائمه اهل بیت علیهم السلام نیز سؤال میشود.
اما جدیداً از سوی برخی شبکههای وهابی این مسأله مورد انکار قرار گرفته است؛ نه تنها آنها بر انکار این مطلب اکتفا نکرده، بلکه در یک ادعای بی اساس خود از علمای شیعه و مراجع عظیم القدر درخواست نموده که اگر این مطلب واقعیت دارد، روایات صحیح شیعه را نشان دهند.
البته قابل ذکر است که این شبکه قبلا نیز در باره اثبات امامت ائمه طاهرین علیهم السلام نیز چنین شبههای را مطرح کرده بودند که محققان و اساتید مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر علیه السلام به جای یک روایت، چهل روایت صحیح از کتابهای شیعه و اهل سنت را در جواب آنها آماده کردند و از شبکه مبارکه ولایت نیز نشان دادند و تفصیل آن را در یک مقاله طولانی روی سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گذاشته اند که خوانندگان محترم میتوانند این روایات را در آدرس ذیل مطالعه فرمایند.
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=19455
کارنشناسان این شبکه وهابی، از رسوایی قبلی درس عبرت نگرفته و دست به شبهه افکنی جدیدی زدند و رسوایی دیگری را در پرونده خود رقم زده و عناد و دشمنی درونی خود را با امیرمؤمنان و ائمه علیهم السلام بیش از پیش به نمایش گذاشتند.
اکنون در این مقاله «سؤال از ولایت امیرمؤمنان و ائمه طاهرین علیهم السلام در عالم دیگر » را از دیدگاه روایات صحیح شیعه و اهل سنت و اعترافات علمای آنها در ضمن چند فصل به اثبات میرسانیم.
اما در ابتدا کلام علمای اهل سنت را در مورد اصل سؤال قبر مطرح میکنیم :
قبل از نقل روایات، سخنان برخی از علمای اهل سنت را درباره سؤال از میت در عالم قبر و قیامت، متذکر میشویم:
ابن تیمیه، بنیان گذار مذهب وهابیت تصریح میکند که سؤال و امتحان میت در قبر یک امر ثابت و قطعی است و تلقین میت او را در مواقف سؤال، یاری میکند:
وقد ثبت ان المقبور یسأل ویمتحن وأنه یؤمر بالدعاء له فلهذا قیل ان التلقین ینفعه فان المیت یسمع النداء کما ثبت فى الصحیح عن النبى صلى الله علیه وسلم أنه قال « انه لیسمع قرع نعالهم» وأنه قال «ما أنتم بأسمع لما أقول منهم» وأنه أمرنا بالسلام على الموتى فقال «ما من رجل یمر بقبر الرجل کان یعرفه فى الدنیا فیسلم علیه الا رد الله روحه حتى یرد علیه السلام» والله أعلم .
ثابت شده است که شخصی که در قبر قرار گرفته، مورد سؤال واقع شده و امتحان میشود وباید برای او دعا کرد. از این جهت گفته شده است که تلقین به میت منفعت دارد؛ چرا که میت نداء را میشنود؛ همانگونه که در روایت صحیح از رسول خدا صلی علیه وسلم نقل شده که فرمود: میت صدای نعلین بازماندگان را میشنود ....
ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى 728 هـ)، کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج 24، ص 297، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة.
ابن تیمیه در پاسخ به استفتاء، گفته است: تلقین میت سیره گروهی از صحابه است و احمد بن حنبل نیز آن را اجازه داده و در پایان میگوید: قول به اباحه تلقین، میانه ترین اقوال است:
وسئل رحمه الله
هل یجب تلقین المیت بعد دفنه أم لا وهل القراءة تصل إلى المیت
فأجاب تلقینه بعد موته لیس واجبا بالإجماع ولا کان من عمل المسلمین المشهور بینهم على عهد النبى وخلفائه بل ذلک مأثور عن طائفة من الصحابة کأبى أمامة وواثلة بن الأسقع
فمن الأئمة من رخص فیه کالإمام أحمد وقد استحبه طائفة من أصحابه وأصحاب الشافعى ومن العلماء من یکرهه لاعتقاده أنه بدعة فالأقوال فیه ثلاثة الاستحباب والکراهة والإباحة وهذا أعدل الأقوال.
از ابن تیمیه استفتاء شده است که آیا تلقین میت بعد از دفن واجب است یانه؟ و آیا ثواب قرائت قرآن به او میرسد یانه؟
جواب: تلقین میت بعد از مردن واجب نیست نه اجماعی در این باره است و نه عمل مشهور مسلمانان در زمان رسول خدا و خلفای آن حضرت؛ بلکه مأثور از گروه صحابه است همانند: ابی امامه، واثلة بن اسقع.
از پیشوایانی که تلقین را اجازه داده امام احمد است. گروهی از اصحاب او وشافعی تلقین را مستحب دانسته و برخی از علماء آن را مکروه میدانند؛ به اعتقاد این که بدعت است؛ پس در این باره سه قول است: استحباب، کراهت و اباحه و این قول میانه رو ترین اقوال است.
کتب ورسائل وفتاوى ابن تیمیة فی الفقه ج 24 ، ص 297
غزالی پس از نقل روایاتی که میگویند: میت در عالم قبر محتاج دعا و هدیه ثواب از سوی بازماندگان است و مانند غریقی است که باید نجات پیدا کند، میگوید:
ومن هذا یستحب تلقین المیت بعد الدفن والدعاء له.
قال سعید بن عبد الله الأزدى شهدت أبا أمامة الباهلى وهو فی النزع فقال یا سعید إذا مت فاصنعوا بى کما أمرنا رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال إذا مات أحدکم فسویتم علیه التراب فلیقم أحدکم على رأس قبره ثم یقول یا فلان ابن فلانة فإنه یسمع ولا یجیب ثم لیقل یا فلان ابن فلانة الثانیة فإنه یستوى قاعدا ثم لیقل یا فلان ابن فلانة الثالثة فإنه یقول أرشدنا یرحمک الله ولکن لا تسمعون فیقول له اذکر ما خرجت علیه من الدنیا شهادة أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله وأنک رضیت بالله ربا وبالإسلام دینا وبمحمد صلى الله علیه وسلم نبیا وبالقرآن إماما فإن منکرا ونکیرا یتأخر کل واحد منهما فیقول انطلق بنا ما یقعدنا عند هذا وقد لقن حجته.
از این جهت مستحب است که بعد از دفن به میت تلقین شود و برایش دعا شود.
سعید بن عبد الله ازدی میگوید: من شاهد بودم که ابی امامه باهلی در حال جان دادن بود گفت: ای سعید! وقتی من مردم، همان دستور رسول خدا را در باره من انجام دهید که فرمود: زمانیکه یکی از شما بمیرد، و خاک روی قبر او ریختید، باید یکی بر بالای قبرش بماند و بگوید: یا فلان ابن فلانة. او صدای شما را میشنود ولی نمی تواند جواب دهد. سه مرتبه این ندا را تکرار کنید در مرتبه سوم او مینشیند و میگوید: مرا ارشاد کن خداوند تو را رحمت کند ولی شما سخن او را نمی شنوید.
برای میت بگویید: به یاد بیاور آنچه را که از دنیا با آن خارج شدی که عبارت است از شهادت به وحدانیت خداوند و این که محمد رسول خدا است و این که تو راضی هستی که خداوند پروردگار تو و اسلام دین تو، و محمد پیامبرت، قرآن امام تو است.
وقتی اینها را تلقین کنید، منکیر و نکیر یکدیگر خود را عقب میکشاند و میگویند: بیا برویم او را تلقین حجت کردند.
الغزالی، محمد بن محمد ابوحامد (متوفاى505هـ، إحیاء علوم الدین، ج 4، ص 492، ناشر: دار االمعرفة – بیروت.
نووی نیز فصلی را در باره باز کرده و مینویسد:
فصل وأما تلقین المیت بعد الدفن فقد قال جماعة کثیرون من أصحابنا باستحبابه وممن نص على استحبابه القاضی حسین فی تعلیقه وصاحبه أبو سعد المتولی فی کتابه التتمة والشیخ الإمام الزاهد أبو الفتح نصر بن إبراهیم بن نصر المقدسی والإمام أبو القاسم الرافعی وغیرهم ....
تلقین میت بعد از دفن را جماعت بسیاری از اصحاب ما قائل به استحباب آن هستند. از جمله کسانیکه به استحاب آن تصریح دارند، قاضی حسین در تعلیقه، ابو سعید در کتاب تتمه، شیخ ابو الفتح نصر بن ابراهیم بن نصر مقدسی، امام رافعی و غیر از آنها هستند.
النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، الأذکار المنتخبة من کلام سید الأبرار، ج 1، ص 129، دار النشر: دار الکتب العربی - بیروت - 1404هـ - 1984م.
نتیجه:
سخنان علمای اهل سنت در این باره فراوان است به همین مقدار بسنده میکنیم و نتیجه این است که تلقین میت از دیدگاه علمای اهل سنت یک امر مطلوب و مستحب است.
در منابع اهل سنت نیز روایات متعدد آمده است که در قیامت از ولایت امیرمؤمنان و ائمه طاهرین علیهم السلام و نیز از خلفای اهل سنت سؤال میشود.
سه دسته از روایات اهل سنت را در این قسمت بیان میکنیم:
ا. ولایت علی علیه السلام از در عالم بعد از مرگ، سؤال میشود.
ب. برخی از مردگان بعد از مردن، به اسامی خلفای اهل سنت اقرار کرده و شهادت داده اند.
ج: از ولایت علی در قبر سؤال میشود.
این روایات ذیل آیه 24 سوره صافات: «وقفوهم إنهم مسؤولون»، در منابع اهل سنت آمده است.
حاکم حسکانی از علمای حدیث اهل سنت، روایت معتبری را از ابو سعید خدری صحابه جلیل القدر رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده است که در قیامت از ولایت امیرمؤمنان علیه السلام سؤال میشود:
788 - حدثنا أبو عبد الرحمان السلمی إملاءا ، أخبرنا محمد بن محمد بن یعقوب الحافظ ، حدثنا أبو عبد الله (الحسین بن محمد) ابن عفیر ، حدثنا أحمد ، حدثنا عبد الحمید ، حدثنا قیس ، عن عطیة ، عن أبی سعید ، عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم فی قوله (تعالى): «وقفوهم إنهم مسؤولون» قال : عن ولایة علی بن أبی طالب .
ابو سعید خدری میگوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله در ذیل آیه «وقفوهم انهم مسؤلون» فرمود: از ولایت علی علیه السلام سؤال میشود.
الحاکم الحسکانی، عبید الله بن محمد الحنفی النیسابوری (ق 5هـ) ، شواهد التنزیل، ج 2 ، ص 162، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، ناشر: مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی- مجمع إحیاء الثقافة، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990 م.
ممکن است در ذهن برخی این سؤال خلق شود که حاکم حسکانی از نظر علمای رجال اهل سنت شاید ضعیف باشد و یا عده ای ممکن است از این ناحیه به روایاتی که از ایشان ذکر میکنیم، انتقاد وارد سازد، لازم است که ابتدا، حاکم حسکانی را معرفی کرده و دیدگاه بزرگان آنها را در باره ایشان در معرض دید خوانندگان گرامی قرار دهیم.
ذهبی از علماء و صاحب نظر در علم رجال اهل سنت و دیدگاه او فصل الخطاب در میان محققان و پژوهشگران است.
ایشان در کتاب «سیر اعلام النبلاء» وی را با وصف «الامام؛ یعنی پیشوا، المحدث؛ یعنی راوی حدیث، البارع؛ یعنی با تقوا، الحاکم؛ یعنی کسی که تمام روایات را حفظ است» توصیف کرده است:
الحسکانی، الإمام المحدث البارع القاضی أبو القاسم عبیدالله بن عبدالله ابن أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن حسکان القرشی العامری النیسابوری الحنفی الحاکم ویعرف أیضا بابن الحذاء من ذریة الأمیر الذی افتتح خراسان عبدالله بن عامر بن کریز ...
و در پایان نیز میگوید:
اختص بصحبة أبی بکر بن الحارث النحوی ولازمه وأخذ أیضا عن الحافظ أحمد بن علی بن منجویه وتفقه بالقاضی صاعد بن محمد وصنف وجمع وعنی بهذا الشأن.
... همیشه همراه ابو بکر بن حارث نحوی بود و از حافظ احمد بن علی بن منجویه روایت میگرفت ... و کتاب تصنیف کرد و روایات را جمع آوری کرد و در این ریشته عنایت داشت.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 18، ص 268، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
ذهبی در کتاب «تذکرة الحفاظ »، ایشان را به « الحافظ، کسی که صد هزار روایت را حفظ باشد، شیخ متقن؛ مورد اطمینان، ذو عنایة تامة بعلم الحدیث؛ دارای عنایت ویژه به علم روایت، عالی الاسناد؛ یعنی روایاتش سند عالی دارد» توصیف کرده است:
1032 الحسکانى القاضى المحدث أبو القاسم عبید الله بن عبد الله بن أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن حسکان القرشی العامری النیسابوری الحنفی الحاکم ویعرف بابن الحذاء الحافظ شیخ متقن ذو عنایة تامة بعلم الحدیث وهو من ذریة الأمیر عبد الله بن عامر بن کریز الذی افتتح خراسان زمن عثمان وکان معمرا عالی الإسناد صنف فی الأبواب وجمع وحدث عن جده أحمد وعن أبی الحسن العلوی وأبی عبد الله الحاکم وأبی طاهر بن محمش وعبد الله بن یوسف الأصبهانی وأبى الحسن بن عبدان وابن فجویه الدینوری وأبى الحسن على بن السقاء وأبی عبد الله بن باکویه وخلق وینزل إلى أبی سعید الکنجرودی ونحوه اختص بصحبة أبی بکر بن الحارث الأصبهانی النحوی وأخذ عنه وأخذ أیضا عن الحافظ أحمد بن علی بن منجویه وتفقه على القاضى أبی العلاء صاعد بن محمد وما زال یسمع ویجمع ویفید.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تذکرة الحفاظ، ج 3، ص 1200، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى.
ابو الوفاء قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة»، ایشان را در ضمن معرفی پسرش «محمد بن عبید الله بن عبد الله» به «حافظ وقته لاصحاب ابی حنیفة» توصیف کرده است.
261 محمد بن عبید الله بن عبد الله بن أحمد الحسکانی الحاکم أبو علی الحذاء سمع الحدیث من أبیه وجده وقرأ علیه من تصانیف والده وغیر ذلک ذکره الفارسی فى سیاقه وقال من بیت الحدیث والروایة وکان أبوه الحاکم أبو القاسم حافظ وقته لأصحاب أبی حنیفة وجده أبو محمد وأعظهم وتقدما مات سنة أربع وخمس مائة رحمهم الله تعالى
القرشی الحنفی، أبو محمد عبد القادر بن أبی الوفاء محمد بن أبی الوفاء (متوفاى775هـ) ، الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة ، ج 2، ص 88، ناشر : میر محمد کتب خانه – کراتشی
از این جمله فهمیده میشود که او از نظر فقهی پیرو ابوحنیفه بوده است؛ چنانچه تقی الدین صیرفینی در کتاب «المنتخب من کتاب السیاق لتاریخ نیسابور»، به این مسأله تصریح کرده است:
982 أبو القاسم الحسکانی الحذاء، عبید الله بن عبد الله بن أحمد بن أحمد بن محمد بن حسکان أبو القاسم الحذاء الحافظ المتقن من أصحاب أبی حنیفة فاضل مسن من بیت العلم والوعظ والحدیث
عبید الله بن ... حافظ، استوار، از اصحاب ابو حنیفه، انسان فاضل و از خانه علم و موعظه و نصیحت است.
الصیرفینی، تقی الدین أبو إسحاق إبراهیم بن محمد (متوفای641هـ) ، المنتخب من کتاب السیاق لتاریخ نیسابور ، ج 1، ص 324، تحقیق : خالد حیدر، دار النشر : دار الفکر للطباعة والنشر التوزیع - بیروت - 1414هـ
ابو یعلی قزوینی در کتابش به توثیق این راوی تصریح میکند:
( 772 ) أبو عبد الرحمن محمد بن الحسین بن موسى السلمی الازدی حفید إسماعیل بن نجید السلمی ثقة متفق علیه من الزهاد له.
ابو عبد الرحمن ... ثقه است و همه بر صحتش اجماع دارند و از جمله زاهدان بوده است.
الخلیلی القزوینی، الخلیل بن عبد الله بن أحمد أبو یعلى (متوفای446هـ)، الإرشاد فی معرفة علماء الحدیث، ج 3 ، ص 860،تحقیق : د. محمد سعید عمر إدریس، دار النشر: مکتبة الرشد – الریاض، الطبعة : الأولى1409
جمال الدین اتابکی در کتابش، وی را به بالاترین اوصاف، «حافظ الکبیر، شیخ شیوخ الدنیا فی زمانه» توصیف کرده و او را مرجع علوم میداند:
وفیها توفی محمد بن الحسین بن محمد بن موسى أبو عبد الرحمن السلمی النیسابوری الحافظ الکبیر شیخ شیوخ الدنیا فی زمانه طاف الدنیا شرقا وغربا ولقی الشیوخ الأبدال وإلیه المرجع فی علوم الحقائق والسیر وغیرها وله المصنفات الحسان.
الأتابکی، جمال الدین أبی المحاسن یوسف بن تغری بردى (متوفاى874هـ)، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج 4، ص 256، ناشر: وزارة الثقافة والإرشاد القومی – مصر.
علی بن الحسن بن هبة الله در کتاب «اربعون حدیث» خود میگوید: بسیاری از علماء، کتاب اربعین نوشته اند که آثار شان مقتدای آیندگان است:
... وکل منهم لم یأل فی طلب الأجر ، ولم یقتصر فی اقتناء الثواب والأجر ، وسمى کل واحد منهم کتابة بکتاب الأربعین ، فرحمة الله ورضوانه علیهم أجمعین ، کما نشروا الدین ، وأظهروا الحق المبین ، وفیهم لمن بعدهم أسوة ، وهم لمن اقتفى آثارهم القدوة :
7 - وأبو الخیر یزید بن رفاعة الهاشمی .
8 - وأبو عبد الرحمن محمد بن الحسین السلمی .
علی بن الحسن بن هبة الله أبو القاسم (متوفای571 هـ)، أربعون حدیثا لأربعین شیخا من أربعین بلدة ، ج 1، ص17، دار النشر : مکتبة القرآن - القاهرة ، تحقیق : مصطفى عاشور
تقی الدین صیرفینی نیز در باره ایشان مینویسد:
4 أبو عبد الرحمن السلمی محمد بن الحسین بن موسى الأزدی أبا السلمی جدا لأنه ابن بنت أبی عمر وإسماعیل بن نجید بن أحمد بن یوسف السلمی أبو عبد الرحمن شیخ الطریقة فی وقته الموفق فی جمع علوم الحقائق ومعرفة طریق التصوف وصاحب التصانیف المشهورة فی علوم القوم ...
وکتب الحدیث بنیسابور ومرو والعراق والحجاز وانتخب علیه الحفاظ الکبار.
... شیخ طریقت در زمانش، کسی که در تمام علوم حقایق و شناخت راه تصوف و دارای تألیفات مشهور در علوم قوم ... بود. در نیشابور، مرو و عراق و حجاز روایت را مینوشت و حافظان بزرگ را برای این کار انتخاب کرده بود.
الصیرفینی، تقی الدین أبو إسحاق إبراهیم بن محمد (متوفای641هـ) ، المنتخب من کتاب السیاق لتاریخ نیسابور ، ج 1، ص18، تحقیق : خالد حیدر، دار النشر : دار الفکر للطباعة والنشر التوزیع - بیروت - 1414هـ
بهترین دلیل بر توثیق این روای این است که ابن تیمیه در مقابل جهمیه، به روایتش استدلال کرده است:
بل یعلم بالاضطرار أن الذی جاء به الرسول من الکتاب والسنة یخالف هذا المعنى الذی سماه هؤلاء الجهمیة توحیدا ، ولهذا ما زال سلف الأمة وأئمتها ینکرون ذلک ، کما روى الشیخ أبو عبد الرحمن محمد بن الحسین السلمی فی ذم الکلام ،
ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى 728 هـ)، الفتاوى الکبرى لشیخ الإسلام ابن تیمیة، ج 5 ، ص 244، تحقیق : قدم له حسنین محمد مخلوف ، ناشر : دار المعرفة - بیروت .
و در وثاقتش همین بس که بیهقی از نامدار ترین علمای اهل سنت، کتاب «شعب الایمان» خودش را بر ابو عبد الرحمن سلمی قرائت کرده و این مطلب در ابتدای کتاب شعب الایمان ذکر شده است:
5124 قال الشیخ وفیما قرأت على أبی عبد الرحمن محمد بن الحسین السلمی رحمه الله قال سألت الامام أبا سهل محمد بن سلیمان عن السماع فقال یستحب ذلک لأهل الحقائق ومباح ذلک لأهل الورع ویکره ذلک للفساق ومن یسمعه بطرا.
البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبکر (متوفاى458هـ) شعب الإیمان، ج 4 ، ص 285، تحقیق: محمد السعید بسیونی زغلول، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ.
ابن حجر عسقلانی در «لسان المیزان» ، بعد از معرفی مختصر، مدح ایشان را از زبان علمای اهل سنت ذکر کرده است:
محمد بن الحسین أبو عبد الرحمن السلمی النیسابوری شیخ الصوفیة وصاحب تاریخهم وطبقاتهم وتفسیرهم ..
وقال الخطیب قدر أبی عبد الرحمن عند أهل بلدته جلیل وکان مع ذلک مجودا صاحب حدیث...
وقال الحاکم کان کثیر السماع والحدیث متقنا فیه من بیت الحدیث.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، لسان المیزان، ج 5 ، ص140، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ – 1986م.
ذهبی در باره او مینویسد: وی در صدر قراء و محدثان بوده است:
الحجاجی الامام الحافظ الناقد المقرئ المجود شیخ خراسان أبو الحسین محمد بن محمد بن یعقوب بن إسماعیل بن الحجاج الحجاجی النیسابوری صدر المقرئین والمحدثین.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 16، ص240، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
و در جای دیگر او را حافظ (کسی که یک صد هزار حدیث حفظ بوده) و عبد صالح توصیف کرده و از حاکم نقل میکند که در میان اصحاب ما کسی همانند او با فهیم تر و اثبت نبوده است:
895 الحجاجی الحافظ أبو الحسین محمد بن محمد بن یعقوب بن إسماعیل بن حجاج النیسابوری المقرئ العبد الصالح ... قال الحاکم سمعت أبا علی الحافظ یقول ما فی أصحابنا أحد افهم ولا اثبت من أبی الحسین.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تذکرة الحفاظ، ج 3 ، ص 944، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى.
و در «تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام» ، به صدوق بودن ایشان تصریح میکند:
محمد بن محمد بن یعقوب بن إسماعیل بن حجاج النیسابوری الحافظ أبو الحافظ ، أبو الحسین الحجاجی . المقریء العبد الصالح الصدوق .
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 26 ، ص 405، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.
و بالاخره در کتاب «العبر فی خبر من غبر»، به وثاقت او نیز اعتراف میکند:
والحجاجی أبو الحسین محمد بن محمد بن یعقوب النیسابوری الحافظ الثقة المقرئ العبد الصالح الصدوق.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، العبر فی خبر من غبر، ج 2 ، ص 355، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ناشر: مطبعة حکومة الکویت - الکویت، الطبعة: الثانی، 1984.
در نتیجه این راوی نیز ثقه است.
شمس الدین ذهبی در تاریخ الاسلام آورده است که دارقطنی وی را توثیق کرده است:
الحسین بن محمد بن محمد بن عفیر . أبو عبد الله البغدادی الأنصاری ... وثقه الدارقطنی .
تاریخ الإسلام ج 23 ، ص 493
حمزة بن یوسف سهمی میگوید: از دار قطنی در باره حسین بن محمد سؤال کردم و او در پاسخ ایشان را موثق معرفی کرده است:
وسألته عن الحسین بن محمد بن محمد بن غفیر بن محمد بن سهل بن أبی حتمة أبی عبد الله الأنصاری ببغداد فقال ثقة.
از دار قطنی در باره حسین بن محمد ... در بغداد سؤال کردم گفت: او ثقه است.
الدارقطنی، علی بن عمر أبو الحسن (385هـ ، سؤالات حمزة بن یوسف السهمی ، ج 1، ص 204، تحقیق : موفق بن عبدالله بن عبدالقادر، دار النشر : مکتبة المعارف – الریاض، الطبعة : الأولى 1404 - 1984
ابن حجر عسقلانی در کتاب «تقریب التهذیب» توثیق او تصریح کرده است :
أحمد بن الفرات بن خالد الضبی أبو مسعود الرازی نزیل أصبهان ثقة حافظ.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1، ص 83، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.
و در صفحه دیگر اقوال علمای اهل سنت را در توثیق او آورده است:
جاء عن أحمد أنه قال ما تحت أدیم السماء أحفظ لاخبار رسول الله صلى الله علیه وسلم من أبی مسعود ..
وقال محمد بن أبی بکر البقال ذکر عند أحمد فقال اکتبوا عنه فإنه صدوق اللهجة وقال بن معین ما رأیت أسود الرأس أحفظ منه وقال علی بن المدینی کان من الراسخین فی العلم وقال حجاج بن الشاعر ما أعرف احذق بهذه الصناعة منه وقال الخلیلی ثقة ذو تصانیف وقال أبو نعیم أحد الأئمة الحفاظ وقال الحاکم ثقة.
در نزد احمد بن حنبل ذکر از او به میان آمد، احمد گفت: از وی روایت بنویسید؛ چرا که وی صدوق اللهجه است. ... علی بن مدینی گفته است: وی از راسخان در علم بوده است. ... خلیلی گفته است: وی موثق و دارای تألیفات بوده است. ابو نعیم گفته است: وی یکی از پیشوایان حافظ است و حاکم گفته: او ثقه است.
تهذیب التهذیب ج 1، ص 58
تعدادی از علمای اهل سنت هنگامیکه وقایع سالها را شرح داده، بر توثیق این راوی نیز تصریح کرده اند. جمال الدین اتابکی مینویسد:
وفیها توفی أحمد بن الفرات بن خالد أبو مسعود الرازی الأصبهانی کان أحد الأئمة الثقات ذکره أبو نعیم فی الطبقة السابعة وأثنى علیه.
الأتابکی، جمال الدین أبی المحاسن یوسف بن تغری بردى (متوفاى874هـ)، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج 3 ، ص 29، ناشر: وزارة الثقافة والإرشاد القومی – مصر.
عکری حنبلی نیز مینویسد:
وفیها أحمد بن الفرات بن خالد بن مسعود الرازی الثقة أحد الأعلام.
العکری الحنبلی، عبد الحی بن أحمد بن محمد (متوفاى1089هـ)، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 2 ، ص 138، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ناشر: دار بن کثیر - دمشق، الطبعة: الأولی، 1406هـ.
سیوطی نیز مینویسد:
وفیها أحمد بن الفرات بن خالد بن مسعود الرازی الثقة أحد الأعلام فی شعبان بأصبهان
السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاى911هـ)، طبقات الحفاظ، ج 1 ، ص 138، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ.
این راوی، از راویان صحیح بخاری است و نیاز به توثیق ندارد؛ اما از باب اطمینان، سخنان علمای اهل سنت را در باره او ذکر میکنیم:
ابن حبان این روای را در کتاب «الثقات» خود ذکر کرده و سخن یحیی بن معین را در توثیق وی آورده است:
9275 أبو یحیى الحمانی عبد الحمید بن عبد الرحمن الذی یقال له بشمین وحمان من تمیم یروى عن الأعمش وابن أبى خالد روى عنه ابنه یحیى بن عبد الحمید وکان یحیى بن معین یقول الحمانی وأبوه ثقات.
التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم (متوفاى354 هـ)، الثقات، ج 7، ص 121، تحقیق: السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الأولى، 1395هـ – 1975م.
سخن ابن معین را خطیب بغدادی در کتاب «تاریخ بغداد»، آورده است که یحیی بن معنی او پسرش را توثیق کرده است:
أخبرنا محمد بن أحمد بن رزق أخبرنا هبة الله بن محمد بن حبش الفراء حدثنا أبو جعفر محمد بن عثمان بن أبى شیبة قال سألت یحیى بن معین عن یحیى بن عبد الحمید فقال ثقة وکان أبوه عبد الحمید بن عبد الرحمن ثقة.
البغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفاى463هـ)، تاریخ بغداد، ج 14، ص 169، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.
شمس الدین حنبلی نیز تصریح میکند که وی از روایان صحیح بخاری است:
أبو یحیى الحمانی عبد الحمید بن عبد الرحمن لیس بمتروک بل هو من رجال الصحیح .
وقد وثقه یحیى بن معین وغیره .
الحنبلی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عبد الهادی (متوفاى744هـ)، تنقیح تحقیق أحادیث التعلیق، ج 1، ص 222، تحقیق: أیمن صالح شعبان، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة: الأولى ، 1998م.
ابو الوفاء قرشی در کتاب «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة»، او را یکی از حافظان کوفه میداند:
ومنهم عبد الحمید بن عبد الرحمن الحمانی أحد حفاظ الکوفة.
القرشی الحنفی، أبو محمد عبد القادر بن أبی الوفاء محمد بن أبی الوفاء (متوفاى775هـ) ، الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة ، ج 1، ص 548، ناشر : میر محمد کتب خانه – کراتشی
ابن حجر عسقلانی وی را موثق می داند و بر این مطلب تصریح کرده است:
5569 قیس بن حفص التمیمی الدارمی أبو محمد البصری ثقة له أفراد من العاشرة مات سنة سبع وعشرین خ صد.
تقریب التهذیب ج 1، ص 456
بدر الدین عینی نیز سخنان علمای رجال را در توثیق و مدح او ذکر کرده است:
2153- قیس بن حفص بن القعقاع التمیمى الدارمى: ... قال یحیى بن معین: ثقة. وقال العجلى: لا بأس به، کتبت عنه شیئًا. وقال أبو حاتم: شیخ.
العینى، أبو محمد محمود بن أحمد بن موسى بن أحمد بن حسین الغیتابى الحنفى بدر الدین (متوفاى855هـ) ، مغانى الأخیار، ج 4، ص57، دار النشر: طبق برنامه الجامع الکبیر.
عجلی در کتاب «معرفة الثقات» مینویسد:
1528 قیس بن حفص بصرى لا بأس به کتبنا عنه شیئا یسیرا
العجلی، أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفاى261هـ)، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم وأخبارهم، ج 2، ص 219، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة، الطبعة: الأولى، 1405 – 1985م.
ذهبی نیز در کتاب «تاریخ الإسلام» بر ثقه بودنش تصریح کرده است:
4 ( قیس بن حفص الدّارمیّ خ .
مولاهم البصریّ ، أبو محمد . .. وکان ثقة .
تاریخ الإسلام، ج 16، ص 219
عجلی کوفی در کتاب «معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحدیث» به توثیق این راوی تصریح کرده است:
ملا على قارى در باره او مىگوید :
عطیة بن سعد العوفی ، وهو من أجلاء التابعین .
عطیه از بزرگان تابعان است
القاری ، ملا علی (وفات 1104) ؛شرح مسند أبی حنیفة، ص 292 ، ناشر : دار الکتب العلمیة بیروت
ترمذی صاحب یکی از صحاح سته اهل سنت روایت وی را صحیح میداند:
2381 حدثنا أبو کُرَیْبٍ حدثنا مُعَاوِیَةُ بن هِشَامٍ عن شَیْبَانَ عن فِرَاسٍ عن عَطِیَّةَ عن أبی سَعِیدٍ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم من یُرَائِی یُرَائِی الله بِهِ وَمَنْ یُسَمِّعْ یُسَمِّعْ الله بِهِ قال وقال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم من لَا یَرْحَمْ الناس لَا یَرْحَمْهُ الله وفی الْبَاب عن جُنْدَبٍ وَعَبْدِ اللَّهِ بن عَمْرٍو قال أبو عِیسَى هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ من هذا الْوَجْهِ
سند روایت از این طریق حسن و صحیح است .
الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفاى 279هـ)، سنن الترمذی، ج 4 ، ص591 ، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
و در چندین جای دیگر روایت وی را تصحیح می کند ؛ از جمله در آدرسهای ذیل:
سنن الترمذی ج 4، ص 670 ش 2522،
سنن الترمذی ج 4 ص 693 ش 2558 ،
محمد بن جریر طبری در مورد او میگوید :
منهم عطیة بن سعد بن جنادة العوفى ... وکان کثیر الحدیث ثقة إن شاء الله
الطبری، محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الآملی، أبو جعفر (متوفای310هـ) المنتخب من ذیل المذیل ، ج 1، ص 304 ، طبق برنامه الجامع الکبیر
ابن سعد مولف الطبقات نیز مینویسد :
عطیة بن سعد بن جنادة العوفی ... وکان ثقة إن شاء الله وله أحادیث صالحة
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفاى230هـ)، الطبقات الکبرى، ج6، ص 304 ، ناشر: دار صادر - بیروت.
یحیى بن معین از بزرگان علم رجال اهل سنت و از متشددین روایات، وی را صالح میداند :
2446 سمعت یحیى یقول عطیة العوفی هو عطیة الجدلی قیل لیحیى کیف حدیث عطیة قال صالح.
یحیى بن معین أبو زکریا ( متوفای233هـ)، تاریخ ابن معین (روایة عثمان الدارمی)، ج 3 ص 500، تحقیق: د. أحمد محمد نور سیف، دار النشر: دار المأمون للتراث - دمشق - 1400
ابن جعد نیز سخن یحیی بن معین را نقل کرده است:
2048 حدثنا بن زنجویه نا زید بن الحباب نا فضیل بن مرزوق الأغر الرؤاسی نا أبو إسحاق وحدثنا عباس سمعت یحیى بن معین یقول عطیة العوفی هو عطیة الجدلی قیل لیحیى کیف حدیث عطیة قال صالح.
الجوهری البغدادی، علی بن الجعد بن عبید ابوالحسن (متوفاى230هـ) مسند ابن الجعد، ج 1، ص 302 ، تحقیق: عامر أحمد حیدر، ناشر: مؤسسة نادر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ – 1990م.
و حتی البانی وهابی نیز روایات او را تصحیح میکند :
3240 - 4001 ( صحیح )
حدثنا القاسم بن زکریا بن دینار حدثنا عبد الرحمن بن مصعب ح و حدثنا محمد ابن عبادة الواسطی حدثنا یزید بن هارون قالا حدثنا إسرائیل أنبأنا محمد بن جحادة عن عطیة العوفی عن أبی سعید الخدری قال قال رسول الله صلى الله علیه و سلم أفضل الجهاد کلمة عدل عند سلطان جائر (صحیح ) المشکاة 3705 و 3706 ، الروض 909 ، الصحیحة 491
صحیح سنن ابن ماجة للالبانی ش 3240-4001
9. ابو سعید خدری:
ایشان از صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله است که نیاز به توثیق ندارد و از نظر اهل سنت، همه صحابه عادل هستند و هرگز مطلبی را به دروغ بیان نکرده اند.
ابن حجر در کتاب « الإصابة فی تمییز الصحابة» قول حنظله بن ابو سفیان را که وی را برترین فقیه جوانهای صحابه معرفی کرده، و نیز سخن خطیب را که وی را از فاضل ترین صحابه میداند، نقل کرده است :
سعد بن مالک بن سنان بن عبید بن ثعلبة بن الأبجر وهو خدرة بن عوف بن الحارث بن الخزرج الأنصاری الخزرجی أبو سعید الخدری مشهور بکنیته استصغر بأحد واستشهد أبوه بها وغزا هو ما بعدها روى عن النبی صلى الله علیه وسلم الکثیر وروى عن أبی بکر وعمر وعثمان وعلی وزید بن ثابت وغیرهم ...
قال حنظلة بن أبی سفیان عن أشیاخه کان من أفقه أحداث الصحابة وقال الخطیب کان من أفاضل الصحابة وحفظ حدیثا کثیرا..
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج3، ص 789، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م.
ذهبی در کتاب «تذکرة الحفاظ»، مینویسد:
أبو سعید الخدری سعد بن مالک بن سنان الأنصاری الخزرجی المدنی کان من علماء الصحابة وممن شهد بیعة الشجرة روى حدیثا کثیرا وأفتى مدة.
تذکرة الحفاظ ج 1، ص 44
ابن کثیر وهابی در کتاب «البدایة والنهایة»، نیز او را صحابی جلیل القدر و از فقهای صحابه معرفی میکند:
أبو سعید الخدری
هو سعد بن مالک بن سنان الأنصارى الخزرجى صحابى جلیل من فقهاء الصحابة.
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفاى774هـ)، البدایة والنهایة، ج 9، ص 3، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
نتیجه:
این روایت از نظر اهل سنت معتبر است و طبق این روایت معتبر، در عالم قیامت از ولایت امیر مؤمنان علیه السلام سؤال می شود.
سند دیگری که برای روایت ابو سعید خدری نقل شده این است:
787 - حدثنا الحاکم الوالد أبو محمد رحمه الله . قال : أخبرنا عمر بن أحمد بن عثمان ببغداد قال : حدثنا الحسین بن محمد بن محمد بن عفیر حدثنا أحمد بن الفرات ، حدثنا عبد الحمید الحمانی ، عن قیس عن أبی هارون : عن أبی سعید الخدری عن النبی صلى الله علیه وسلم فی قوله تعالى : «وقفوهم إنهم مسؤولون» قال : عن ولایة علی بن أبی طالب .
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2، ص 161
سند سوم روایت ابو سعید خدری این است:
786 - عبید الله بن محمد العائشی قال : حدثنا مسلم بن إبراهیم الفراهیدی وقیس بن حفص الدارمی قالا : حدثنا عیسى بن میمون ، عن أبی هارون العبدی : عن أبی سعید الخدری فی قوله : «وقفوهم انهم مسؤولون» قال : عن إمامة علی بن أبی طالب.
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ، ص 161
این روایات در کتاب «ینابیع المودة» و «نظم درر السمطین» از علمای احناف، نیز آمده است:
القندوزی الحنفی، الشیخ سلیمان بن إبراهیم (متوفاى1294هـ) ینابیع المودة لذوی القربى، ج 1، ص334، تحقیق: سید علی جمال أشرف الحسینی، ناشر: دار الأسوة للطباعة والنشرـ قم، الطبعة:الأولى1416هـ.
الزرندی الحنفی المدنی، جمال الدین محمد بن یوسف بن الحسن بن محمد (متوفاى750 هـ) نظم درر السمطین فی فضائل المصطفى والمرتضى والبتول والسبطین، ص 109، مکتبة امام امیر المؤمنین، چاپ : الأولى، 1377 - 1958 م، طبق برنامه مکتبه اهل البیت
ابن عباس نیز از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده است که حضرت فرمود: من و علی روی پل صراط میایستیم از کسانی که از آنجا عبور میکنند در باره ولایت علی سؤال میکنیم:
789 - حدثنی أبو الحسن الفارسی حدثنا أبو الفوارس الفضل بن محمد الکاتب حدثنا محمد بن / 138 / أ / بحر الرهنی بکرمان ، حدثنا أبو کعب الأنصاری حدثنا عبد الله بن عبد الرحمان حدثنا إسماعیل بن موسى حدثنا محمد بن فضیل ، حدثنا عطاء بن السائب : عن سعید بن جبیر ، عن ابن عباس قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : إذا کان یوم القیامة أوقف أنا وعلی على الصراط ، فما یمر بنا أحد إلا سألناه عن ولایة علی ، فمن کانت معه وإلا ألقیناه فی النار ، وذلک قوله : «وقفوهم إنهم مسؤولون»
ابن عباس میگوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: وقتی روز قیامت فرا میرسد، من و علی روی پل صراط میایستیم، هیچ کسی از آنجا عبور نمیکند مگر این که از ولایت علی سؤال میکنیم؛ پس هر که ولایت علی را نداشته باشد، او را به آتش میافگنیم و این قول خداوند است که فرمود: وقفوهم إنهم مسؤولون.
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ص 162
روایت ابن عباس با سند دیگر نیز نقل شده است:
790 - أخبرنا الحاکم أبو عبد الله جملة ( قال : ) حدثنا أبو الحسین السبیعی من أصل کتابه ، (قال :) حدثنا الحسین بن الحکم . وأخبرنا أبو بکر محمد البغدادی قال : حدثنی سعید بن أبی سعید (قال :) حدثنا علی بن عبد الرحمان بن مأتی الکوفی حدثنا الحسین بن الحکم الحبری حدثنا حسین بن نصر بن مزاحم حدثنا القاسم بن عبد الغفار بن القاسم العجلی ، عن أبی الأحوص ، عن مغیرة : عن الشعبی عن ابن عباس فی قوله تعالى : «وقفوهم إنهم مسؤولون» قال: عن ولایة علی بن أبی طالب.
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ص 164
یحیی بن الحسن جرجانی نیز روایت ابن عباس را با این سند نقل کرده است:
قال أخبرنا أبو الحسن أحمد بن محمد بن أحمد العتیقی بقراءتی علیه ، قال أخبرنا أبو عمر عثمان بن محمد بن أحمد المخرمی ، قال أخبرنا أبو الحسین علی بن عبد الرحمن بن عیسى بن ماتی الکاتب ، قال حدثنا الحسین بن الحکم الجبری ، قال حدثنا حسین بن نصر بن مزاحم ، قال حدثنا القاسم بن عبد الغفار العجلی ، عن الأحوص عن مغیرة عن الشعبی عن ابن عباس فی قوله عز وجل : «وقفوهم إنهم مسؤولون» عن ولایة علی بن أبی طالب علیه السلام .
الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی (متوفاى499 هـ)، کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج 1، ص 189، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م .
ابن مردویه اصفهانی نیز در کتاب «مناقب علی بن ابیطالب» روایت ابن عباس را در تفسیر آیه آورده است:
512 . ابن مردویه ، عن ابن عباس ، أن النبی ( صلى الله علیه وسلم ) قال : «وقفوهم إنهم مسؤولون» عن ولایة علی بن أبی طالب .
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی - ص 312
خوارزمی نیز از ابو اسحاق این تفسیر را آورده است:
256 - وروى أبو الأحوص عن أبی إسحاق فی قوله تعالى : «وقفوهم انهم مسؤولون» یعنى عن ولایة علی .
المناقب - الموفق الخوارزمی - ص 275
عبد خیر از امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرده که رسول خدا فرمود: هیچ میتی در شرق و غرب، دریا و خشکی باقی نمیماند مگر این که درباره ولایت علی از آنها سؤال میشود:
1075 وأخبرنا عقیل بن الحسین حدثنا علی بن الحسین حدثنا محمد بن عبید الله حدثنا أبو بکر الآجری بمکة حدثنا موسى بن إبراهیم الخوری حدثنا یوسف بن موسى القطان ، عن وکیع ، عن سفیان ، عن السدی ، عن عبد خیر : عن علی بن أبی طالب قال : أقبل صخر بن حرب حتى جلس إلى رسول الله صلى الله علیه وآله فقال : الامر بعدک لمن ؟ قال: لمن هو منی بمنزلة هارون من موسى . فأنزل الله «عم یتساءلون» یعنی یسألک أهل مکة عن خلافة علی «عن النبأ العظیم الذی هم فیه مختلفون» فمنهم المصدق ومنهم المکذب بولایته ، «کلا سیعلمون ، ثم کلا سیعلمون» وهو رد علیهم سیعرفون خلافته أنها حق إذ یسألون عنها فی قبورهم فلا یبقى منهم میت فی شرق ولا غرب ولا بر ولا بحر إلا ومنکر ونکیر یسألانه یقولان للمیت : من ربک وما دینک ومن نبیک ومن إمامک ؟ !
امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: صخر بن حرب آمد و به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله نشست عرض کرد: امر امامت بعد از شما از آن کیست؟ فرمود: برای کسی که منزلتش با من همانند منزلت هارون به موسی است. پس خداوند آیه را نازل کرد: عم یتساءلون ؛ یعنی اهل مکه درباره خلافت علی از تو سؤال میکنند. (عن النبأ العظیم الذی هم فیه مختلفون)، برخی از آنها تصدیق میکنند وبرخی از آنها ولایت علی را تکذیب میکنند.
(کلا سیعلمون ، ثم کلا سیعلمون) این آیه رد بر آنها است که به زودی میشناسند که خلافت علی حق است؛ زیرا از آنها در باره ولایت در قبور سؤال میشود؛ پس هیچ میتی از آنها در شرق و غرب، دریا و خشکی باقی نمیماند مگر این که فرشتگان منکر و نکیر از آنها سؤال میکنند و برای میت میگویند: پروردگارت کیست، دینت چیست، پیامبرت کیست و امامت کیست؟.
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ص 418
ابن مردویه همین روایت ذکر شده از ابن عباس را از مجاهد نقل میکند :
513 . ابن مردویه ، عن مجاهد فی الآیة قال : یعنی مسؤولون عن ولایة علی بن أبی طالب .
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی - ص 312
سدی کبیر در ذیل آیه « فوربک لنسألنهم أجمعین» گفته است: از ولایت علی علیه السلام سؤال میشود:
452 - أخبرنا عقیل [ قال : ] أخبرنا علی قال : أخبرنا محمد بن عبید الله ، قال : حدثنا أبو الحسین بن ماهان الخوری بخور قال : حدثنا أبو بکر محمد بن الحسین بن مکرم البزاز ، قال : حدثنا یعقوب بن إبراهیم الدورقی قال : حدثنا وکیع ، عن سفیان : عن السدی فی قوله تعالى «فوربک لنسألنهم أجمعین » قال : عن ولایة علی
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 1 ص 425
سدی از علمای تابعین است . و درست است که این روایت و روایت قبل اشاره به کلام خود سدی و مجاهد دارد و به پیامبر (ص) نسبت داده نشده است ، اما علمای اهل سنت در چنین جایی میگویند که نظر شخصی تابعی قطعا گرفته شده از یک روایت است و این روایت در نتیجه شبیه مرسل تابعی از پیامبر (ص) به حساب میآید که آن نیز حجت است :
ومما صح عند الحاکم أیضاً عن ابن عباس رضی الله عنهما قال : « أوحى الله تعالى إلى عیسى علیه السلام ...» ومثل هذا لا یقال من قبل الرأی ، فإذا صح عن مثل ابن عباس یکون فی حکم المرفوع إلى النبی صلى الله علیه وسلم
و از روایاتی که در نزد حاکم صحیح است روایت ابن عباس است که گفت : «خداوند به عیسى وحی کرد که ... » و چنین چیزی را شخص نمیتواند از ذهن خود بیاورد ؛ اگر این روایت از ابن عباس صحیح باشد ، در حکم روایت متصل به پیامبر (ص) است .
الهیتمی المکی، أحمد شهاب الدین ابن حجر (متوفای973هـ)، الفتاوى الحدیثیة، ج 1، ص 134، تحقیق: لا یوجد، دار النشر: دار الفکر - لا یوجد - لا یوجد الطبعة: لا یوجد، طبق برنامه الجامع الکبیر.
در دسته ای دیگری از روایات آمده است که میت، بعد از مردن به اسامی خلفای اهل سنت نیز اقرار کرده اند.
نخستین روایتی که در منابع اهل سنت ومورد قبول وهابیت در باره سؤال از میت قابل توجه است و با سند صحیح وارد شده این است که از میت در باره شهادت به رسالت و خلفای بعد از آن حضرت سؤال میشود.
بیهقی از علمای بزرگ آنها یک بابی را تحت عنوان:
«باب ما جاء فی شهادة المیت لرسول الله بالرسالة والقائمین بعده بالخلافة والروایة فی ذلک صحیحة ثابتة وفی ذلک دلالة ظاهرة من دلالات النبوة»
باز کرده و چند رو ایت را در این زمینه آورده است.
همانگونه که میبینید، ایشان در این عنوان تصریح میکند که در باب شهادت میت به رسالت رسول خدا و خلفای بعد از آن حضرت روایات صحیح و ثابت وارد شده است.
نخستین روایتی که بیهقی نقل کرده این است که زید بن خارجه انصاری در زمان عثمان از دنیا رفت و او را در میان کفن پیچیدند؛ اما وقتی گوش دادند، شنیدن که او نام پیامبر و ابو بکر و عمر و عثمان را به زبان میآورد و فرشته در جوابش میگوید: راست گفت.
أخبرنا أبو صالح بن أبی طاهر العنبری أنبأنا جدی یحیى بن منصور القاضی حدثنا أبو علی محمد بن عمر وکشمرد أنبأنا القعنبی حدثنا سلیمان بن بلال عن یحیى بن سعید عن سعید بن المسیب أن زید بن خارجة الأنصاری ثم من بنی الحارث بن الخزرج توفی زمن عثمان بن عفان فسجى فی ثوبه ثم أنهم سمعوا جلجلة فی صدره ثم تکلم ثم قال أحمد أحمد فی الکتاب الأول صدق صدق أبو بکر الصدیق الضعیف فی نفسه القوی فی أمر الله فی الکتاب الأول صدق صدق عمر بن الخطاب القوی الأمین فی الکتاب الأول صدق صدق عثمان بن عفان على منهاجهم مضت أربع وبقیت اثنتان أتت الفتن وأکل الشدید الضعیف وقامت الساعة وسیأتیکم من جیشکم خبر بئر أریس وما بئر أریس
زید بن خارجه انصاری از بنی الحارث بن خزرج در زمان عثمان بن عفان از دنیا رفت، او را کفنش کردند، اما بعد از آن از سینه او صوتی شنیده شد که میگفت: احمد، احمد فی کتاب اول ، بعد میگفت: راست است راست است. بعد از آن میگفت: ابو بکر صدیق در نفسش ضعیف و در باره امر خداوند قوی است در کتاب اول، در پاسخ میگفت: راست است راست است. بعد میگفت: عمر بن خطاب قوی و امین در کتاب اول است. در پاسخ شنیده میشد که راست راست است. میگفت: عثمان بن عفان بر روش آنها چهار سال را گذارانده و دو سالش باقی مانده، فتنه ها آمد، و انسانهای قوی ضعیف را خورد و قیامت بر پا شد....
بیقهی بعد از نقل خبر میگوید:
قال یحیى قال سعید ثم هلک رجل من خطمة فسجى بثوبه فسمع جلجلة فی صدره ثم تکلم فقال ان أخا بنی الحارث بن الخزرج صدق صدق.
از سینه او صوت و صدایی شنیده شد و این سخن را گفت: برادر بنی حارث بن خزرج راست گفت.
وأخبرنا أبو عبد الله الحافظ حدثنا أبو بکر بن إسحاق الفقیه أنبأنا قریش بن الحسن حدثنا القعنبی فذکره بإسناده نحوه وهذا إسناد صحیح وله شواهد.
این روایت سندش صحیح است و شواهدی دارد.
البیهقی، أبی بکر أحمد بن الحسین بن علی (متوفاى458هـ)، دلائل النبوة، ج 6، ص 55، طبق برنامه الجامع الکبیر.
بیهقی بعد از این روایت شواهد را نقل کرده و یکی از شواهد این است که نعمان بن بشیر نامه پدرش را که به ام عبد الله بنت ابیهاشم نوشته و به داستان زید بن خارجه پرداخته، در حلقه درس قاسم بن عبد الرحمن آورد و آن را قرائت کرد. بیهقی بعد از نقل این روایت میگوید:
قلت هذا إسناد صحیح
وروى ذلک أیضا عن حبیب بن سالم عن النعمان بن بشیر وذکر فیه بئر أریس کما ذکر فی روایة ابن المسیب والأمر فیها أن النبی اتخذ خاتما فکان فی یده ثم کان فی ید أبی بکر من بعده ثم کان فی ید عمر ثم کان فی ید عثمان حتى وقع فی بئر أریس بعد ما مضى من خلافته ست سنین فعند ذلک تغیرت عمال وظهرت أسباب الفتن کما قیل على لسان زید بن خارجة
دلائل النبوة ج 6، ص 57
بیقهی در پایان میگوید: داستان زید بن خارجه را که بعد از مردنش سخن گفته، بخاری نیز در کتاب تاریخش آورده است:
قال البخاری فی کتاب التاریخ زید بن خارجة الخزرجی الأنصاری شهد بدرا توفی فی زمن عثمان هو الذی تکلم بعد الموت.
دلائل النبوة ج 6 ، ص 57
داستان شهادت زید بن حارثه را بخاری در تاریخش با این سند و این عبارت است:
228 حدثنا إسماعیل حدثنی أخی عن سلیمان عن یحیى بن سعید قال سمعت بن المسیب أن زید بن خارجة بن أبی زهیر الأنصاری من بنى الحارث بن الخزرج توفى فی زمن عثمان فسجى بثوب ثم إنهم سمعوا جلجلة فی صدره قال صدق صدق عثمان بن عفان على منهاجهم مضت أربع وبقیت سنتان.
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، التاریخ الأوسط، ج 1 ، ص 61، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، ناشر: دار الوعی، مکتبة دار التراث - حلب، القاهرة، الطبعة: الأولى، 1397م ـ 1977م.
ابن کثیر در «البدایة والنهایة»، نیز مینویسد:
قصة زید بن خارجة وکلامه بعد الموت وشهادته بالرسالة لمحمد وبالخلافة لأبی بکر الصدیق ثم لعمر ثم لعثمان رضی الله عنهم .
به روایات اشاره کرده و تصحیحات بیهقی را آورده و هیچگونه سخنی در رد آن ندارد.
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفاى774هـ)، البدایة والنهایة، ج 6 ، ص156، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
هیثمی در کتاب «مجمع الزوائد ومنبع الفوائد»، تصریح میکند که داستان زید بن خارجه را طبرانی در کتاب «کبیر و اوسط» به صورت مختصر با دو سند آورده آورده و رجال سند یکی از انها در کتاب کبیر موثق هستند:
وفی روایة عن النعمان بن بشیر قال لما توفی زید بن خارجة أنتظرت خروج عثمان فقلت یصلی رکعتین فکشف الثوب عن وجهه فقال السلام علیکم السلام علیکم واهل البیت یتکلمون قال فقلت وانا فی الصلاة سبحان الله سبحان الله فقال انصتوا انصتوا والباقی بنحوه رواه کله الطبرانی فی الکبیر والأوسط باختصار کثیر باسنادین ورجال احدهما فی الکبیر ثقات.
الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (متوفاى807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 5، ص180، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – 1407هـ.
مزی بعد از نقل داستان زید بن خارجه مینویسد:
وقد رویت هذه القصة من وجوه کثیرة ، عن النعمان بن بشیر وغیره.
تهذیب الکمال ج 10، ص 62
ذهبی نیز در «تاریخ الإسلام» بعد از نقل روایت بعد از نقل روایت به توثیق راویانش تصریح کرده است :
رواه ثقاة الشامیین عن النعمان بن بشیر . م سلمان بن ربیعة الباهلی یقال له صحبة ، وقد سمع من عمر .
تاریخ الإسلام ج 3، ص 341
صفدی در کتاب «الوافی بالوفیات»، میگوید: این روایت را موثقین از شام از طریق نعمان بن بشیر و موثقانی از کوفیین از یزید بن نعمان بن بشیر نقل کرده اند:
زید بن خارجة بن زید الأنصاری له صحبة ... وروى حدیثه هذا ثقات من الشأمیین عن النعمان ابن بشیر ورواه ثقات الکوفیین عن یزید بن النعمان بن بشیر عن أبیه ...
الوافی بالوفیات ج 15، ص 341
سیوطی از علمای دیگر اهل سنت در کتاب «الخصائص الکبرى»، تصحیح بیهقی را ذکر کرده است:
أخرج البیهقی وصححه عن سعید بن المسیب أن زید بن خارجة الأنصاری ثم من بنی الحارث بن الخزرج توفی زمن عثمان فسجی ثم أنهم سمعوا جلجلة فی صدره ثم تکلم فقال أحمد أحمد فی الکتاب الأول صدق صدق أبو بکر الصدیق الضعیف فی نفسه القوی فی أمر الله تعالى فی الکتاب الأول ...
الخصائص الکبرى ج 2، ص 142
سهیلی نیز در کتاب «الروض الانف»، مینویسد:
وابن خارجة هو زید بن خارجة الذی تکلم الموت فیما روى ثقات أهل الحدیث لا یختلفون فی ذلک وذلک أنه مات فی زمن عثمان سجی علیه سمعوا جلجلة فی صدره ثم تکلم فقال أحمد أحمد فی الکتاب الأول صدق وأبو بکر الصدیق الضعیف فی نفسه القوی فی أمر الله فی الکتاب الأول صدق صدق بن الخطاب القوی الأمین فی الکتاب الأول صدق
السهیلی(م) (متوفای581 هـ)، الروض الانف(م)، ج 4، ص 436، دار النشر: طبق برنامه الجامع الکبیر.
محمد بن عبد الوهاب از سران وهابیت در کتاب «أحکام تمنی الموت»، روایت را از قول بیهقی نقل کرده و تصحیحات وی را نیز بیان کرده و روایات را رد و نقد هم نکرده است:
قال البیهقی : وهذا أیضاً إسناد صحیح،
محمد بن عبد الوهاب (متوفای 1206 هـ)، أحکام تمنی الموت ، ج 1، ص 50، تحقیق : الشیخ عبد الرحمن بن محمد السّدحان ، والشیخ عبد الله بن عبد الرحمن الجبرین، دار النشر : مطابع الریاض - الریاض ، الطبعة : الأولى ،
بخاری در کتاب «التاریخ الکبیر»، روایت دیگری را نقل کرده است که وقتی ثابت بن قیس را در میان قبر گذاشتند، شنیده شد که اسامی رسول خدا و ابوبکر و عمر و عثمان را به زبان جاری کرده است:
413 عبد الله بن عبید الله الأنصاری قال کنت فیمن دفن ثابت بن قیس بن شماس أصیب یوم الیمامة فلما أدخلناه قبره سمعناه یقول محمد رسول الله أبو بکر الصدیق عمر الشهید عثمان لین رحیم فنظرنا إلیه فإذا هو میت قال یحیى بن موسى عن شبابة قال ح مغیرة بن مسلم عن حصین بن عبد الرحمن عن عبد الله.
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، التاریخ الکبیر، ج 5، ص 138، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفکر.
محمد بن عبد الوهاب در کتاب «أحکام تمنی الموت»، نیز این روایت را آورده است:
وأخرج البخاری فی تاریخه وغیره عن عبد الله بن عبید الأنصاری ، قال : کنت فیمن دفن ثابت بن قیس بن شماس ، وکان أصیب یوم الیمامة ، فلما أدخلناه قبره ، سمعناه یقول : محمد رسول الله ، أبو بکر الصدیق ، عمر الشهید ، عثمان لین رحیم .
محمد بن عبد الوهاب (متوفای 1206 هـ)، أحکام تمنی الموت ، ج 1 ، ص 51، تحقیق : الشیخ عبد الرحمن بن محمد السّدحان ، والشیخ عبد الله بن عبد الرحمن الجبرین، دار النشر : مطابع الریاض - الریاض ، الطبعة : الأولى ،
بیهقی در کتاب «دلائل النبوة»، قبل از این که این روایت را نقل کند مینویسد:
وقد روی فی التکلم بعد الموت عن جماعة بأسانید صحیحة
آنگاه دو روایت را نقل کرده است. روایت نخست این است که شخصی که از قبیله بنی سلمه که کشته شد، بعد از مردنش اسامی خلفاء را به زبان جاری کرد:
أخبرنا أبو الحسین بن بشران أنبأنا الحسین بن صفوان حدثنا ابن أبی الدنیا حدثنا خلف بن هشام البزار حدثنا خالد الطحان عن حصین عن عبد الله بن عبید الأنصاری أن رجلا من قتلى مسیلمة تکلم فقال محمد رسول الله أبو بکر الصدیق عثمان الأمین الرحیم لا أدری أیش قال لعمر.
عبد الله بن عبید انصاری میگوید: مردی از کشتگان در جنگ مسلیمه سخن گفت و گفت: محمد رسول خدا، ابو بکر صدیق عثمان، عثمان امانت دار و مهربان ولی نمیدانم که در باره عمر چه گفت.
در پایان خود بیهقی روایت خالد بن طحان را موثق میداند:
خالد الطحان احفظ من علی بن عاصم وأوثق والله أعلم
دلائل النبوة ج 6، ص 58
در نقل بیهقی «من قتلی مسلمة» آمده است اما ابن کثیر در «البدایة والنهایة»،عبارت بنی سلمه را آورده است:
عن عبد الله بن عبید الأنصاری أن رجلا من بنی سلمة تکلم فقال محمد رسول الله أبو بکر الصدیق عثمان اللین الرحیم قال ولا أدری أیش قال فی عمر کذا رواه ابن أبی الدنیا فی کتابه
البدایة والنهایة ج 6، ص 158
در روایت دیگر آمده است که شخصی از گشتگان انصار در جنگ صفین و یا جمل به اسامی آنان سخن گفته است:
وقد أنبأنا أبو سعید بن أبی عمر وحدثنا أبو العباس محمد بن یعقوب حدثنا یحیى بن أبی طالب أنبأنا علی بن عاصم أنبأنا حصین بن عبد الرحمن بن عبد الله بن عبید الأنصاری قال بینما هم یصورون القتلى یوم صفین أو یوم الجمل إذ تکلم رجل من الأنصار من القتلى فقال محمد رسول الله أبو بکر الصدیق عمر الشهید عثمان الرحیم ثم سکت.
عبید انصاری میگوید: در حالیکه گشتگان روز صفین یا جمل را شناسایی میکردند، ناگهان شخصی از کشته های انصار گفت: محمد رسول خدا، ابوبکر صدیق، عمر شهید و عثمان مهربان، پس از آن ساکت شد.
طبق این روایات صحیح ، میت بعد از مردن به خلافت خلفای ثلاثه شهادت داده است و از دیدگاه بیقهی، ابن کثیر که به صحت روایات اعتراف کرده و نیز بسیاری از علمای اهل سنت که آنها را در کتابهایشان نقل کرده اند، این مطلب یک امر مسلم و قطعی و پذیرفته شده است.
حال طبق این روایات میگوییم:
اگر میت به خلافت خلفای سه گانه، شهادت بدهد و از ولایت آنها سؤال شود؛ چرا به اسم امیرمؤمنان علیه السلام شهادت ندهد و از ولایت ایشان سؤال نشود؟
اگر ملاک شهادت و سؤال، خلیفه بودن و صحابی بودن آنها است؛ امیر مؤمنان علیه السلام نیز این ملاک را دارند؛ بنابراین، میت به ولایت حضرت شهادت میدهد و از ولایتش سؤال میشود.
ابو علی مرزوقی از علمای سرشناس اهل سنت در کتاب الازمنة والامکنة نقل میکند: هنگامیکه مادر امیرمؤمنان ، حضرت فاطمه بنت اسد از دنیا رفت، در عالم قبر تا هنوز که رسول خدا صلی الله علیه و آله و مردمی که درتشییع جنازه این بانو شرکت کرده بودند، بر نگشته بودند، مورد سؤال قرار گرفت و از ولایت پسرش امیر مؤمنان سؤال شد، در همانجا رسول خدا صلی الله علیه وآله فورا فرمود: ابنک ابنک:
وروى لنا أبو الحسن البدیهی قال: سمعتُ أبا عبد الله إبراهیم بن محمد بن عرفة الأزدی یقول: سأل بعض أهل العلم أصحابه فقال: أتعرفون رجلاً من الصحابة یُروى عنه الحدیث، ویقال له أسد بن عبد مناف بن شیبة بن عمرو بن المغیرة بن زید. قالوا: لا. قال: علی بن أبی طالب: سمته أمه فاطمة أسداً وهی بنت أسد باسم أبیها، وعبد مناف اسم أبی طالب، وشیبة اسم عبد المطلب وعمرو اسم هاشم، والمغیرة اسم عبد مناف، وزید اسم قصی.
وأخبر أن النبی صلى الله علیه وسلم تولى دفن فاطمة بنت أسد وکان أشعرها قمیصاً له، فسُمع وهو یقول: ابنک، فسُئل صلى الله علیه وسلم فقال: إنَها سُئلت عن ربِّها فأجابت، وعن نبیها فأجابت، وعن إمامها فلَجلَجت، فقلت: ابنک ابنک.
ابو الحسن بدیهی روایت کرد که ... یکی از اهل علم به اصحاب خویش گفت : آیا شخصی از صحابه را میشناسید که از او روایت نقل شود و به او گفته شود اسد بن عبد مناف؟ گفت او علی بن ابی طالب است که مادرش فاطمه بنت اسد او را به نام پدرش نامگذاری کرد. و خبر داد که پیامبر (ص) وقتی که متولی دفن فاطمه بنت اسد شد ، قبل از آن پیراهن خود را به تن فاطمه کرده بود ، مردم شنیدند که پیامبر فرمود «پسرت» !
از رسول خدا (ص) سؤال کردند فرمود : از او در مورد پروردگارش سؤال شد و جواب داد ؛ در مورد پیامبرش سؤال شد و جواب داد ؛ و از امامش سؤال شد و زبانش بند آمد ؛ به او گفتم «پسرت ، پسرت»!
المرزوقی الأصفهانی، أبو على أحمد بن محمد بن الحسن (متوفای 421هـ)، الأزمنة والأمکنة ج 1، ص243،
این روایت در منابع شیعه نیز نقل شده است که در قسمت روایات شیعه به آن اشاره خواهیم کرد.
نتیجه: طبق روایات فوق، در عالم قبر و قیامت از ولایت امیر مؤمنان علیه السلام سؤال میشود و طبق روایات صحیح اهل سنت، برخی از مردگان بعد از مردن، به اسامی خلفای اهل سنت نیز اقرار کرده اند.
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که از انسان در عالم قیامت از پاره اعتقادات سؤال میشود. یکی از مواد مورد سؤال، پرسش از مقام «امامت» است. البته مواردی که به آنها اشاره میشود تنها روایاتی است که در کتب اهل سنت در مورد آنها روایت نقل شده است ؛ و گرنه روایات شیعه در این زمینه فراوان است .
در این قسمت به آیاتی که این مطلب را بیان میکند اشاره میکنیم:
نخستین آیه ای که به صراحت سؤال از امامت را در قیامت مطرح میکند ، آیه ذیل است:
یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ ... (اسراء/71)
(به یاد آورید) روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان مىخوانیم!
در تفسیر واژه «امام» که در این آیه آمده، علمای اهل سنت اقوالی را ذکر کرده اند.
طبق روایت رسول خدا صلی الله علیه وآله که آن را جمعی از علمای اهل سنت نقل کرده، مراد از «امامهم» امام زمان، کتاب خداوند و سنت پیامبر، هر فرد است.
قرطبی از مفسران به نام اهل سنت روایت را اینگونه آورده است:
وروی عن النبی فی قوله : یوم ندعوا کل أناس بإمامهم فقال : کل یدعى بإمام زمانهم وکتاب ربهم وسنة نبیهم فیقول هاتوا متبعی إبراهیم هاتوا متبعی موسى هاتوا متبعی عیسى هاتوا متبعی محمد علیهم أفضل الصلوات والسلام فیقوم أهل الحق فیأخذون کتابهم بأیمانهم ویقول هاتوا متبعی الشیطان هاتوا متبعی رؤساء الضلالة إمام هدى وإمام ضلالة ...
از رسول خدا صلی الله علیه وآله در باره آیه «یوم ندعوا... » روایت شده است که فرمود: هر شخصی همراه امام زمان، کتاب پروردگار و سنت پیامبرش فراخوانده میشود، پس گفته میشود: پیروانان ابراهیم ، موسی ، عیسی و محمد را (که بهترین درود و سلام بر او باد)، بیاورید، در این زمان اهل حق میایستند، کتابهایشان را در دست راست شان میگیرند . و گفته میشود که پیروانان شیطان و پیشوایان گمراه را نیز بیاورید. ...
الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى671هـ)، الجامع لأحکام القرآن، ج10، ص297، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
آلوسی یکی دیگر از مفسران اهل سنت این رویت رسول خدا صلی الله علیه وآله را از طریق امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرده است:
وأخرج ابن مردویه عن علی کرم الله تعالى وجهه قال : قال رسول الله فی الآیة : یدعى کل قوم بإمام زمانهم وکتاب ربهم وسنة نبیهم .
الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج15، ص120، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
در روایت دیگر که از امیرمؤمنان علیه السلام در منابع اهل سنت وارد شده، مراد از «امام»، امام زمان هر شخص است که در دوران زندگی، از او پیروی کرده است.
روایت امیر مؤمنان علیه السلام را شوکانی ، قرطبی و برخی دیگر اینگونه نقل کرده اند:
وقال علی بن أبی طالب رضی الله عنه المراد بالإمام إمام عصرهم فیدعى أهل کل عصر بإمامهم الذى کانوا یأتمرون بأمره وینتهون بنهیه.
علی بن ابیطالب علیه السلام فرموده است: مراز از «امام»، امام زمان است، که اهل هر عصر و زمان، با امام زمانشان که به دستورش پیروی و از نواهیش پرهیز کرده، فراخوانده میشوند.
الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفاى1255هـ)، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر، ج3 ص246، ناشر: دار الفکر – بیروت.
الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى671هـ)، الجامع لأحکام القرآن، ج10، ص297، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
ابو صالح و سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کرده اند که اولا: مراد از امام، همان پیشوایان است و ثانیا: شامل مطلق امام (امام هدایت و امام ضلالت) میشود:
وفی المراد بامامهم أربعة أقوال:
أحدها أنه رئیسهم قاله أبو صالح عن بن عباس وروى عنه سعید بن جبیر أنه قال إمام هدى أو إمام ضلالة.
در این که مقصود از «امامهم» در این آیه چیست ، چهار قول است. یکی از اقوال این است که مراد پیشوایان هر شخص است. این سخن را ابوصالح از ابن عباس روایت کرده و سعید بن جبیر نز از ابن عباس نقل کرده است که مراد، پیشوایان هدایت و یا پیشوایان گمراهی است.
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفاى 597 هـ)، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج5 ص64، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1404هـ.
بغوی نیز قول ابن عباس را نقل کرده است:
وعن سعید بن جبیر عن ابن عباس رضی الله عنهما بإمام زمانهم الذی دعاهم فی الدنیا إلى ضلالة أو هدى قال الله تعالى «وجعلناهم أئمة یهدون بأمرنا» وقال «وجعلناهم أئمة یدعون إلى النار»
البغوی، الحسین بن مسعود (متوفاى516هـ)، تفسیر البغوی، ج3 ص126، تحقیق: خالد عبد الرحمن العک، ناشر: دار المعرفة - بیروت.
در تفاسیر دیگر اهل سنت نیز این سخن ابن عباس نقل شده است که جهت پرهیز از اطاله کلام از نقل همه آنها خود داری میکنیم
طبری نیز ذیل آیه «یوم ندعوا کل اناس بامامهم» وقتی اقول را را مطرح میکند، میگوید: بهترین قول این است که مراد از امامهم، امام هر شخص است؛ چرا که در استعمال «امام» در مقتدا و پیشوا، مشهور تر از معانی دیگر است:
وأولى هذه الأقوال عندنا بالصواب قول من قال معنى ذلک یوم ندعو کل أناس بإمامهم الذی کانوا یقتدون به ویأتمون به فی الدنیا لأن الأغلب من استعمال العرب الإمام فیما ائتم واقتدی به وتوجیه معانی کلام الله إلى الأشهر أولى ما لم تثبت حجة بخلافه یجب التسلیم لها.
الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفاى310)، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج15، ص127، ناشر: دار الفکر، بیروت – 1405هـ
وی که از بزرگترین لغتشناسان اهل سنت است در ذیل این آیه میگوید در این زمینه چند قول وجود دارد ، نبی ، کتاب ، امام هدایت و امام ضلالت و سپس میگوید : تمام این اقوال صحیح است و مردم از همه این مسائل مورد سؤال قرار میگیرند :
«یوم ندعو کل أناس بإمامهم» وقد ذکرنا عن ابن عباس أنه قال : بإمامهم بنبیهم ، وروی عنه إمام هدى وإمام ضلالة ، وقال أبو صالح وأبو العالیة بإمامهم بأعمالهم ، وقال مجاهد بکتابهم . قال أبو جعفر : وهذه الأقوال متفقة والناس یدعون بهذا کله.
تمامی این اقوال مورد قبول است و مردم از همه این مسائل مورد سؤال قرار میگیرند
النحاس، أبو جعفر أحمد بن محمد بن إسماعیل (متوفای338 هـ)، اعراب القرآن، ج 2، ص 434 ، تحقیق: د. زهیر غازی زاهد، دار النشر : عالم الکتب – بیروت، الطبعة : الثالثة 1409هـ- 1988م ،
ابو الوفاء ، طاهر بن الحسین معروف به ابن القواس بغدادی، از فقهای به نام حنبلی در بغداد بوده است. ابن عقیل نقل میکند شخص به نام «ابن زوزنی» از دنیا رفت و علمای شافعی نیز در تشییع جنازه او شرکت کردند. هلال حفار از اساتید ابو الوفاء میخواست او را تلقین کند، ابو الوفاء به او گفت: من او را تلقین میکنم چرا که او بر مذهب ما بود. ابو الوفاء در تلقینش گفت: وقتی فرشتگان منکیر و نکیر آمدند و از تو سؤال کردند، در جواب بگو: اسلام دین من است، نه اشعری ام نه معتزلی، بلکه حنبلی سنی هستم.
این داستان را ابن رجب حنبلی و ابن مفلح در کتابهایشان آورده اند:
وقال ابن عقیل: کان حسن الفتوى، متوسطًا فی المناظرة فی مسائل الخلاف إمامًا فی الإقراء، زاهدًا شجاعًا مقدامًا، ملازمًا لمسجده، یهابه المخالفون، حتى إنه لما توفی ابن الزوزنی، وحضره أصحاب الشافعی - على طبقاتهم وجموعهم - فی فورة أیام القشیری وقوتهم بنظام الملک حضر، فلما بلغ الأمر إلى تلقین الحفار قال له: تنحّ حتى ألقنه أنا، فهذا کان على مذهبنا، ثم قال: یا عبد الله وابن أمته، إذا نزل علیک ملکان فظّان غلیظان، فلا تجزع ولا تُرَعْ، فإذا سألاک فقل: رضیتُ بالله رباً، وبالإسلام دیناً لا أشعری ولا معتزلی بل حَنبلی سُنِّی.
ابن عقیل میگوید: ابو الوفاء نیکو فتوا ... بود. هنگامیکه ابن زوزنی وفات یافت و پیروان شافعی با تمام طبقاتشان جمع شدند ... وقتی قرار شد حفار او را تلقین کند، ابو الوفاء به او گفت: شما دور شوید تا من او را تلقین کنم؛ چرا که او بر مذهب ما بود. سپس گفت: ای بنده خدا ! زمانیکه دو فرشته خشمناک و سخت گیر بر تو وارد شدند، از آنها نترس. وقتی از تو سؤال کردند، بگو: راضی هستم که خداوند پروردگار من است و اسلام دین من است، نه اشعری هستم و نه معتزلی بلکه حنبلی سنی هستم.
إبن رجب الحنبلی، عبد الرحمن بن أحمد (متوفاى795هـ)، ذیل طبقات الحنابلة، ج 1، ص 15، طبق برنامه الجامع الکبیر.
الإمام برهان الدین إبراهیم بن محمد بن عبد الله بن محمد بن مفلح (متوفای884هـ)، المقصد الأرشد فی ذکر أصحاب الإمام أحمد، ج 1 ، ص 458، تحقیق: د عبد الرحمن بن سلیمان العثیمین، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض – السعودیة، الطبعة: الأولى1410هـ - 1990م
طبق این روایت، به عقیده ابو الوفاء حنبلی، سؤال از مذهب قطعی است؛ از این جهت استادش را هنگام تلقین کنار زد و خود شخصا هم مذهبش را تلقین کرد.
فخررازی از مفسران بزرگ اهل سنت نیز در ذیل آیه مینویسد:
المسألة الثالثة : قوله : (بِإِمَامِهِم) الإمام فی اللغة کل من ائتم به قوم کانوا على هدى أو ضلالة فالنبی إمام أمته ، والخلیفة إمام رعیته.
مسأله دوم: امام در لغت به معنای هرچیزی است که یک گروهی به او اقتداء کرده باشند، چه این که آنها بر حق باشند و گمراه؛ پس پیامبر امام امت خودش است و خلیفه نیز امام پیروانش میباشد.
الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفاى604هـ)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج21، ص14، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
شنقیطی نیز در تفسیرش بعد از نقل اقوالی که در آیه ذکر شده، میگوید: قول مورد اختیار و پسند من این است که مراد از «امامهم»، پیشوایان هر قومی است که در دنیا به آنها اقتدا کرده اند:
وقال بعض أهل العلم : «یَوْمَ نَدْعُواْ کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» أی ندعو کل قوم بمن یأتمون به . فأهل الإیمان أئمتهم الأنبیاء صلوات الله وسلامه علیهم . وأهل الکفر أئمتهم سادتهم وکبراؤهم من رؤساء الکفرة . کما قال تعالى : «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ » . وهذا الأخیر أظهر الأقوال عندی . والعلم عند الله تعالى .
الجکنی الشنقیطی، محمد الأمین بن محمد بن المختار (متوفاى1393هـ.)، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج3 ص176، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1415هـ - 1995م.
امام عزالدین سلمی از مفسران شافعی نیز این آیه را به سؤال از ولایت علی تفسیر کرده است:
4 - «مسؤولون» عن قول لا إله إلا الله ، أو عما دعوا إلیه من بدعة مأثور أو عن جلسائهم ، أو عن ولایة علی ، ...
الدمشقی الشافعی، الامام عز الدین عبد العزیز بن عبد السلام السلمی (متوفاى660هـ) ، تفسیر القرآن / اختصار النکت للماوردی، ج 3 ، ص 52، تحقیق : الدکتور عبد الله بن إبراهیم الوهبی ، ناشر : دار ابن حزم - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1416هـ/ 1996م .
قرطبی مینویسد:
وقیل : بمذاهبهم فیدعون بمن کانوا یأتمون به فی الدنیا : یا حنفی یا شافعی یا معتزلی یا قدری ونحوه فیتبعونه فی خیر أو شر أو على حق أو باطل وهذا معنى قول أبی عبیدة.
گفته شده: مردم به مذهبهای شان فراخوانده میشوند، پس خوانده میشوند به کسانیکه در این دنیا به آنها اقتدا کرده اند. گفته میشود: ای حنفی، ای معتزلی،.. که آنها را در خیر و شر یا حق و باطل از آنها پیروی کرده اند. این معنا قول ابو عبیده است.
الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى671هـ)، الجامع لأحکام القرآن، ج10، ص297، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
نسفی یکی دیگر از مفسران اهل سنت نیز ذیل این آیه مینویسد:
«کل أناس بإمامهم» الباء للحال والتقدیر مختلطین بامامهم ای بمن ائتموا به من نبى أو مقدم فی الدین أو کتاب أو دین فیقال یا اتباع فلان.
باء در این آیه، برای حال است و تقدیر آیه این است که: هر انسان در حالیکه مختلط با امام شان است یعنی به آنها اقتداء کرده اند، همانند پیامبر، یا کسی که در رأس دین قرار گرفته، (پیشوای دینی) یا به کتاب و دینی اقتدا کرده است، فراخوانده میشود؛ پس گفته میشود که ای پیروان فلان.
النسفی، أبو البرکات عبد الله ابن أحمد بن محمود (متوفاى710هـ)، تفسیر النسفی، ج2 ، ص29، طبق برنامه الجامع الکبیر
نتیجه : طبق این آیه، مسلما یکی از سؤالات در عالم قیامت از میت، در باره امام هر شخص است.
دومین آیه ای که بحث سؤال از امامت را در قیامت مطرح میکند، آیه ذیل است:
وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُون. (صافات/24)
آنها را نگهدارید که باید بازپرسى شوند!
علماء و مفسران اهل سنت در ذیل آیه آورده اند که در قیامت بندگان روی پل صراط در جایگاه مختلف متوقف میشوند و در باره اعمال، عقاید و مسائل ضروری، از آنان سؤال میشود.
شهاب الدین محمود آلوسی از علمای بزرگ اهل سنت بعد از نقل روایاتی که از طریق ابن عباس و ابو سعید خدری ذیل آیه «وقفوهم مسؤلون» آمده، تصریح میکند که برترین اقول این است که از عقاید انسان در قیامت سؤال میشود و از مهمترین عقاید ولایت علی و خلفاء است که مورد سؤال قرار میگیرد:
وأولى هذه الأقوال أن السؤال عن العقائد والأعمال ورأس ذلک لا إله إلا الله ومن أجله ولایة علی کرم الله تعالى وجهه وکذا ولایة إخوانه الخلفاء الراشدین رضی الله تعالى عنهم أجمعین.
بهترین اقوال این است که از میت در باره عقاید و اعمال سؤال میشود و در رأس آنها شهادت به وحدانیت خداوند است و از مهمترین آنها ولایت علی کرم الله وجهه و نیز ولایت دو برادرش خلفای راشدین است.
الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 23، ص 80، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
زرندی حنفی در دو کتابش سخن از ابو الحسن واحدی را نقل کرده است که در ذیل این آیه میگوید :
قال الإمام أبو الحسن الواحدی (رح): هذه الولایة التی أثبتها النبی (ص) لعلی (رض) مسؤول عنها یوم القیامة.
وروى فی قوله تعالى(وقفوهم إنهم مسؤولون)، أی عن ولایة علی (رضی الله عنه) وأهل البیت ، لأن الله أمر نبیه (ص) بأن یعرف الخلق أنه لا یسألهم على تبلیغ الرسالة أجرا إلا المودة فی القربى . والمعنى : أنهم یسألون هل والوهم حق الموالاة کما أوصاهم النبی (ص). أم أضاعوها وأهملوها فیکون علیهم المطالبة (والتبعة).
امام ابو الحسن واحدی گفته است: این ولایتی را که رسول خدا صلی الله علیه وآله برای علی علیه السلام ثابت کرده است، در روز قیامت از آن سؤال میشود.
درباره قول خداوند متعال (وقفوهم إنهم مسؤولون)، روایت شده است که از ولایت علی و اهل بیت سؤال میشود؛ زیرا که خداوند به پیامبرش دستور داده است که به مخلوقات بگوید: پیامبر در مقابل رسالت مزدی جز محبت ذوی القربی را نمیخواهد. معنای آیه این است که بندگان مورد سؤال واقع میشوند که آیا به اندازه ای که حق شان بود دوست داشتید؛ آنگونه که رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره آنان وصیت کرده است، یا این که آنها را ضایع کردی و کنار گذاشتید، پس بر آنها است که این حق شان را مطالبه کنند.
الزرندی الحنفی المدنی، جمال الدین محمد بن یوسف بن الحسن بن محمد (متوفاى 750 هـ) نظم درر السمطین فی فضائل المصطفى والمرتضى والبتول والسبطین، ص 109، مکتبة امام امیر المؤمنین، چاپ : الأولى، 1377 - 1958 م، طبق برنامه مکتبه اهل البیت
الزرندی الشافعی، شمس الدین محمد بن یوسف ( 693 - 750 ه ) معارج الوصول إلى معرفة فضل آل الرسول، ص 44، تحقیق: ماجد بن أحمد العطیة، طبق مکتبة اهل البیت.
امام عزالدین سلمی از مفسران شافعی نیز این آیه را به سؤال از ولایت علی تفسیر کرده است:
4 - ( مسؤولون ) عن قول لا إله إلا الله ، أو عما دعوا إلیه من بدعة مأثور أو عن جلسائهم ، أو عن ولایة علی ...
مسؤولون؛ یعنی از شهادت به وحدانیت خداوند یا از آنچیزی که او مردم را به سوی آن فراخوانده مانند بدعت آشکار و جا افتاده، یا از همنشینان و یا از ولایت علی، سؤال میشود.
الدمشقی الشافعی، الامام عز الدین عبد العزیز بن عبد السلام السلمی (متوفاى660هـ) ، تفسیر القرآن / اختصار النکت للماوردی، ج 3 ، ص 52، تحقیق : الدکتور عبد الله بن إبراهیم الوهبی ، ناشر : دار ابن حزم - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1416هـ/ 1996م .
بنابراین، سؤال از ولایت علی نیز نزد علمای اهل سنت یک مطلب ثابت شده است و روایاتی نیز در منابع شیعه و اهل سنت در این باره وارد شده است.
جرجانی نیز از ابن عباس نقل میکند که مراد از این آیه، سؤال از ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام است:
' وبه ' قال أخبرنا أبو الحسن أحمد بن محمد بن أحمد العتیقی بقراءتی علیه ، قال أخبرنا أبو عمر عثمان بن محمد ن أحمد المخرمی ، قال أخبرنا أبو الحسین علی بن عبد الرحمن بن عیسى بن ماتی الکاتب ، قال حدثنا الحسین بن الحکم الجبری ، قال حدثنا حسین بن نصر بن مزاحم ، قال حدثنا القاسم بن عبد الغفار العجلی ، عن الأحوص عن مغیرة عن الشعبی عن ابن عباس فی قوله عز وجل : ' وقفوهم إنهم مسؤولون ' عن ولایة علی بن أبی طالب علیه السلام .
از ابن عباس روایت شده است که در ذیل آیه «وقفوهم انهم مسؤولون گفته است: مقصود از ولایت علی بن ابی طالب است .
الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی (متوفاى499 هـ)، کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج 1، ص 189، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م .
ابن حجر نیز روایت ابو سعید خدری را در مقصود از این آیه نقل کرده است:
الآیة الرابعة قوله تعالى «وقفوهم إنهم مسؤولون» (الصافات 24)
أخرج الدیلمی عن أبی سعید الخدری أن النبی صلى الله علیه وسلم قال «وقفوهم إنهم مسؤولون» عن ولایة علی
وکأن هذا هو مراد الواحدی بقوله روی فی قوله تعالى «وقفوهم إنهم مسؤولون» أی عن ولایة علی وأهل البیت لأن الله أمر نبیه صلى الله علیه وسلم أن یعرف الخلق أنه لا یسألهم على تبلیغ الرسالة أجرا إلا المودة فی القربى والمعنى أنهم یسألون هل والوهم حق الموالاة کما أوصاهم النبی صلى الله علیه وسلم أم أضاعوها وأهملوها فتکون علیهم المطالبة والتبعة
انتهى
وأشار بقوله کما أوصاهم النبی صلى الله علیه وسلم إلى الأحادیث الواردة فی ذلک وهی کثیرة
آیه چهارم در مورد کلام خداوند «وقفوهم انهم مسؤولون
دیلمی از ابوسعید خدری از پیامبر (ص) روایت کرده است که گفت «وقفوهم انهم مسؤولون» از ولایت علی علیه السلام
و ظاهرا همین آیه مراد واحدی است که گفته است در ذیل آیه «وقفوهم إنهم مسؤولون» گفته است از ولایت علی و اهل بیت ، زیرا خداوند به پیامبرش (ص)دستور داده است که به مردم بفهماند که از آنها در تبلیغ رسالت جز مودت ذی القربی و بستگانش سؤال نمیکند ؛و معنی این است که آیا موالاتی را که شایسته اهل بیت است همانطور که پیامبر (ص) دستور داده است ، انجام دادهاند یا آن را ضایع کرده و ترک کردند و خداوند آنها را مطالبه و عقاب خواهد نمود .
و با کلام خود که گفت «همانطور که پیامبر وصیت به این امر کرده است » به روایاتی که در این زمینه وارد شده است ؛ و این روایات بسیار زیاد است .
الهیثمی، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 437 ، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.
نتیجه: طبق این روایت که علمای اهل سنت نیز با توجه به روایات اظهار نظر کرده اند، آیه فوق نیز بر سؤال از ولایت امیرمؤمنان علیه السلام دلالت دارد.
سومین آیه در بحث سؤال از ولایت علی علیه السلام در قیامت، این آیه است:
وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُون. (زخرف/44)
و این مایه یادآورى (و عظمت) تو و قوم تو است و بزودى سؤال خواهید شد.
ذیل این آیه در منابع شیعه روایاتی آمده است که این مطلب را ثابت میکند.
شیخ طوسی رحمة الله علیه در یک روایت طولانی از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده است که آن حضرت بعد از قرائت آیه فوق فرموده: از محبت علی علیه السلام سؤال میشود:
760 / 11 - وبهذا الاسناد ، عن محمد بن علی علیه السلام ، عن جابر بن عبد الله الأنصاری ، قال . إنی لأدناهم من رسول الله صلى الله علیه وآله فی حجة الوداع بمنى ، فقال : لأعرفنکم ترجعون بعدی کفارا یضرب بعضکم رقاب بعض ، وأیم الله لئن فعلتموها لتعرفنی فی الکتیبة التی تضاربکم ، ثم التفت إلى خلفه فقال : أو علی أو علی ، ثلاثا ، فرأینا أن جبرئیل علیه السلام غمزه وأنزل الله عز وجل : «فإما نذهبن بک فإنا منهم منتقمون» بعلی «أو نرینک الذی وعدناهم فإنا علیهم مقتدرون» ثم نزلت : «قل رب إما ترینی ما یوعدون * رب فلا تجعلنی فی القوم الظالمین * وإنا علی أن نریک ما نعدهم لقادرون * ادفع بالتی هی أحسن» ثم نزلت : «فاستمسک بالذی أوحى إلیک» من أمر علی بن أبی طالب «إنک على صراط مستقیم» وإن علیا لعلم للساعة و «لک ولقومک وسوف تسألون» عن محبة علی بن أبی طالب .
جابر بن عبد اللَّه انصارى میگوید: در منا در حجة الوداع نزدیکترین شخص به پیامبر بودم که فرمود: شما را چنین نیابم که پس از من رجوع کرده و کافر شدهاید، بعضى از شما گردن بعضى دیگر را مىزند و به خدا سوگند که اگر چنین کنید، مرا در لشکرى خواهید دید که با شما مىجنگد، سپس به پشت سر خود برگشت و گفت:
یا على را یا على را (سه مرتبه) دیدیم که جبرئیل به او اشاره کرد و به دنبال آن خداوند چنین نازل کرد: «فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا (مِنْهُمْ) مُنْتَقِمُونَ» یعنى به وسیله علىّ بن ابى طالب (ع) «فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ» یعنى در باره على «إِنَّکَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» و على پرچمى بر قیامت « لک ولقومک وسوف تسألون» و ذکرى براى تو و قوم توست و بزودى از محبت على پرسیده مىشوید.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالی، ص 363، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ
منظور شیخ طوسی که فرموده « وبهذ الاسناد»، این سند است که قبل از این روایت بیان شده است:
50 / 1 - أخبرنا أبو الفتح هلال بن محمد بن جعفر الحفار ، قال : أخبرنا أبو القاسم إسماعیل بن علی بن علی الدعبلی ، قال : حدثنی أبی أبو الحسن علی بن علی ابن رزین بن عثمان بن عبد الرحمن بن عبد الله بن بدیل بن ورقاء أخو دعبل بن علی الخزاعی ( رضی الله عنه ) ببغداد سنة اثنتین وسبعین ومائتین ، قال : حدثنا سیدی أبو الحسن علی بن موسى الرضا بطوس سنة ثمان وتسعین ومائة ، وفیها رحلنا إلیه على طریق البصرة ، وصادفنا عبد الرحمن بن مهدی علیلا ، فأقمنا علیه أیاما ، ومات عبد الرحمن بن مهدی وحضرنا جنازته ، وصلى علیه إسماعیل بن جعفر ، ورحلنا إلى سیدی أنا وأخی دعبل ، فأقمنا عنده إلى آخر سنة مائتین ، وخرجنا إلى قم . قال : حدثنی أبی موسى بن جعفر ، قال : حدثنا أبی جعفر بن محمد ، قال : حدثنا أبی محمد بن علی ، عن أبیه علی بن الحسین ، عن أبیه الحسین بن علی ( علیه السلام ) ، عن النزال بن سبرة ، عن علی بن أبی طالب ( علیه السلام ) أنه قال : من أکل إحدى وعشرین زبیبة حمراء ، لم یر فی جسده شیئا یکرهه .
الأمالی - الشیخ الطوسی - ص 361
روایت جابر بن عبد الله انصاری در کتابهای ذیل نیز نقل شده است:
ابن طاووس الحلی، ابی القاسم علی بن موسی (متوفای664هـ)، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ص143، چاپخانه: الخیام ـ قم، چاپ: الأولى1399
الماحوزی البحرانی، الشیخ سلیمان بن عبد الله( 1075 – 1121هـ)، الأربعون حدیثا فی إثبات إمامة أمیر المؤمنین علیه السلام، ص 142، تحقیق: السید مهدی الرجائی، المطبعة : مطبعة أمیر، قم، الطبعة : الأولى: 1417 ه ق
الحاکم الحسکانی، عبید الله بن محمد الحنفی النیسابوری (ق 5هـ) ، شواهد التنزیل، ج 2 ص 217، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، ناشر: مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی- مجمع إحیاء الثقافة، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990 م.
سید شرف الدین حسین استر آبادی در کتاب «تأویل الایات» تفسیر این آیه را از قول امام صادق علیه السلام بیان کرده است:
وروی عن محمد بن خالد البرقی عن الحسین بن سیف ، عن أبیه عن ابنی القاسم ، عن عبد الله ، عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله عز وجل (وإنه لذکر لک ولقومک وسوف تسئلون) قال : قوله ( ولقومک ) یعنی علیا أمیر المؤمنین علیه السلام ، " وسوف تسئلون " عن ولایته .
الحسینی الاسترآبادی النجفی ، السید شرف الدین علی (متوفاى 965هـ) تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة ، ج 2 ص 562، تحقیق و نشر : مدرسة الإمام المهدی (عج) ، ـ قم ، الطبعة الأولی، 1407هـ.
حافظ رجب برسی، فصلی را تحت عنوان «فصل السؤال عن علی فی القبر » باز کرده و مینویسد:
ثم أخبر نبیه أن حب علی هو المسؤول عنه فی القبر فقال : «وإنه لذکر لک ولقومک وسوف تسألون» یعنی یوم القیامة وفی القبر ،
سپس خداوند به پیامبرش خبر داده است که از حب علی در قبر سؤال میشود و فرموده است: ( وإنه لذکر لک ولقومک وسوف تسألون )؛ یعنی از حب علی در قیامت و قبر سؤال میشود.
الحافظ رجب البرسی (متوفای 813هـ)، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین علیه السلام، ص 185، تحقیق : العلامة السید علی عاشور، ناشر: منشورات مؤسسة الأعلمی للمطبوعات بیروت - لبنان الطبعة الأولى 1419 ه - 1999 م
این آیه نیز از آیاتی است که در تفاسیر اهل سنت ، مقصود از آن ولایت و امامت اهل بیت علیهم السلام و محبت به آنها بیان شده است .
روایاتی که ذیل آن بیان شده است، این مطلب را ثابت میکند:
حسکانی حنفی در کتاب «شواهد التنزیل» خود می نویسد:
ومن سورة التکاثر أیضا نزل فیها قوله جل ذکره : «ثم لتسألن یومئذ عن النعیم»
و از سوره تکاثر آیه «ثم لتسالن یومئذ عن النعیم» در مورد ولایت حضرت علی نازل شده است .
آنگاه سه روایت را نقل کرده است که ائمه طاهرین علیهم السلام فرموده اند، مراد از «نعیم» که در قیامت بندگان از آن مورد سؤال واقع می شوند، ما هستیم:
1150 - حدثونا عن أبی بکر السبیعی حدثنا علی بن العباس المقانعی حدثنا جعفر بن محمد بن الحسین حدثنا حسن بن حسین حدثنا أبو حفص الصائغ عمر بن راشد عن جعفر بن محمد فی قوله تعالى : «لتسألن یومئذ عن النعیم» قال : نحن النعیم ...
از جعفر بن محمد در آیه « لتسالن یومئذ عن النعیم» روایت شده است که گفت ما نعیم هستیم .
الحاکم الحسکانی، عبید الله بن محمد الحنفی النیسابوری (ق 5هـ) ، شواهد التنزیل، ج 2، ص 476، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، ناشر: مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی- مجمع إحیاء الثقافة، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990 م.
1151 - فرات قال : حدثنی علی بن العباس حدثنا الحسن بن محمد المزنی حدثنا الحسن بن الحسین ، عن أبی حفص قال : سمعت جعفر . به سواء
از ابوحفص از جعفر بن محمد شبیه همین روایت شده است .
شواهد التنزیل، ج 2، ص 476،
و در روایت دیگر تصریح شده است که مراد از «نعیم» ولایت اهل بیت علیهم السلام است:
1152 - وأیضا قال فرات : حدثنی علی بن محمد بن مخلد الجعفی ، حدثنا إبراهیم بن سلیمان حدثنا عبید بن عبد الرحمان التیمی حدثنا أبو حفص الصائغ قال : قال عبد الله بن الحسن فی قوله تعالى «ثم لتسألن یومئذ عن النعیم» قال : یعنی عن ولایتنا والله یا أبا حفص.
از عبد الله بن حسن نیز در ذیل آیه « لتسالن یومئذ عن النعیم» روایت شده است که مقصود قسم به خدا ولایت ما است ای ابو حفص.
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ص 476
قندوزی حنفی در ذیل این آیه روایات متعدد با سندهای مختلف آورده است که مراد از «نعیم» در آیه، ولایت امیر مؤمنان و ائمه معصومین و حب اهل بیت علیهم السلام است.
[ 6 ] أبو نعیم الحافظ : بسنده عن جعفر الصادق رضى الله فی هذه الآیة قال : النعیم ولایة أمیر المؤمنین على بن أبی طالب ( کرم الله وجهه ) .
ابو نعیم حافظ با سند خود از جعفر صادق در این آیه روایت کرده است که نعیم ولایت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام است .
القندوزی الحنفی، الشیخ سلیمان بن إبراهیم (متوفاى1294هـ) ینابیع المودة لذوی القربى، ج 1 ص334، تحقیق: سید علی جمال أشرف الحسینی، ناشر: دار الأسوة للطباعة والنشرـ قم، الطبعة:الأولى1416هـ.
[ 7 ] أیضا الحاکم بن أحمد البیهقی قال : حدثنا محمد بن یحیى الصوفی ، قال : حدثنا أبو ذکوان القاسم بن إسماعیل ، قال : حدثنی إبراهیم بن العباس الصولی الکاتب بالأهواز سنة سبع وعشرین ومائتین قال : کنا یوما بین یدی علی بن موسى الرضا ( رضی الله عنهما ) قال له بعض الفقهاء : إن النعیم فی هذه الآیة هو الماء البارد . فقال له بارتفاع صوته : کذا فسر تموه أنتم وجعلتموه على ضروب ، فقالت طائفة : هو الماء البارد ، وقال آخرون : هو النوم ، وقال غیرهم : هو الطعام الطیب . ولقد حدثنی أبی عن أبیه جعفر بن محمد علیهم السلام إذ أقوالهم هذه ذکرت عنده فغضب وقال : إن الله ( عز وجل ) لا یسأل عباده عما تفضل علیهم به ولا یمن بذلک علیهم ، وهو مستقبح من المخلوقین کیف یضاف إلى الخالق - جلت عظمته - مالا یرضى للمخلوقین ، ولکن النعیم حبنا أهل البیت وموالاتنا ، یسأل الله عنه بعد التوحید لله ونبوة رسول صلى الله علیه وآله وسلم ، لأن العبد إذا وافى بذلک أداه إلى نعیم الجنة الذی لا یزول .
قال أبی موسى : لقد حدثنی أبی جعفر عن أبیه محمد بن علی عن أبیه على ابن الحسین عن أبیه الحسین بن علی عن أبیه علی بن أبی طالب علیهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم : یا علی إن أول ما یسئل عنه العبد بعد موته شهادة " أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله وأنک ولى المؤمنین " بما جعله الله وجعلته لک ، فمن أقر بذلک وکان معتقده صال إلى النعیم الذی لا زوال له .
حاکم بن احمد بن بیهقی ... از ابراهیم بن عباس صولی روایت کرده است که روزی ذر نزد علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بودیم و یکی از فقهاء به او گفت مقصود از نعیم آب خنک است ! حضرت با صدای بلند به او فرمود : اینطور تفسیرش میکنید ؟! شما این را به چند نوع تفسیر کردهاید . آب خنک ! و یا خواب ، و یا غذای خوب اما پدرم از پدرش جعفر بن محمد نقل کرده است که این نظرات در نزد ایشان مطرح شد و او عصبانی شده و فرمود : خداوند از بندگانش نعمتهایی را که از تفضل به آنان عطا کرده نمیپرسد و بر آنان منت نمی گذارد ؛این کار از مخلوق شایسته نیست چه رسد به خالق ؛ او بزرگتر از آن است که چیزی که از مخلوق شایسته نیست به او نسبت داده شود ؛ نعیم محبت ما اهل بیت و موالات ما است ؛ که خداوند بعد از توحید و نبوت از آن سؤال خواهد کرد که اگر بنده وفای به آن کرده باشد او را به سمت بهشتی میفرستد که زوال نا پذیر است .
پدرم موسی نیز فرمود پدرم جعفر از پدرش باقر از پدرش امام سجاد از حسین بن علی از امیرمومنان از رسول خدا (ص) روایت کرده است که فرمود : ای علی ، اولین چیزی که بنده از آن سؤال میشود شهادت لا اله الا الله است و اینکه محمد رسول الله است و اینکه تو ولی مومنین هستی ، و این مقامی است که خداوند و سپس من برای تو قرار دادیم . هر کس که به این اقرار کند و چنین اعتقادی داشته باشد به بهشتی میرود که زوال ناپذیر است .
ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 1 ص 334
[ 8 ] أیضا فی المناقب : عن الأصبغ بن نباتة عنه قال : نحن النعیم الذی کان فی هذه الآیة .
همیچنین در مناقب از اصبغ بن نباته از علی علیه السلام نقل شده است که ما نعیم در این آیه هستیم .
ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 1 ص 334
[ 9 ] أیضا عن الباقر علیه السلام قال : والله ما هو الطعام والشراب ولکن هو ولایتنا .
همچین از باقر نقل شده است که قسم به خدا مقصود غذا و نوشیدنی نیست ؛بلکه ولایت ما است.
ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 1 ص 334
[ 10 ] أیضا عن الکاظم علیه السلام قال : نحن نعیم المؤمن وعلقم الکافر .
همچنین از کاظم روایت شده است که ما نعیم مومن و عذاب کافر هستیم .
ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 1 ص 334
با توجه به آیاتیکه ذکر شد، یکی از مواردی که در عالم پس از مرگ از میت سؤال میشود، درباره امامت و ولایت امیر مؤمنان و ائمه اهل بیت علیهم السلام است.
این مسأله به اندازه ای روشن است علمای بزرگ اهل سنت همانند آلوسی و برخی دیگر به آن اقرار کرده اند.
قبل از این که نوبت به روایات صحیح از منابع شیعه برسد، از خود آیات قرآن کریم این مسأله اثبات شده است.
اما از آنجایی که شبهه شبکههای وهابی اثبات این مسأله از دیدگاه روایات صحیح شیعه است در این فصل روایات را مرور میکنیم
قبل از ذکر این روایات، ابتدا به سخنان علمای شیعه را درباره روایات این موضوع و سؤال از میت در عالم پس از مرگ، تقدیم میکنیم.
شیخ مفید از بزرگان شیعه، تصریح میکند که در باره سؤال در قبر از عقاید میت، روایات صحیح وارد شده است:
جاءت الآثار الصحیحة عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم أن الملائکة تنزل على المقبورین فتسألهم عن أدیانهم ، وألفاظ الأخبار بذلک متقاربة ، فمنها أن ملکین لله تعالى یقال لهما : ناکر ونکیر ، ینزلان على المیت فیسألانه عن ربه ونبیه ودینه وإمامه ، فإن أجاب بالحق سلموه إلى ملائکة النعیم ، وإن ارتج علیه سلموه إلى ملائکة العذاب .
روایات صحیح از رسول خدا صلی الله علیه وآله ا«ده است که فرشتگان بر امواتی که در قبر هستند نازل میشوند و از آنها در باره مسائل دینی شان سؤال میکنند. الفاظ این روایات نزدیک به هم هستند. برخی روایات میگویند: دو فرشته ای که به آنها نکیر و منکیر میگویند، بر میت وارد میشوند و از آنها در باره پروردگار، پیامبر، دین و امام شان سؤال میکنند؛ اگر آنها توانستند پاسخ دهند، آنها را به فرشتگان نعیم تسلیم میکنند و اگر پاسخ ندادند آنها را به فرشتگان عذاب تحویل میدهند.
البغدادی، الشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری ، (متوفای 413هـ)، تصحیح اعتقادات الإمامیة، ص 99، تحقیق : حسین درگاهی، ناشر : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان ، الطبعة الثانیة1414 - 1993 م
شیخ الطائه نیز تلقین به شهادتین و اقرار به ولایت ائمه را برای محتضر ضروری میداند و میفرماید:
قال الشیخ أیده الله تعالى : ثم یلقنه شهادة أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له وأن محمدا عبده ورسوله وان أمیر المؤمنین ولی الله القائم بالحق بعد رسول الله صلى الله علیه وآله ویسمی الأئمة واحدا واحدا لیقر بالایمان بالله وبرسوله وبأئمته علیهم السلام عند وفاته ویختم بذلک أعماله فان استطاع ان یحرک بالشهادة بما ذکرناه لسانه وإلا عقد بها قلبه .
سپس به میت تلقین کند شهادت به وحدانیت خداوند این که او شریکی ندارد و این که محمد بنده و رسول خدا است و امیر مؤمنان ولی خدا و برپادارنده حق بعد از رسول خدا است، نام هریک از ائمه را به او تلقین کند تا این که به ایمان به خدا، پیامبر و ائمه علیهم السلام هنگام وفاتش اقرار کند و عملش با این اقرار خاتمه یابد ...
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، تهذیب الأحکام، ج 1 ص 286، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش .
شهید اول تلقین شهادتین و اسماء ائمه طاهرین را برای میت مستحب میداند و تصریح میکند که اخبار این بحث متواتر است:
الرابعة : یستحب أن یلقنه الشهادتین وأسماء الأئمة ( علیهم السلام ) ، وبه أخبار تکاد تبلغ التواتر .
العاملی الجزینی، محمد بن جمال الدین مکی، الشهید الأول (متوفای786 ه ـ) ذکرى الشیعة فی أحکام الشریعة، ج 2، ص 19، تحقیق : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث – قم، الطبعة الأولى 1419
سید علی طباطبایی نیز میگوید: تلقین اصول دین برای میت در قبر مورد اجماع است و روایاتش نیز در حد تواتر میّباشد:
وأن یلقنه الولی أو من یأمره قبل شرج اللبن أصول دینه ، إجماعا کما عن الغنیة والأخبار باستحبابه کادت تکون متواترة ، ...
الطباطبائی، الفقیه المدقق السید علی (متوفای1231هـ)، ریاض المسائل فی بیان أحکام الشرع بالدلائل، ج 2 ص 226، تحقیق ونشر : مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المقدسة، رمضان المبارک 1412 ه
این فقیه شیعه نیز تلقین شهادتین و اسامی ائمه را اجماعی میداند و روایاتش را در حد استفاضه:
ومنها : تلقینه بعد وضع خده إلى التراب وقبل شرج اللحد الشهادتین ، والاقرار بالأئمة من أولهم إلى آخرهم ، إجماعا کما عن الغنیة. وعلیه استفاضت الأخبار ،
ففی حسنة ابن یقطین : " وإن قدر أن یحسر عن خده ویلصقه بالأرض فلیفعل ، ولیتشهد ، ولیذکر ما یعلم حتى ینتهی إلى صاحبه (والمراد ب ) ما یعلم " الإقرار بالأئمة مفصلا .
النراقی، المولی أحمد بن محمد مهدی (متوفای1245هـ)، مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، ج 3 ص 302، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث - مشهد المقدسة، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث - قم، اپخانه: ستارة، چاپ: الأولى1415
صاحب جواهر از علمای نامدار شیعه در کتاب گرانسنگ جواهر الکلام، تلقین بعد از دفن را اجماعی دانسته وروایاتش را مستفیض و بلکه در حد تواتر میداند:
(و) منها أن (یلقنه الولی) بالمأثور فی خبر یحیى بن عبد الله عن الصادق (علیه السلام) أو جابر بن یزید عن الباقر (علیه السلام) ( بعد انصراف الناس عنه) إجماعا محصلا ومنقولا مستفیضا بل کاد یکون متواترا ، وأخبارا وهو التلقین الثالث ، وبه یندفع سؤال منکر ونکیر کما نطقت به الأخبار والظاهر عدم الالتزام بخصوص الأقوال الواردة وإن کان أولى ، بل المراد تلقینه وتفهیمه ما یفید الاعتراف بأصول دینه ومذهبه،
از مستحبات دفن این است که ولی میت، به میت تلقین کند آنچه را که در خبر یحیی بن عبد الله از امام صادق یا جابر بن یزید از امام باقر علیه السلام نقل شده، بعد از این که مردم از سر قبر برگشتند. دلیل آن، اجماع محصل و منقول مستفیض بلکه نزدیک به تواتر و اخبار است و این تلقین، تلقین سوم است. به واسطه این تلقین سؤال فرشتگان منکیر و نکیر دفع میشود ...
مقصود از تلقین این است که به میت بفماند اصول دین و مذهبش را که برای او مفید است.
النجفی، الشیخ محمد حسن (متوفاى1266هـ)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج 4 ص 324، تحقیق وتعلیق وتصحیح: محمود القوچانی، ناشر: دار الکتب الاسلامیة ـ تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش.
آقای نمازی نیز سؤال در قبر را از قطعیات دین میداند و میفرماید:
والمسألة فی القبر من القطعیات فی الدین ، ومن أنکرها فلیس من الشیعة.
سؤال در قبر از امور قطعی دین است و کسیکه آن را انکار کند، شیعه نیست...
النمازی الشاهرودی، الشیخ علی (متوفای1405هـ)،مستدرک سفینة البحار، ج 8 ص 365، تحقیق: تحقیق وتصحیح: الشیخ حسن بن علی النمازی، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، چاپ: 1418
امام راحل نیز تصریح میکند که بعد از برگشتن مردم از خاکسپاری، اصول دین و مذهب را به میت باید تلقین کرد:
ومنها أن یلقنه الولی أو من یأمره بعد تمام الدفن ورجوع المشیعین وانصرافهم أصول دینه ومذهبه بأرفع صوته ، من الاقرار بالتوحید ، ورسالة سید المرسلین ، وإمامة الأئمة المعصومین ، والاقرار بما جاء به النبی صلى الله علیه وآله والبعث والنشور والحساب والمیزان والصراط والجنة والنار ، وبذلک التلقین یدفع سؤال منکر ونکیر إن شاء الله تعالى ،
از مستحبات دفن این است که ولی یا کسی که ولی آن را دستور دهد، بعد از دفن و برگشتن تشییع کنندگان، اصول دین و مذهب را با صدای بلند به میت تلقین کنند. که عبارت است از : اقرار به توحید، رسالت رسول خدا، امامت ائمه معصومین علیهم السلام و اقرار به آنچه رسول خدا به سبب آنها مبعوث شده است ....
الموسوی الخمینی، سید روح الله، (متوفای 1409هـ) تحریر الوسیلة، ج 1 ص 92، ناشر : دار الکتب العلمیة، النجف الأشرف، سال چاپ : 1390
با توجه به آنچه از سخنان علمای شیعه بیان شد، تلقین اصول اعتقادی و مذهب از اموری است که باید به میت تلقین شود و این مسأله یک مطلب پذیرفته شده است.
روایاتی که در منابع شیعه آمده بر چند دسته تقسیم میشود:
یک دسته از روایات میگویند، برای کسی که در حال احتضار و مشرف بر مردن است، شهادتین و ولایت ائمه را باید تلقین کرد.
دسته دوم از روایات میگویند: وقتی میت را در قبر گذاشتی بعد از تلقین شهادتین، شهادت بر ولایت ائمه طاهرین علیهم السلام نیز تلقین شود.
دسته سوم از روایات بیان میکنند که بعد از مراسم خاکسپاری و بعد از این که مردم به سوی خانه های خود بازگشتند، ولی میت و یا فردی دیگری برای بار سوم به میت اصول اعتقادی را تلقین کنند که در اصطلاح روایت به آن «تلقین حجت» میگویند.
و در دسته چهارم از روایات، معصومین علیهم السلام خبر میدهند که در عالم قبر از ولایت ائمه سؤال میشود.
البته در بعضی از روایات تلقین آمده است که به میت گفته میشود «بگو» ؛ و این در واقع به معنی آن است که در پاسخ به سؤال دو ملک چنین جملاتی را بر زبان بیاور ؛بنا بر این ، این دسته از روایات ، هم در باب تلقین قابل استناد هستند و هم در باب سؤال قبر .
حال ابتدا دسته اول را ذکر میکنیم:
در خصوص این موضوع، روایات فراوانی نقل شده است که ما جهت رعایت اختصار و از آنجایی که موضوع اصلی، روایت بخش دوم و سوم است، به ذکر یک روایت اکتفا میکنیم:
هنگامی که عکرمه از دنیا رفت، امام باقر علیه السلام به اصحابش فرمود: برای کسانی که در حال مردن است، شهادتین و ولایت ائمه تلقین کنید.
این روایت را مرحوم کلینی در اصول کافی با سند موثق اینگونه نقل کرده است:
عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ کُنَّا عِنْدَهُ وَ عِنْدَهُ حُمْرَانُ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ مَوْلًى لَهُ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا عِکْرِمَةُ فِی الْمَوْتِ وَ کَانَ یَرَى رَأْیَ الْخَوَارِجِ وَ کَانَ مُنْقَطِعاً إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَقَالَ لَنَا أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام أَنْظِرُونِی حَتَّى أَرْجِعَ إِلَیْکُمْ فَقُلْنَا نَعَمْ فَمَا لَبِثَ أَنْ رَجَعَ فَقَالَ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ عِکْرِمَةَ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ النَّفْسُ مَوْقِعَهَا لَعَلَّمْتُهُ کَلِمَاتٍ یَنْتَفِعُ بِهَا وَ لَکِنِّی أَدْرَکْتُهُ وَ قَدْ وَقَعَتِ النَّفْسُ مَوْقِعَهَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا ذَاکَ الْکَلَامُ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ فَلَقِّنُوا مَوْتَاکُمْ عِنْدَ الْمَوْتِ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْوَلَایَةَ.
ابو بصیر میگوید: ما نزد امام باقر علیه السلام بودیم و حمران هم نزد آن حضرت بود، در این هنگام غلام ایشان وارد شد و گفت: فدایت شوم، عکرمه در حال مردن است. عکرمه عقیده خوارج را داشت اما نزد امام باقر علیه السلام رفت و آمد داشت.
امام باقر علیه السلام به ما فرمود: به من مهلت دهید تا این که بر گردم. ما گفتم: بلی. چیزی نگذشت که حضرت برگشت و فرمود: آگاه باشید اگر من عکرمه را قبل از این که جانش از بدنش خارج شود، درک میکردم، کلماتی را به او یاد میدام که برایش منفعت داشت ولی هنگامی به بالین او رسیدم که نفس در جای خود رسیده بود. عرض کردم فدایت شوم: آن کلام چیست؟ فرمود: به خدا سوگند آن چیزی است که شما آن را دارید و دین تان بر اساس آن استوار است؛ مردگان خود را هنگام مردن به آن تلقین کنید و آن شهادت به وحدانیت خداوند و ولایت است.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3، ص123، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
مرحوم کلینی بعد از نقل روایت می فرماید:
وفی روایة أخرى قال : فلقنه کلمات الفرج والشهادتین وتسمی له الاقرار بالأئمة (علیهم السلام) واحدا بعد واحد حتى ینقطع عنه الکلام .
در روایت دیگری آمده است که به محتضر، دعای فرج و شهادتین را تلقین کنید و نامهای ائمه علیهم السلام را یکی پس از دیگری برای او بیان کنید تا هنگامیکه از سخن باز ماند.
الکافی - الشیخ الکلینی - ج 3 ص 124
بنابراین، طبق روایات شیعه، نخستین جایی که اصول دین را باید تلقین کرد، هنگام احتضار میت است. و در منابع اهل سنت نیز روایات صحیح آمده است که هنگام مردن باید تلقین کرد.
شیخ طوسی رحمة الله علیه در کتاب «تهذیب الاحکام» روایت صحیح را از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که وقتی میت را در لحد گذاشتید، عقائدش را به او تلقین کن و از جمله ولایت علی و ائمه طاهرین علیهم السلام را تلقین کن:
135- الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ: إِذَا وَضَعْتَ الْمَیِّتَ فِی لَحْدِهِ فَقُلْ- بِسْمِ اللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَاقْرَأْ آیَةَ الْکُرْسِیِّ وَاضْرِبْ بِیَدِکَ عَلَى مَنْکِبِهِ الْأَیْمَنِ ثُمَّ قُلْ یَا فُلَانُ قُلْ رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَبِالْإِسْلَامِ دِیناً وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولًا وَبِعَلِیٍ إِمَاماً وَیُسَمَّى إِمَامُ زَمَانِهِ فَإِذَا حُثِیَ عَلَیْهِ التُّرَابُ وَسُوِّیَ قَبْرُهُ فَضَعْ کَفَّکَ عَلَى قَبْرِهِ عِنْدَ رَأْسِهِ وَفَرِّجْ أَصَابِعَکَ وَاغْمِزْ کَفَّکَ عَلَیْهِ بَعْدَ مَا یُنْضَحُ بِالْمَاءِ.
امام باقر علیه السلام فرمود: وقتی میت را در لحد قبرش نهادی، بگو: به نام خدا و به یاد خدا و در راه خدا و بر دین رسول خدا _ که درود خدا بر او و آلش باد _ ، آیة الکرسی را بخوان و با دست خود بر شانه راستش بزن پس از آن بگو: ای فلانی (در جواب نکیر و منکر) بگو: راضی هستم که خداوند پروردگار من است و اسلام دین من و محمد پیامبر و علی امام من است، و امام زمان خودت را نام می بری.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، تهذیب الأحکام، ج1 ، ص457، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش .
شیخ طوسی ایشان را ثقه معرفی کرده است:
الحسین بن سعید بن حماد بن سعید بن مهران الأهوازی، من موالی علی بن الحسین علیهما السلام ، ثقة.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الفهرست، ص 112، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامی، الطبعة الأولى1417
و در کتاب دیگرش میفرماید:
الحسین بن سعید بن حماد ، مولی علی بن الحسین علیهما السلام ، صاحب المصنفات ، الأهوازی ، ثقة .
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، رجال الطوسی، ص 355، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
نجاشی در باره وی مینویسد:
حماد بن عیسى أبو محمد الجهنی مولى ، ... وکان ثقة فی حدیثه صدوقا.
حماد بن عیسی ... او ثقه بود و در روایت راستگو.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ص 142، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.
شیخ طوسی نیز به وثاقت ایشان تصریح کرده است:
[ 241 ] 2 - حماد بن عیسى الجهنی ، غریق الجحفة ، ثقة .
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 115
شیخ طوسی در کتاب فهرست نیز او را ثقه معرفی کرده است:
[ 249 ] 1 - حریز بن عبد الله السجستانی ، ثقة ، کوفی ، سکن سجستان.
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 118
4. زرارة بن اعین:
زراره نیز از نظر علمای رجال شیعه، موثق است.
نجاشی مینویسد:
زرارة بن أعین بن سنسن مولى لبنی عبد الله بن عمرو السمین بن أسعد بن همام بن مرة بن ذهل بن شیبان ، أبو الحسن . شیخ أصحابنا فی زمانه ومتقدمهم، وکان قارئا فقیها متکلما شاعرا أدیبا ، قد اجتمعت فیه خلال الفضل والدین ، صادقا فیما یرویه .
زرارة بن اعین .. بزرگ شیعه در زمان خود و پیشوای شان بود و قاری قرآن، فقیه، آگاه به علم کلام، شاعر و ادیب بود. و در وجود او فضیلت و دین جمع بود و در آنچه روایت میکرد، صادق بود.
رجال النجاشی - النجاشی - ص 175
شیخ طوسی نیز مینویسد:
زرارة بن أعین الشیبانی ، ثقة ، روى عن أبی جعفر وأبی عبد الله علیهما السلام.
رجال الطوسی - الشیخ الطوسی - ص 337
نتیجه: نظر به این که همه راوایان در این روایت، امامی و موثق هستند، و در نتیجه روایت صحیح است.
تعدادی از علمای شیعه، بر صحت سند این روایت تصریح کرده اند که در این جا مناسب است به آنها اشاره شود:
1. محقق سبزواری:
ومنها ما رواه الشیخ عن زرارة فی الصحیح عن أبی جعفر ( ع ) قال قال إذا وضعت المیت فی لحده فقل بسم الله وفی سبیل الله...
ذخیرة المعاد ( ط.ق ) - المحقق السبزواری - ج 1ق2 ص 340
2. فاضل هندی:
قال الباقر علیه السلام فی صحیح زرارة : واضرب بیدک على منکبه الأیمن ثم قل : یا فلان قل رضیت بالله ربا وبالإسلام دینا وبمحمد صلى الله علیه وآله رسولا وبعلی إماما ، ویسمی إمام زمانه . وفی حسنه : وسم حتى إمام زمانه.
الاصفهانی، الشیخ بهاء الدین محمد بن الحسن الأصفهانی المعروف ب الفاضل الهندی (متوفای1137ه)، کشف اللثام عن قواعد الأحکام، ج 2 ص 387، تحقیق: مؤسسة النشر الإسلامی، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1416
3. سید علی طباطبایی:
ففی الصحیح : واضرب بیدک على منکبه الأیمن ، ثم قل : یا فلان بن فلان ! قل : رضیت بالله ربا وبالاسلام دینا وبمحمد - صلى الله علیه وآله - نبیا ورسولا وبعلی إماما ویسمی إمام زمانه . وفی الحسن : وسم حتى إمام زمانه .
ریاض المسائل - السید علی الطباطبائی - ج 2 ص 226.
البته ممکن است این اشکال به ذهن کسی بیاید که این روایت در باره تلقین میت است، نه در باره سؤال از قبر .
در پاسخ میگوییم که در این روایت آمده است که « ثُمَّ قُلْ یَا فُلَانُ قُلْ رَضِیتُ ؛ از تلقین کننده به میت بگو که بگوید» و این بدان معنا است که او باید در جواب کسی که از او سؤال میکند این جملات را بگوید و بعد از مرگ نخستین جایی که از میت سؤال میشود، در قبر است ؛ پس تلقین برای این که است که در قبر از میت سؤال میشود.
جالب است که خدمتی رئیس شبکه کلمه تصریح میکند که هدف از تلقین این است که در قبر از او سؤال میشود.
این کلیپ را میتوانید از لینک ذیل دانلود کنید:
http://www.valiasr-aj.com/image_user/vasaeq/talqin
مضمون این روایت، در روایت نخست بیان شد؛ اما این روایت با اندک تفاوت در سند و متن اینگونه آمده است:
2 - وعنه ، عن أبیه ، عن حماد ، عن حریز ، عن زرارة قال : إذا وضعت المیت فی لحده قرأت آیة الکرسی ، واضرب یدک على منکبه الأیمن ثم قل : یا فلان قل : رضیت بالله ربا ، وبالاسلام دینا ، وبمحمد (صلى الله علیه وآله) نبیا ، وبعلی إماما ، وسم حتى إمام زمانه .
وسائل الشیعة (آل البیت) - الحر العاملی - ج 3 ص 174
در ابتدای سند، مراد از عنه، «علی بن ابراهیم» و مراد از ابیه «ابراهیم بن هاشم» است.
ترجمه و توثیق این دو بزرگوار در روایت چهارم که ذیلا در همین قسمت میاید، بیان شده است، لطفا به آنجا مراجعه فرمایید.
ترجمه بقیه رجال سند نیز در ذیل روایت اول ذکر شد. برای پرهیز از اطاله کلام از ذکر مجدد آن خود داری میکنیم و در نتیجه این روایت نیز صحیح است.
قسمتی از سخنان علمای شیعه را درباره صحت سند روایت، ذیل روایت اول بیان کردیم و سخنان دیگر از علماء ذیل این روایت میآوریم:
1. صاحب جواهر:
ففی صحیح زرارة عن الباقر (علیه السلام) " إذا وضعت المیت فی القبر فقل بسم الله - إلى أن قال - : واضرب بیدک على منکبه الأیمن ، ثم قل یا فلان قل قد رضیت بالله ربا ، وبالإسلام دینا ، وبمحمد (صلى الله علیه وآله) رسولا ، وبعلی (علیه السلام) إماما ، وتسمی إمام زمانه " الحدیث . وفی حسنة " وسم حتى إمام زمانه "
النجفی، الشیخ محمد حسن (متوفاى1266هـ)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج 4 ص 306، تحقیق وتعلیق وتصحیح: محمود القوچانی، ناشر: دار الکتب الاسلامیة ـ تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش.
2. آقا رضا همدانی:
ومنها ان یلقنه الشهادتین والاقرار بالأئمة علیهما السلام بأسمائهم حتى امام زمانه (ع) بعد وضعه فی قبره قبل تشریح اللبن کما یدل علیه جملة من الاخبار * (منها) * صحیحة زرارة عن أبی جعفر (ع) قال قال إذا وضعت المیت فی لحده فقل بسم الله وفى سبیل الله وعلى ملة رسول الله صلى الله علیه وآله واقرأ ایة الکرسی واضرب یدک على منکبه الأیمن ثم قل یا فلان قل رضیت بالله ربا وبالاسلام دینا وبمحمد صلى الله علیه وآله نبیا وبعلی اماما وتسمى امام زمانه الحدیث.
الهمدانی، آقا رضا (متوفای1322هـ)، مصباح الفقیه (ط.ق)، ج 1، ص 422، ناشر: منشورات مکتبة الصدر – طهران، چاپخانه: حیدری، توضیحات: طبعة حجریة، طبق برنامه کتابخانه اهل البیت علیهم السلام.
روایت دیگر دستور به تلقین میت است و یکی از مواد تلقین، اقرار به ولایت امیرمؤمنان علیه السلام است. این روایت در کتاب شریف کافی با دو سند صحیح آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ جَمِیعاً عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِذَا سَلَلْتَ الْمَیِّتَ فَقُلْ- بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص اللَّهُمَّ إِلَى رَحْمَتِکَ لَا إِلَى عَذَابِکَ فَإِذَا وَضَعْتَهُ فِی اللَّحْدِ فَضَعْ یَدَکَ عَلَى أُذُنِهِ فَقُلِ اللَّهُ رَبُّکَ وَ الْإِسْلَامُ دِینُکَ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیُّکَ وَ الْقُرْآنُ کِتَابُکَ وَعَلِیٌّ إِمَامُک.
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی میت را در قبر نهادی، بگو: به نام خدا و به یاد خدا و در راه خدا و بر دین رسول خدا - که درود خدا بر او و آلش باد -، خدا به سوی رحمت تو می آید نه به سوی عذاب تو. هنگامی که میت را در لحد گذاشتی، دستت را بر گوشهای او بگذار و بگو: خداوند پروردگار تو، اسلام دین تو، حضرت محمد پیامبر تو، قرآن کتاب تو و علی امام تو است.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3، ص 195، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
همانگونه که مشاهده میشود، این روایت را احمد بن محمد بن عیسی از دو طریق «حسین بن سعید اهوازی و محمد بن خالد برقی» در اصول کافی نقل کرده است:
محمد بن یحیى عن أحمد بن محمد بن عیسى عن الحسین بن سعید عن النضر بن سوید عن یحیى بن عمران عن هارون بن خارجة عن أبی بصیر عن أبی عبد الله ...
محمد بن یحیى عن أحمد بن محمد بن عیسى عن محمد بن خالد عن النضر بن سوید عن یحیى بن عمران عن هارون بن خارجة عن أبی بصیر عن أبی عبد الله ع ...
و هردو طریق آن صحیح است.
نجاشی از علمای بزرگ رجال شیعه، در بار ایشان مینویسد:
محمد بن یحیى أبو جعفر أبو جعفر العطار القمی ، شیخ أصحابنا فی زمانه ، ثقة ، عین ، کثیر الحدیث.
محمد بن یحیی ، ابو جعفر عطار اهل قم، بزرگ شیعه در زمان خودش، شخص مورد اعتماد، سید قوم و روایت کننده روایات فراوان بود.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.
نجاشی در باره ایشان میفرماید:
أحمد بن محمد بن عیسى بن عبد الله بن سعد بن مالک بن الأحوص بن السائب بن مالک بن عامر الأشعری . من بنی ذخران بن عوف بن الجماهر بن الأشعر یکنى أبا جعفر ، وأول من سکن قم من آبائه سعد بن مالک بن الأحوص ...
وأبو جعفر رحمه الله شیخ القمیین ، ووجههم ، وفقیههم ،
احمد بن محمد بن عیسی ... بزرگ قمیون، سید آنها و فقیه آنها است.
رجال النجاشی - النجاشی - ص 82
شیخ طوسی نیز بعد از معرفی ایشان به اسم و نسب میفرماید:
وأبو جعفر هذا شیخ قم ووجهها وفقیهها.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الفهرست، ص 68، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامی، الطبعة الأولى1417
و در کتاب دیگرش میفرماید:
أحمد بن محمد بن عیسى الأشعری القمی ، ثقة ، له کتب .
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، رجال الطوسی، ص351، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
سخنان علمای رجال شیعه، در توثیق این شخص در روایت اول گذشت.
شیخ طوسی در باره ایشان میفرماید:
النضر بن سوید ، له کتاب ، وهو ثقة .
رجال الطوسی - الشیخ الطوسی - ص 345
نجاشی درباره ایشان دو بار تعبیر «ثقة ثقة» را آورده است:
یحیى بن عمران بن علی بن أبی شعبة الحلبی روى عن أبی عبد الله وأبی الحسن علیهما السلام ، ثقة ثقة ، صحیح الحدیث .
رجال النجاشی - النجاشی - ص 444
نجاشی مینویسد:
هارون بن خارجة کوفی ، ثقة وأخوه مراد .
رجال النجاشی - النجاشی - ص 437
مراد از ابو بصیر در این روایت، ابو بصیر اسدی است.
نجاشی در باره ایشان مینویسد:
یحیى بن القاسم أبو بصیر الأسدی ، وقیل : أبو محمد ، ثقة ، وجیه،
... ابو محمد موثق ودارای وجاهت و منزلت است.
رجال النجاشی - النجاشی - ص 441
تا اینجا بررسی رجال سند اول به طور کلی تمام شد، در طریق دوم نیز تنها یک راوی قابل بررسی است و بقیه راویان، در طریق اول آمده است:
8. محمد بن خالد برقی:
ایشان نیز از نظر علمای رجال شیعه، موثق هستند. شیخ طوسی در باره ایشان مینویسد:
[ 5391 ] 4 - محمد بن خالد البرقی ، ثقة ، هؤلاء من أصحاب أبی الحسن موسى علیه السلام .
رجال الطوسی - الشیخ الطوسی - ص 363
مرحوم کلینی روایت صحیح دیگری از امام کاظم علیه السلام نقل کرده است که در این روایت نیز امام دستور به تلقین شهادت بر ولایت امیرمؤمنان و ائمه علیهم السلام برای میت داده است:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ لَا تَنْزِلْ فِی الْقَبْرِ وَ عَلَیْکَ الْعِمَامَةُ وَ الْقَلَنْسُوَةُ وَ لَا الْحِذَاءُ وَ لَا الطَّیْلَسَانُ وَ حُلَّ أَزْرَارَکَ وَ بِذَلِکَ سُنَّةُ رَسُولِ اللَّهِ ص جَرَتْ وَ لْیَتَعَوَّذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ وَ لْیَقْرَأْ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ وَ الْمُعَوِّذَتَیْنِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ وَ إِنْ قَدَرَ أَنْ یَحْسِرَ عَنْ خَدِّهِ وَ یُلْصِقَهُ بِالْأَرْضِ فَلْیَفْعَلْ وَ لْیَشْهَدْ وَ لْیَذْکُرْ مَا یَعْلَمُ حَتَّى یَنْتَهِیَ إِلَى صَاحِبه.
علی بن یقطین میگوید: از امام کاظم علیه السلام شنیدم که میفرمود: وارد قبر نشو، در حالیکه عمامه و کلاه ... داشته باشی، سنت رسول خدا این گونه بود. و باید به خداوند از شر شیطان رانده شده پناه ببری، و سورههای فاتحه، معوذتین، توحید و آیة الکرسی را بخوان و اگر در توان بود روی او را برهنه کنی و به زمین بچسپانی این کار را بکن، و شهادتین را بر او تلقین کن و یاد آوری کن آنچه را میدانی تا این که به صاحب او ختم شود.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3 ، ص 192، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
علی بن ابراهیم قمی از بزرگان علمای شیعه است. نجاشی ایشان را شخص موثق در روایت، مورد اطمینان در نقل روایت، مورد اعتماد و صحیح المذهب، معرفی کرده است:
علی بن إبراهیم بن هاشم أبو الحسن القمی ، ثقة فی الحدیث ، ثبت ، معتمد ، صحیح المذهب ،
رجال النجاشی - النجاشی - ص 260
ابراهیم بن هاشم نیز از جمله افراد موثق است که در این سند قرار دارد.
کلام جامع حضرت آیت الله العظمی خوئی قدس الله نفسه الزکیه در شرح حال ابراهیم بن هاشم این است:
أقول: لا ینبغی الشک فی وثاقة إبراهیم بن هاشم، ویدل على ذلک عدة أمور:
1. أنه روى عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا، وقد التزم فی أول کتابه بأن ما یذکره فیه قد انتهى إلیه بواسطة الثقات. وتقدم ذکر ذلک فی (المدخل) المقدمة الثالثة.
2. أن السید ابن طاووس ادعى الاتفاق على وثاقته، حیث قال عند ذکره روایة عن أمالی الصدوق فی سندها إبراهیم بن هاشم: " ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق ". فلاح السائل: الفصل التاسع عشر، الصفحة 158.
3. أنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم. والقمیون قد اعتمدوا على روایاته، وفیهم من هو مستصعب فی أمر الحدیث، فلو کان فیه شائبة الغمز لم یکن یتسالم على أخذ الروایة عنه، وقبول قوله.
من میگویم: شایسته نیست که در وثاقت ابراهیم بن هاشم تردید شود، برای اثبات این مدعا چند دلیل دلالت دارد:
1. علی بن ابراهیم در تفسیر خود روایات زیادی از او نقل کرده است؛ در حالی که در اول کتاب خود ملتزم شده است که هر چه در این کتاب آورده ، به واسطه افراد ثقه به او رسیده است. بحث این مطلب در کتاب المدخل مقدمه سوم گذشت.
2. سید بن طاووس ادعای اتفاق بر وثاقت او کرده است؛ چنانچه در ذکر روایتی که او در سندش ابراهیم بن هاشم وجود دارد گفته: تمام روات آن به اتفاق علماء ثقه هستند.
3. او نخستین کسی است که حدیث مردم کوفه را در قم انتشار داد و قمیها به روایات او اعتماد کردهاند. در میان قمیها کسانی بودند که در باره روایت سختگیر بودند، اگر در او احتمال اشکال وجود داشت، تمام قمیها بر گرفتن روایت از او و قبول روایاتش اتفاق نمیکردند.
الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة، ج 1 ، ص 291، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م
در توضیح کلام آیت الله خوئی میگوییم:
قمیها در نقل روایت آن چنان وسواس داشتند که اگر کسی در شهر مقدس قم از راویان ضعیف روایت نقل میکرد، فوراً او را از شهر بیرون و به شهر دوری تبعید میکردند؛ چنانچه با سهل بن زیاد و... چنین رفتاری داشتند. به عبارت دیگر نقل روایت از راوی ضعیف در میان محدثان شهر قم، جرم نابخشودنی به شمار میرفت.
ابراهیم بن هاشم، مؤسس این مکتب و نخستین انتشار دهنده حدیث در قم بوده است و شخصیتی مثل علی بن ابراهیم فرزند برومند او بیش از شش هزار روایت از پدرش نقل کرده است.
بنابراین ، ابراهیم بن هاشم توثیق صریح دارد و دستکم شخصیتی مثل سید بن طاووس ادعای اتفاق تمام علما بر وثاقت او را کرده است.
3. محمد بن ابی عمیر:
نجاشی در باره ایشان آورده است:
محمد بن أبی عمیر زیاد بن عیسى أبو أحمد الأزدی ... ، جلیل القدر عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین .
محمد بن ابی عمیر ... یک شخصیت جلیل القدر و بزرگ منزلت در نزد ما و اهل سنت است.
رجال النجاشی - النجاشی - ص 326
شیخ طوسی به وثاقت ایشان تصریح کرده و میگوید:
محمد بن أبی عمیر ، یکنى أبا احمد ، من موالی الأزد ، واسم أبی عمیر زیاد ، وکان من أوثق الناس عند الخاصة والعامة ، وأنسکهم نسکا ، وأورعهم وأعبدهم ،
محمد بن ابی عمیر ... از موثق ترین مردم در نزد شیعه و اهل سنت، از نظر عبادت از همه عابد تر و از نظر تعبد از همه پرهیزگار تر بود.
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 218
شیخ در کتاب رجالش مینویسد:
محمد بن أبی عمیر ، یکنى أبا أحمد ، واسم أبی عمیر زیاد ، مولی الأزد ، ثقة .
رجال الطوسی - الشیخ الطوسی - ص 365
شیخ طوسی در فهرست ایشان را اینگونه معرفی کرده است:
علی بن یقطین رضی الله عنه ، ثقة ، جلیل القدر ، له منزلة عظیمة عند أبی الحسن موسى علیه السلام ، عظیم المکان فی الطائفة .
علی بن یقطین که رضوان خدا بر او باد، شخص موثق، جلیل القدر، و نزد امام کاظم علیه السلام دارای جایگاه بزرگ و در نزد شیعیان نیز جایگاه بزرگی داشت.
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 154
در این روایت جمله «ولیذکر ما یعلم» آمده است که ممکن است برای برخی قابل فهم نباشد؛ از این رو، این جمله را از زبان یکی از علمای بزرگ شیعه، توضیح آن را میآوریم.
محقق نراقی در کتاب «مستند الشیعة» می فرماید: منظور از «مایعلم» در این روایت، اقرار کردن به ولایت ائمه طاهرین به صورت مفصل است:
والمراد ب " ما یعلم " الإقرار بالأئمة مفصلا .
النراقی، المولی أحمد بن محمد مهدی (متوفای1245هـ)، مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، ج 3، ص 302، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث - مشهد المقدسة، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث - قم، اپخانه: ستارة، چاپ: الأولى1415
بنابراین، در حال تلقین، باید به صورت تفصیل نام ائمه طاهرین علیهم السلام به میت تلقین شود تا این که در وقت سؤال منکر و نکیر از او، بتواند جواب بدهد.
در روایت دیگر که آن را محمد بن عجلان از امام صادق علیه السلام نقل کرده، دستور تلقین را بیان کرده و از جمله میفرماید: باید آنچه را میدانی یکی پس از دیگری تلقین کن: ویذکر له ما یعلم واحدا واحدا.
همانگونه که در روایت قبل بیان شد، مراد از این جمله، بیان نام ائمه طاهرین علیهم السلام است:
( 909 ) 77 وأخبرنی أحمد بن عبدون عن علی بن محمد بن الزبیر القرشی عن علی بن الحسن بن فضال عن أیوب بن نوح عن محمد بن سنان عن محمد بن عجلان قال : سمعت صادقا یصدق على الله یعنی أبا عبد الله علیه السلام قال : إذا جئت بالمیت إلى قبره فلا تفدحه بقبره ولکن ضعه دون قبره بذراعین أو ثلاثة أذرع ودعه حتى یتأهب للقبر ولا تفدحه به ، فإذا أدخلته إلى قبره فلیکن أولى الناس به عند رأسه ولیحسر عن خده ویلصق خده بالأرض ولیذکر اسم الله ولیتعوذ من الشیطان ولیقرأ فاتحة الکتاب وقل هو الله أحد والمعوذتین وآیة الکرسی ثم لیقل ما یعلم ویسمعه تلقینه شهادة ان لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله صلى الله علیه وآله ویذکر له ما یعلم واحدا واحدا .
تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی - ج 1 ص 313
این روایت نیز در باره تلقین میت است که شیخ صدوق آن را با این متن نقل کرده است:
500- وَ قَدْ رَوَى سَالِمُ بْنُ مُکْرَمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: یُجْعَلُ لَهُ وِسَادَةٌ مِنْ تُرَابٍ وَ یُجْعَلُ خَلْفَ ظَهْرِهِ مَدَرَةٌ لِئَلَّا یَسْتَلْقِیَ وَ یُحَلُّ عُقَدُ کَفَنِهِ کُلُّهَا وَ یُکْشَفُ عَنْ وَجْهِهِ ثُمَّ یُدْعَى لَهُ وَ یُقَالُ اللَّهُمَّ عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ أَمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وَ أَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ اللَّهُمَّ افْسَحْ لَهُ فِی قَبْرِهِ وَ لَقِّنْهُ حُجَّتَهُ وَ أَلْحِقْهُ بِنَبِیِّهِ وَ قِهِ شَرَّ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ- ثُمَّ تُدْخِلُ یَدَکَ الْیُمْنَى تَحْتَ مَنْکِبِهِ الْأَیْمَنِ وَ تَضَعُ یَدَکَ الْیُسْرَى عَلَى مَنْکِبِهِ الْأَیْسَرِ وَ تُحَرِّکُهُ تَحْرِیکاً شَدِیداً وَ تَقُولُ یَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ اللَّهُ رَبُّکَ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیُّکَ وَ الْإِسْلَامُ دِینُکَ وَ عَلِیٌّ وَلِیُّکَ وَ إِمَامُکَ وَ تُسَمِّی الْأَئِمَّةَ ع- وَاحِداً وَاحِداً إِلَى آخِرِهِمْ أَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدًى أَبْرَارٌ ثُمَّ تُعِیدُ عَلَیْهِ التَّلْقِینَ مَرَّةً أُخْرَى.
به روایت سالم بن مکرم، امام صادق علیه السلام فرمود: برای میت بالشى از خاک مىسازند و بر پشت سر او کلوخى مىگذارند تا بر پشت نیفتد. و بندهاى کفن را مىگشایند و پرده از صورت او بر میدارند؛ پس این دعا را مىخوانند: خداوندا بنده تو و فرزنده بنده و کنیز زاده تو بر تو وارد شده است و شما نسبت به او بهترین وارد شده هستی. خداوندا قبرش را فراخ گردان و چون منکر و نکیر از او سؤال کنند، اعتقادات حسنه را به او تلقین کن و او را با پیغمبرش محشور کن و او را از عذاب منکر و نکیر نگه دار.
پس دست راست خود را داخل مىکنى در زیر دوش راست او که بر زمین است و دست چپ خود را بر دوش چپ او مىگذارى و او را به شدت حرکت مىدهى و اسم او و پدرش را میگویی. بعد بگو: خداوند عالمیان پروردگار تو و محمد صلى اللَّه علیه و آله پیغمبر تو و اسلام دین تو و على صاحب ولایت و امام تو است، همین طور ائمه را پس از هر یک نام می بری و بگو: آنها امامان تو و پیشوایانىاند که ترا به راه خیر هدایت کردهاند؛ پس اعاده مىکنى تلقین را بر او مرتبه دیگر. ...
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص172، تحقیق: علی اکبر الغفاری، ناشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
در این روایت نیز آمده است که اسامی ائمه طاهرین علیهم السلام را به میت باید تلقین کرد:
( 1492 ) 137 أحمد بن محمد عن الحسن بن محبوب عن محمد بن سنان عن إسحاق بن عمار قال : سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول : إذا نزلت فی قبر فقل (بسم الله وبالله وعلى ملة رسول الله صلى الله علیه وآله) ثم تسل المیت سلا فإذا وضعته فی قبره فحل عقدته وقل (اللهم یا رب عبدک وابن عبدک نزل بک وأنت خیر منزول به اللهم إن کان محسنا فزد فی احسانه وإن کان مسیئا فتجاوز عنه وألحقه بنبیه محمد صلى الله علیه وآله وصالح شیعته واهدنا وإیاه إلى صراط مستقیم اللهم عفوک عفوک) ثم تضع یدک الیسرى على عضده الأیسر وتحرکه تحریکا شدیدا ثم تقول (یا فلان بن فلان إذا سئلت فقل الله ربی ومحمد نبی والاسلام دینی والقرآن کتابی وعلی امامی) حتى تستوفی الأئمة ...
اسحاق بن عمار میگوید: از امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی میت را در قبر وارد کردی، بگو: به نام خدا و به یاد خدا و بر دین رسول خدا، آنگاه آرام آرام آن را وارد میکنی. پس زمانی که میت را در قبر گذاشتی بندهای کفنش را باز کن و بگو: خدایا ای پروردگار، بنده تو و فرزند بنده است بر تو وارد شد و تو بهترین میزبانی هستی که بر تور وارد میشوند. خدایا اگر او نیکوکار است در نیکی اش بیافزا و اگر گنه کار است از گناهش درگذر و او را به پیامبرت و شیعیان صالح ملحق کن ما و او را به سوی راه مستقیم هدایت فرما، خدایا آمرزشت را شامل او کن. سپس دست راست خود را بر بازوی راستش بگذار و به شدت تکان بده و بگو: ای فلانی فرزند فلانی ! وقتی مورد سؤال قرار گرفتی، بگو: خداوند پروردگارم، و محمد پیامبر، اسلام دینم، قرآن کتابم، و علی امام من است؛ تا این که همه ائمه را نام می بری ....
تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی - ج 1 ص 458
در این روایت نیز تصریح شده است که پس از ذکر شهادتین، شهادت به ولایت ائمه طاهرین نیز تلقین شود:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَحْفُوظٍ الْإِسْکَافِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْفِنَ الْمَیِّتَ فَلْیَکُنْ أَعْقَلُ مَنْ یَنْزِلُ فِی قَبْرِهِ عِنْدَ رَأْسِهِ وَ لْیَکْشِفْ خَدَّهُ الْأَیْمَنَ حَتَّى یُفْضِیَ بِهِ إِلَى الْأَرْضِ وَ یُدْنِی فَمَهُ إِلَى سَمْعِهِ وَ یَقُولُ اسْمَعْ افْهَمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ اللَّهُ رَبُّکَ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیُّکَ وَ الْإِسْلَامُ دِینُکَ وَ فُلَانٌ إِمَامُکَ اسْمَعْ وَ افْهَمْ وَ أَعِدْهَا عَلَیْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هَذَا التَّلْقِینَ.
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی خواستی میتی را دفن کنی، عاقل ترین و معتقد ترین شخص در قبرش وارد شود و گونه راستش را برهنه کنید تا این که به زمین قرار بگیرد، شخصی که تلقین میکند دهان خود را به گوش او نزدیک کند و سه مرتبه بگوید: بشنو و بدان که خداوند پروردگار تو، محمد پیامبر تو، اسلام دین تو و فلانی امام تو است. سه مرتبه این تلقین را بر او اعاده کن.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3 ، ص 196، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
در روایت دیگر آمده است، هنگامیکه فاطمه بنت اسد، مادر بزرگوار امیرمؤمنان علیه السلام از دنیا رحلت کردند، رسول خدا صلی الله علیه وآله به ایشان تلقین نمود که در جواب فرشتگان بگوید:
وابنی إمامی وولیی؛ فرزندم امام و ولی من است.
این روایت را شیخ صدوق با این متن آورده است:
حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَسَدِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْعَبْدِیِّ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَبَایَةَ بْنِ رِبْعِیٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ أَقْبَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ذَاتَ یَوْمٍ إِلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله بَاکِیاً وَ هُوَ یَقُولُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مَهْ یَا عَلِیُّ فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام یَا رَسُولَ اللَّهِ مَاتَتْ أُمِّی فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ قَالَ فَبَکَى النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله ثُمَّ قَالَ رَحِمَ اللَّهُ أُمَّکَ یَا عَلِیُّ أَمَا إِنَّهَا إِنْ کَانَتْ لَکَ أُمّاً فَقَدْ کَانَتْ لِی أُمّاً خُذْ عِمَامَتِی هَذِهِ وَ خُذْ ثَوْبَیَّ هَذَیْنِ فَکَفِّنْهَا فِیهِمَا وَ مُرِ النِّسَاءَ فَلْیُحْسِنَّ غُسْلَهَا وَ لَا تُخْرِجْهَا حَتَّى أَجِیءَ فَأَلِیَ أَمْرَهَا قَالَ وَ أَقْبَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله بَعْدَ سَاعَةٍ وَ أُخْرِجَتْ فَاطِمَةُ أُمُّ عَلِیٍّ علیه السلام فَصَلَّى عَلَیْهَا النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله صَلَاةً لَمْ یُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ قَبْلَهَا مِثْلَ تِلْکَ الصَّلَاةِ ثُمَّ کَبَّرَ عَلَیْهَا أَرْبَعِینَ تَکْبِیرَةً ثُمَّ دَخَلَ إِلَى الْقَبْرِ فَتَمَدَّدَ فِیهِ فَلَمْ یُسْمَعْ لَهُ أَنِینٌ وَ لَا حَرَکَةٌ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ ادْخُلْ یَا حَسَنُ ادْخُلْ فَدَخَلَ الْقَبْرَ فَلَمَّا فَرَغَ مِمَّا احْتَاجَ إِلَیْهِ قَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ اخْرُجْ یَا حَسَنُ اخْرُجْ فَخَرَجَا ثُمَّ زَحَفَ النَّبِیُّ ص حَتَّى صَارَ عِنْدَ رَأْسِهَا ثُمَّ قَالَ یَا فَاطِمَةُ أَنَا مُحَمَّدٌ سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لَا فَخْرَ فَإِنْ أَتَاکِ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فَسَأَلَاکِ مَنْ رَبُّکِ فَقُولِی اللَّهُ رَبِّی وَ مُحَمَّدٌ نَبِیِّی وَ الْإِسْلَامُ دِینِی وَ الْقُرْآنُ کِتَابِی وَ ابْنِی إِمَامِی وَ وَلِیِّی ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ ثَبِّتْ فَاطِمَةَ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ ثُمَّ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهَا وَ حَثَا عَلَیْهَا حَثَیَاتٍ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ الْیُمْنَى عَلَى الْیُسْرَى فَنَفَضَهُمَا ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَقَدْ سَمِعَتْ فَاطِمَةُ تَصْفِیقَ یَمِینِی عَلَى شِمَالِی ...
یک روز على بن ابى طالب در حال گریه نزد رسول خدا صلی الله علیه وآْه آمد و میگفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، رسول خدا (ص) به او فرمود اى على چرا گریه میکنى؟ عرضکرد یا رسول اللَّه مادرم فاطمه بنت اسد از دنیا رفت. پیغمبر گریست و فرمود: اگر مادر تو بود، مادر من هم بود این عمامه مرا با این پیراهنم برگیر و او را در آن کفن کن و به زنها بگو خوب غسلش بدهند و بیرونش نبر تا من بیایم که کار او با من است پیغمبر پس از ساعتى آمد و بر او نمازی خواند که بر دیگرى نخوانده بود مانند آن را و چهل تکبیر بر او گفت و در قبر او دراز خوابید بىناله و حرکت و على و حسن (ع) را با خود وارد قبر کرد و چون از کار خود فارغ شد به على و حسن فرمود از قبر بیرون شدند و خود را بالین فاطمه کشانید تا بالاى سرش رسید و فرمود اى فاطمه من محمد سید اولاد آدمم و بر خود نبالم اگر منکر و نکیر آمدند و از تو پرسیدند پروردگارت کیست؟ بگو خدا پروردگار من است و محمد پیغمبر من است و اسلام دین من است و قرآن کتاب من و پسرم امام و ولى من.
سپس فرمود خدایا فاطمه را به قول حق ثابت قدم دار و از قبر او بیرون آمد و چند مشت خاک روى آن پاشید و دو دست بر هم زد و آن را تکانید و فرمود به آن که جان محمد به دست او است فاطمه دست بر هم زدنم را شنید. ..
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، الأمالی، ص 391، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ.
دسته ای دیگری از روایات، بیان میکند که باید بعد از این که میت به خاک سپرده شد، برای بار سوم اصول اعتقادی یک مسلمان به وی تلقین شود.
11 - محمد بن یحیى ، عن بعض أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن أبی نصر ، عن إسماعیل قال : حدثنی أبو الحسن الدلال ، عن یحیی بن عبد الله قال : سمعت أبا عبد الله ( علیه السلام ) یقول : مَا عَلَى أَهْلِ الْمَیِّتِ مِنْکُمْ أَنْ یَدْرَءُوا عَنْ مَیِّتِهِمْ لِقَاءَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ نَصْنَعُ فَقَالَ إِذَا أُفْرِدَ الْمَیِّتُ فَلْیَتَخَلَّفْ عِنْدَهُ أَوْلَى النَّاسِ بِهِ فَیَضَعَ فَاهُ عَلَى رَأْسِهِ ثُمَّ یُنَادِیَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ- یَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ أَوْ یَا فُلَانَةَ بِنْتَ فُلَانَةَ هَلْ أَنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذِی فَارَقْنَاکَ عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ أَنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه وآله حَقٌّ وَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ فَإِذَا قَالَ ذَلِکَ قَالَ مُنْکَرٌ لِنَکِیرٍ انْصَرِفْ بِنَا عَنْ هَذَا فَقَدْ لُقِّنَ بِهَا حُجَّتَه.
از یحیى بن عبد اللَّه روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السّلام شنیده که میفرمود: بر خانواده کسى که فوت میکند چه مانعى است که دیدار منکر و نکیر را از میّت خود دفع کنند؟ گفتم: چکار کنیم؟ آن حضرت فرمود: هنگامى که میّت تنها شد و همه رفتند باید کسى که از دیگران بمیّت نزدیکتر است نزد او بماند و دهانش را نزدیک سر میّت برده و با بلندترین صداى خود آواز کند: اى فلان فرزند فلانى- و نام او و پدرش را بگوید چه مرد باشد و چه زن- و بعد از گفتن نام او این تلقین را با صداى بلند بگوید: اى فلانى آیا بر آن اعتقادات که وقتى از تو جدا میشدیم داشتى، هنوز هم باقى هستى، بر آن اعتقاد که عبارت بود از گواهى بر اینکه هیچ معبود نیست جز اللَّه که واجب الوجود و جامع جمیع صفات کمالیه و واحد من جمیع الوجوه است و در خداوندى و یگانگى او را شریک نیست و شهادت بر اینکه محمّد صلّى اللَّه علیه و آله بنده و فرستاده اوست و بهترین و برترین پیامبرانست، و شهادت بر اینکه على علیه السّلام امیر و فرمانرواى مؤمنان است و برترین و بزرگوارترین اوصیاء و جانشینان پیغمبران است و نیز اینکه آنچه محمّد صلّى اللَّه علیه و آله آورده فرموده حقّ است.
و اینکه مردن با همه آن خصوصیّات که آن حضرت فرمود و قرآن از آن خبر داده جملگى حقّ میباشد و بر انگیخته شدن در روز رستاخیز و زنده شدن دوباره در قیامت حق است، و روز جزا که قرآن و پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و احادیث، از آن خبر دادهاند خواهد آمد و هیچ تردید و شکّى در آن نیست و اینکه خداوند آنان را که در گورها هستند برخواهد انگیخت و دوباره زنده خواهد ساخت و به اعمال آنان رسیدگى نموده و جزاى متناسب خواهد داد. و چون این تلقین را بگوید منکر به نکیر گوید: از این شخص که حجّت او را بوى تلقین کردند بیا تا باز گردیم، دیگر ما را با او کارى نیست.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3 ص201، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
این روایت نیز با همان مضمون روایت قبلی از طریق جابر بن یزید جعفی از امام باقر علیه السلام نقل شده است:
( 1496 ) 141 عنه عن سعد بن عبد الله عن محمد بن الحسین وأحمد ابن الحسن بن علی بن فضال عن أبیه عن علی بن عقبة وذبیان بن حکیم عن موسى ابن أکیل عن عمرو بن شمر عن جابر بن یزید عن أبی جعفر علیه السلام قال : ما على أحدکم إذا دفن میته وسوى علیه وانصرف عن قبره أن یتخلف عنده ثم یقول : یا فلان بن فلان أأنت على العهد الذی عهدناک به من شهادة أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله صلى الله علیه وآله وأن علیا أمیر المؤمنین علیه السلام إمامک وفلان وفلان) حتى یأتی على آخرهم فإنه إذا فعل ذلک قال : أحد الملکین لصاحبه قد کفینا الوصول إلیه ومسألتنا إیاه فإنه قد لقن فینصرفان عنه ، ولا یدخلان علیه .
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، تهذیب الأحکام، ج 1، ص 459، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش .
نتیجه: طبق این روایات، بعد از مراسم خاکسپاری نیز باید اصول اعتقادات و از جمله ولایت ائمه اهل بیت علیهم السلام را باید به میت تلقین کرد.
یک دسته از روایات، سؤال از ولایت و محبت ائمه طاهرین علیهم السلام را در قیامت برای ما گزارش کرده است:
در بخش دستور به تقلین در وقت خاکسپاری اولین روایت را شیخ طوسی رحمة الله علیه در کتاب «تهذیب الاحکام» با سند صحیح از امام باقر علیه السلام نقل کرده است. خلاصه اش این است که وقتی میت را در لحد گذاشتید، عقائدش را به او تلقین کن و از جمله ولایت علی و ائمه طاهرین علیهم السلام را تلقین کن:
135- الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ: إِذَا وَضَعْتَ الْمَیِّتَ فِی لَحْدِهِ فَقُلْ- بِسْمِ اللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَاقْرَأْ آیَةَ الْکُرْسِیِّ وَاضْرِبْ بِیَدِکَ عَلَى مَنْکِبِهِ الْأَیْمَنِ ثُمَّ قُلْ یَا فُلَانُ قُلْ رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَبِالْإِسْلَامِ دِیناً وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولًا وَبِعَلِیٍ إِمَاماً وَیُسَمَّى إِمَامُ زَمَانِهِ فَإِذَا حُثِیَ عَلَیْهِ التُّرَابُ وَسُوِّیَ قَبْرُهُ فَضَعْ کَفَّکَ عَلَى قَبْرِهِ عِنْدَ رَأْسِهِ وَفَرِّجْ أَصَابِعَکَ وَاغْمِزْ کَفَّکَ عَلَیْهِ بَعْدَ مَا یُنْضَحُ بِالْمَاءِ.
امام باقر علیه السلام فرمود: وقتی میت را در لحد قبرش نهادی، بگو: به نام خدا و به یاد خدا و در راه خدا و بر دین رسول خدا _ که درود خدا بر او و آلش باد _ ، آیة الکرسی را بخوان و با دست خود بر شانه راستش بزن پس از آن بگو: ای فلانی بگو: راضی هستم که خداوند پروردگار من است و اسلام دین من و محمد پیامبر و علی امام من است، و امام زمان خودت را نام می بری.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، تهذیب الأحکام، ج1، ص457، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش .
بررسی سند این روایت در دسته اول از روایات گذشت .
این روایت نیز و بررسی سند آن در بخش تلقین شهادت در وقت خاکسپاری گذشت.
2 - وعنه ، عن أبیه ، عن حماد ، عن حریز ، عن زرارة قال : إذا وضعت المیت فی لحده قرأت آیة الکرسی ، واضرب یدک على منکبه الأیمن ثم قل : یا فلان قل رضیت بالله ربا ، وبالاسلام دینا ، وبمحمد (صلى الله علیه وآله) نبیا ، وبعلی إماما ، وسم حتى إمام زمانه .
وسائل الشیعة (آل البیت) - الحر العاملی - ج 3 ص 174
در این روایت امام صادق علیه السلام یک مقایسه بین میت مؤمن و کافر انجام داده است و در ابتدای روایت میفرماید: وقتی مؤمن از دنیا میرود فرشتگان از دین و پیامبر از او سؤال میکنند و میت مؤمن پس از این که به سؤال از ولایت ائمه طاهرین، پاسخ میدهد، منادی از آسمان ندا میدهد، بنده من راست گفت، وسایل خانه قبرش از بهشت فراهم کنید:
فَیَقُولَانِ وَ مَنْ إِمَامُکَ فَیَقُولُ فُلَانٌ قَالَ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ صَدَقَ عَبْدِی افْرُشُوا لَهُ فِی قَبْرِهِ مِنَ الْجَنَّةِ
جالب این است که از میت کافر علاوه بر توحید و نبوت، از امامت نیز سؤال میشود؛ اما هنگامی که او نمی تواند پاسخ دهد، ندا میرسد که قبرش را مملو از آتش کنید، و دری از آنجا به سوی جهنم باز خواهد شد:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أُخْرِجَ مِنْ بَیْتِهِ شَیَّعَتْهُ الْمَلَائِکَةُ إِلَى قَبْرِهِ یَزْدَحِمُونَ عَلَیْهِ حَتَّى إِذَا انْتَهَى بِهِ إِلَى قَبْرِهِ قَالَتْ لَهُ الْأَرْضُ مَرْحَباً بِکَ وَ أَهْلًا أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ یَمْشِیَ عَلَیَّ مِثْلُکَ لَتَرَیَنَّ مَا أَصْنَعُ بِکَ فَتَوَسَّعُ لَهُ مَدَّ بَصَرِهِ وَ یَدْخُلُ عَلَیْهِ فِی قَبْرِهِ مَلَکَا الْقَبْرِ وَ هُمَا قَعِیدَا الْقَبْرِ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فَیُلْقِیَانِ فِیهِ الرُّوحَ إِلَى حَقْوَیْهِ فَیُقْعِدَانِهِ وَ یَسْأَلَانِهِ فَیَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ فَیَقُولُ اللَّهُ فَیَقُولَانِ مَا دِینُکَ فَیَقُولُ الْإِسْلَامُ فَیَقُولَانِ وَ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَقُولُ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه وآله فَیَقُولَانِ وَ مَنْ إِمَامُکَ فَیَقُولُ فُلَانٌ قَالَ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ صَدَقَ عَبْدِی افْرُشُوا لَهُ فِی قَبْرِهِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ افْتَحُوا لَهُ فِی قَبْرِهِ بَاباً إِلَى الْجَنَّةِ وَ أَلْبِسُوهُ مِنْ ثِیَابِ الْجَنَّةِ حَتَّى یَأْتِیَنَا وَ مَا عِنْدَنَا خَیْرٌ لَهُ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ نَمْ نَوْمَةَ عَرُوسٍ نَمْ نَوْمَةً لَا حُلُمَ فِیهَا
قَالَ وَ إِنْ کَانَ کَافِراً خَرَجَتِ الْمَلَائِکَةُ تُشَیِّعُهُ إِلَى قَبْرِهِ تَلْعَنُونَهُ حَتَّى إِذَا انْتَهَى بِهِ إِلَى قَبْرِهِ قَالَتْ لَهُ الْأَرْضُ لَا مَرْحَباً بِکَ وَ لَا أَهْلًا أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ أُبْغِضُ أَنْ یَمْشِیَ عَلَیَّ مِثْلُکَ لَا جَرَمَ لَتَرَیَنَّ مَا أَصْنَعُ بِکَ الْیَوْمَ فَتَضِیقُ عَلَیْهِ حَتَّى تَلْتَقِیَ جَوَانِحُهُ قَالَ ثُمَّ یَدْخُلُ عَلَیْهِ مَلَکَا الْقَبْرِ وَ هُمَا قَعِیدَا الْقَبْرِ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ قَالَ أَبُو بَصِیرٍ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَدْخُلَانِ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ الْکَافِرِ فِی صُورَةٍ وَاحِدَةٍ فَقَالَ لَا قَالَ فَیُقْعِدَانِهِ وَ یُلْقِیَانِ فِیهِ الرُّوحَ إِلَى حَقْوَیْهِ فَیَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ فَیَتَلَجْلَجُ وَ یَقُولُ قَدْ سَمِعْتُ النَّاسَ یَقُولُونَ فَیَقُولَانِ لَهُ لَا دَرَیْتَ وَ یَقُولَانِ لَهُ مَا دِینُکَ فَیَتَلَجْلَجُ فَیَقُولَانِ لَهُ لَا دَرَیْتَ وَ یَقُولَانِ لَهُ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَقُولُ قَدْ سَمِعْتُ النَّاسَ یَقُولُونَ فَیَقُولَانِ لَهُ لَا دَرَیْتَ وَ یُسْأَلُ عَنْ إِمَامِ زَمَانِهِ قَالَ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ کَذَبَ عَبْدِی افْرُشُوا لَهُ فِی قَبْرِهِ مِنَ النَّارِ وَ أَلْبِسُوهُ مِنْ ثِیَابِ النَّارِ وَ افْتَحُوا لَهُ بَاباً إِلَى النَّارِ حَتَّى یَأْتِیَنَا وَ مَا عِنْدَنَا شَرٌّ لَهُ فَیَضْرِبَانِهِ بِمِرْزَبَةٍ ثَلَاثَ ضَرَبَاتٍ لَیْسَ مِنْهَا ضَرْبَةٌ إِلَّا یَتَطَایَرُ قَبْرُهُ نَاراً لَوْ ضُرِبَ بِتِلْکَ الْمِرْزَبَةِ جِبَالُ تِهَامَةَ لَکَانَتْ رَمِیماً وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ یُسَلِّطُ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی قَبْرِهِ الْحَیَّاتِ تَنْهَشُهُ نَهْشاً وَ الشَّیْطَانَ یَغُمُّهُ غَمّاً قَالَ وَ یَسْمَعُ عَذَابَهُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ إِلَّا الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ قَالَ وَ إِنَّهُ لَیَسْمَعُ خَفْقَ نِعَالِهِمْ وَ نَقْضَ أَیْدِیهِمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ (إبراهیم -: 27 -)
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3 ، ص240 ، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش
متن مفصل این روایت گذشت که هنگامیکه فاطمه بنت اسد، مادر بزرگوار امیرمؤمنان علیه السلام از دنیا رحلت کردند، رسول خدا صلی الله علیه وآله به ایشان تلقین نمود که در جواب فرشتگان بگوید:
فَإِنْ أَتَاکِ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فَسَأَلَاکِ مَنْ رَبُّکِ فَقُولِی اللَّهُ رَبِّی وَ مُحَمَّدٌ نَبِیِّی وَ الْإِسْلَامُ دِینِی وَ الْقُرْآنُ کِتَابِی وَ ابْنِی إِمَامِی وَ وَلِیِّی
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، الأمالی، ص 391، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ
این روایت را محمد بن الحسن صفار اینگونه نقل کرده است:
- حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْفَضْلِ الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی مَرْیَمَ الْأَنْصَارِیِّ (عبد الغفار بن القاسم) عَنْ مِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ رَزِینِ (زر) بْنِ حُبَیْشٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیّاً علیه السلام یَقُولُ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا دَخَلَ حُفْرَتَهُ أَتَاهُ مَلَکَانِ اسْمُهُمَا مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فَأَوَّلُ مَنْ یَسْأَلَانِهِ عَنْ رَبِّهِ ثُمَّ عَنْ نَبِیِّهِ ثُمَّ عَنْ وَلِیِّهِ فَإِنْ أَجَابَ نَجَا وَ إِنْ عَجَزَ عَذَّبَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ [مَا] لِمَنْ عَرَفَ رَبَّهُ وَ نَبِیَّهُ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلِیَّهُ فَقَالَ مُذَبْذَبٌ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا ذَلِکَ لَا سَبِیلَ لَهُ وَ قَدْ قِیلَ لِلنَّبِیِّ صلی الله مَنِ الْوَلِیُّ یَا نَبِیَّ اللَّهِ قَالَ وَلِیُّکُمْ فِی هَذَا الزَّمَانِ عَلِیٌّ علیه السلام مِنْ بَعْدِهِ وَصِیُّهُ وَ لِکُلِّ زَمَانٍ عَالِمٌ یَحْتَجُّ اللَّهُ بِهِ لِئَلَّا یَکُونَ ...
زر بن حبیش میگوید: از علی علیه السلام شندیم که فرمود: وقتی بنده را وارد قبر میکنند، دو فرشته ای که اسم شان منکر و نکیر است میایند. اولین سؤال از او در باره پروردگار، پیامبر و ولی میت است. اگر میت جواب دهد نجات می یابد و اگر از پاسخ دادن عاجز شد، او را عذاب میکنند.
مردی به حضرت عرض کرد: عاقبت کسی که خدا و پیامبرش را شناخته اما ولیش را نشناخته چیست؟ فرمود: او سست عقیده است که نه به این طرف است نه به آن طرف و کسی را که خدا گمراه سازد راهی برای نجاتش نیست. این شخص راهی برای نجات ندارد.
برای رسول خدا صلی الله علیه وآله گفته شد: ای رسول خدا ولی کیست؟
فرمود: ولی شما در این زمان علی است وبعد از ایشان وصی او است و برای هر زمان عالمی است که خداوند توسط او احتجاج می کند تا مردم علیه خدا احتجاج نکنند.
الصفار، أبو جعفر محمد بن الحسن بن فروخ (متوفای290هـ) بصائر الدرجات، ص 518، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الحاج میرزا حسن کوچه باغی، ناشر: منشورات الأعلمی – طهران، سال چاپ : 1404 - 1362 ش
در این روایت نیز آمده است که در عالم قبر درباره ولایت ائمه طاهرین علیهم السلام از میت مؤمن و کافر سؤال میشود:
4720 - 8 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَصْلَحَکَ اللَّهُ مَنِ الْمَسْئُولُونَ فِی قُبُورِهِمْ قَالَ مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ وَ مَنْ مَحَضَ الْکُفْرَ قَالَ قُلْتُ فَبَقِیَّةُ هَذَا الْخَلْقِ قَالَ یُلْهَى وَ اللَّهِ عَنْهُمْ مَا یُعْبَأُ بِهِمْ قَالَ قُلْتُ وَ عَمَّ یُسْأَلُونَ قَالَ عَنِ الْحُجَّةِ الْقَائِمَةِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ فَیُقَالُ لِلْمُؤْمِنِ مَا تَقُولُ فِی فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ فَیَقُولُ ذَاکَ إِمَامِی فَیُقَالُ نَمْ أَنَامَ اللَّهُ عَیْنَکَ وَ یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ مِنَ الْجَنَّةِ فَمَا یَزَالُ یُتْحِفُهُ مِنْ رَوْحِهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ یُقَالُ لِلْکَافِرِ مَا تَقُولُ فِی فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ قَالَ فَیَقُولُ قَدْ سَمِعْتُ بِهِ وَ مَا أَدْرِی مَا هُوَ فَیُقَالُ لَهُ لَا دَرَیْتَ قَالَ وَ یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ مِنَ النَّارِ فَلَا یَزَالُ یُتْحِفُهُ مِنْ حَرِّهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة.
ابو بکر حضرمی میگوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: خداوند امر تو را اصلاح کند؛ (مشکلاتت را برطرف کند) از چه کسانی در قبر سؤال میشود؟ فرمود: از مؤمنان و کافران خالص. عرض کردم از بقیه مخلوقات چطور؟ فرمود:
به خدا سوگند آنها رها میشوند و به آنها اعتنا نمیشود (یعنی آنها بدون سؤال به جایگاه شان فرستاده میشوند). عرض کردم: از چه چیزی سؤال میشود؟ فرمود: از کسیکه در میان شما دین را بر پا داشته است.
پس برای مؤمن گفته میشود: در باره فلان و فلان چه میگویی؟ میگوید: او امام من است. برایش گفته میشود: راحت بخواب، خداوند چشمانت را راحت نگهدارد. برای او دری از بهشت باز میشود و پیوسته تا روز قیامت از بوی خوش بهشت به او میرسد.
برای کافر گفته میشود: در باره فلان و فلان چه میگویی؟ او میگوید: من در باره او سخن شندیم ولی او را نشناختم که چه کسی است. به او گفته میشود: در همچه حالت بمانی. امام فرمود: برای او دری از آتش گشوده میشود و پیوسته از گرمای آتش تا روز قیامت به روی او باز میشود.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3 ، ص237 ، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
این روایت که در باب تلقین بعد از خاکسپاری آمده بود نیز اشاره به همین حقیقت دارد که تلقین ، در واقع بیان پاسخ سؤالات دو ملک است و لذا بعد از تلقین دو ملک از میت سؤال نخواهند پرسید :
( 1496 ) 141 عنه عن سعد بن عبد الله عن محمد بن الحسین وأحمد ابن الحسن بن علی بن فضال عن أبیه عن علی بن عقبة وذبیان بن حکیم عن موسى ابن أکیل عن عمرو بن شمر عن جابر بن یزید عن أبی جعفر علیه السلام قال : ما على أحدکم إذا دفن میته وسوى علیه وانصرف عن قبره أن یتخلف عنده ثم یقول : یا فلان بن فلان أأنت على العهد الذی عهدناک به من شهادة أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله صلى الله علیه وآله وأن علیا أمیر المؤمنین علیه السلام إمامک وفلان وفلان) حتى یأتی على آخرهم فإنه إذا فعل ذلک قال : أحد الملکین لصاحبه قد کفینا الوصول إلیه ومسألتنا إیاه فإنه قد لقن فینصرفان عنه ، ولا یدخلان علیه .
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، تهذیب الأحکام، ج1، ص 459، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش .
این روایت نیز که در باب تلقین آمده بود میگوید: وقتی از تو سؤال شد چنین جواب بده که :
ثم تقول «یا فلان بن فلان إذا سئلت فقل الله ربی ومحمد نبی والاسلام دینی والقرآن کتابی وعلی امامی» حتى تستوفی الأئمة ...
اسحاق بن عمار میگوید: از امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی میت را در قبر وارد کردی، بگو: به نام خدا و به یاد خدا و بر دین رسول خدا، آنگاه آرام آرام آن را وارد میکنی. پس زمانی که میت را در قبر گذاشتی بندهای کفنش را باز کن و بگو: خدایا ای پروردگار، بنده تو و فرزند بنده است بر تو وارد شد و تو بهترین میزبانی هستی که بر تور وارد میشوند. خدایا اگر او نیکوکار است در نیکی اش بیافزا و اگر گنه کار است از گناهش درگذر و او را به پیامبرت و شیعیان صالح ملحق کن ما و او را به سوی راه مستقیم هدایت فرما، خدایا آمرزشت را شامل او کن. سپس دست راست خود را بر بازوی راستش بگذار و به شدت تکان بده و بگو: ای فلانی فرزند فلانی ! وقتی مورد سؤال قرار گرفتی، بگو: خداوند پروردگارم، و محمد پیامبر، اسلام دینم، قرآن کتابم، و علی امام من است؛ تا این که همه ائمه را نام می بری ....
تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی - ج 1 ص 458
این روایت که در باب تلقین بعد از خاکسپاری آمده بود نیز اشاره به همین حقیقت دارد که تلقین ، در واقع بیان پاسخ سؤالات دو ملک است و لذا بعد از تلقین دو ملک از میت سؤال نخواهند پرسید :
11 - محمد بن یحیى ، عن بعض أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن أبی نصر ، عن إسماعیل قال : حدثنی أبو الحسن الدلال ، عن یحیی بن عبد الله قال : سمعت أبا عبد الله ( علیه السلام ) یقول : مَا عَلَى أَهْلِ الْمَیِّتِ مِنْکُمْ أَنْ یَدْرَءُوا عَنْ مَیِّتِهِمْ لِقَاءَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ نَصْنَعُ فَقَالَ إِذَا أُفْرِدَ الْمَیِّتُ فَلْیَتَخَلَّفْ عِنْدَهُ أَوْلَى النَّاسِ بِهِ فَیَضَعَ فَاهُ عَلَى رَأْسِهِ ثُمَّ یُنَادِیَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ- یَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ أَوْ یَا فُلَانَةَ بِنْتَ فُلَانَةَ هَلْ أَنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذِی فَارَقْنَاکَ عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً ص عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ أَنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه وآله حَقٌّ وَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ فَإِذَا قَالَ ذَلِکَ قَالَ مُنْکَرٌ لِنَکِیرٍ انْصَرِفْ بِنَا عَنْ هَذَا فَقَدْ لُقِّنَ بِهَا حُجَّتَه.
از یحیى بن عبد اللَّه روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السّلام شنیده که میفرمود: بر خانواده کسى که فوت میکند چه مانعى است که دیدار منکر و نکیر را از میّت خود دفع کنند؟ گفتم: چکار کنیم؟ آن حضرت فرمود: هنگامى که میّت تنها شد و همه رفتند باید کسى که از دیگران بمیّت نزدیکتر است نزد او بماند و دهانش را نزدیک سر میّت برده و با بلندترین صداى خود آواز کند: اى فلان فرزند فلانى- و نام او و پدرش را بگوید چه مرد باشد و چه زن- و بعد از گفتن نام او این تلقین را با صداى بلند بگوید: اى فلانى آیا بر آن اعتقادات که وقتى از تو جدا میشدیم داشتى، هنوز هم باقى هستى، بر آن اعتقاد که عبارت بود از گواهى بر اینکه هیچ معبود نیست جز اللَّه که واجب الوجود و جامع جمیع صفات کمالیه و واحد من جمیع الوجوه است و در خداوندى و یگانگى او را شریک نیست و شهادت بر اینکه محمّد صلّى اللَّه علیه و آله بنده و فرستاده اوست و بهترین و برترین پیامبرانست، و شهادت بر اینکه على علیه السّلام امیر و فرمانرواى مؤمنان است و برترین و بزرگوارترین اوصیاء و جانشینان پیغمبران است و نیز اینکه آنچه محمّد صلّى اللَّه علیه و آله آورده فرموده حقّ است.
و اینکه مردن با همه آن خصوصیّات که آن حضرت فرمود و قرآن از آن خبر داده جملگى حقّ میباشد و بر انگیخته شدن در روز رستاخیز و زنده شدن دوباره در قیامت حق است، و روز جزا که قرآن و پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و احادیث، از آن خبر دادهاند خواهد آمد و هیچ تردید و شکّى در آن نیست و اینکه خداوند آنان را که در گورها هستند برخواهد انگیخت و دوباره زنده خواهد ساخت و به اعمال آنان رسیدگى نموده و جزاى متناسب خواهد داد. و چون این تلقین را بگوید منکر به نکیر گوید: از این شخص که حجّت او را بوى تلقین کردند بیا تا باز گردیم، دیگر ما را با او کارى نیست.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3 ص 201، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
در روایت دیگر آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود: یکی از پنج مورد سؤال در قبر، ولایت ما اهل بیت است:
4727 - 15 - عنه ، عن أبیه ، رفعه قال : قال أبو عبد الله ( علیه السلام ) : یسأل المیت فی قبره عن خمس ، عن صلاته وزکاته وحجه وصیامه وولایته إیانا أهل البیت فتقول الولایة من جانب القبر للأربع : ما دخل فیکن من نقص فعلی تمامه .
الکافی - الشیخ الکلینی - ج 3 ص 241
در این روایت نیز امام کاظم علیه السلام از سؤال در قبر خبر میدهد و از جمله سؤالات قبر، ولایت ائمه طاهرین علیهم السلام است:
4723 - 11 - محمد بن یحیى ، عن أحمد بن محمد ، عن الحسین بن سعید ، عن إبراهیم بن أبی البلاد ، عن بعض أصحابه ، عن أبی الحسن موسى (علیه السلام) قال : یقال للمؤمن فی قبره : من ربک ؟ قال : فیقول : الله فیقال له : ما دینک ؟ فیقول : الاسلام فیقال له : من نبیک ؟ فیقول : محمد فیقال : من إمامک ؟ فیقول : فلان فیقال : کیف علمت بذلک ؟ فیقول : أمر هدانی الله له وثبتنی علیه ، فیقال له : نم نومة لا حلم فیها ، نومة العروس، ... .
الکافی - الشیخ الکلینی - ج 3 ص 238
یک دسته از روایات دلالت دارد که در قیامت و در دادگاه عدل الهی از ولایت و نیز محبت امیرمومنان علی بن ابی طالب علیه السلام سؤال میشود :
شیخ کلینی با سند صحیح از امام باقر علیه السلام نقل میکند که مسلمانان پس از نزول آیه «یوم ندعوا کل اناس بامامهم» از رسول خدا سؤال کردند: شما امام مردم نیستید؟
آن حضرت فرمود: من رسول خدایم ولی پس از من ائمهای از اهل بیت علیه السلام از جانب خداوند انتخاب میشوند امام مردم آنها هستند؛ اما مردم آنها را تکذیب خواهند کرد.
1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ {یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ} قَالَ الْمُسْلِمُونَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَسْتَ إِمَامَ النَّاسِ کُلِّهِمْ أَجْمَعِینَ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَنَا رَسُولُ اللَّهِ إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِینَ ولَکِنْ سَیَکُونُ مِنْ بَعْدِی أَئِمَّةٌ عَلَى النَّاسِ مِنَ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یَقُومُونَ فِی النَّاسِ فَیُکَذَّبُونَ ویَظْلِمُهُمْ أَئِمَّةُ الْکُفْرِ والضَّلَالِ وأَشْیَاعُهُمْ فَمَنْ وَالاهُمْ واتَّبَعَهُمْ وصَدَّقَهُمْ فَهُوَ مِنِّی ومَعِی وسَیَلْقَانِی أَلَا ومَنْ ظَلَمَهُمْ وکَذَّبَهُمْ فَلَیْسَ مِنِّی ولَا مَعِی وأَنَا مِنْهُ بَرِیءٌ.
امام باقر علیه السلام فرمود: چون آیه «روزى که هر دسته از مردم را به امامشان خوانیم» نازل شد، مسلمین عرض کردند: اى فرستاده خدا! مگر شما امام همه مردم نیستید؟ پیغمبر فرمود: من از جانب خدا به سوى همه مردم فرستاده شدهام؛ ولى بعد از من امامانى از خاندانم توسط خداوند بر مردم منصوب شوند، ایشان در میان مردم قیام کنند و مردم آنها را تکذیب کنند و امامان کفر و گمراهى و پیروانشان به آنها ستم خواهند کرد، هر که آنها را دوست دارد و از آنها پیروى کند و تصدیقشان نماید، از من است و با من است و مرا ملاقات خواهد کرد و آگاه باشید کسى که به آنها ستم کند و تکذیبشان نماید، از من نیست و با من نیست و من از او بیزارم.
الکافی، ج1، ص215، باب أن الأئمة فی کتاب الله إمامان إمام یدعو إلى الله و إمام یدعو إلى النار.
نکته قابل توجه در روایت این است که مسلمانان با نزول آیه فوق، عقیده شان بر این بوده که رسول خدا امام همه مردم و بندگان خداوند است؛ اما تعبیر آیه این است که هر مردمی (قوم و گروهی) با امام شان در قیامت صدا زده میشوند.
رسول خدا در جواب این عقیده فرموده است که همه مردم یک نوع امام ندارند، بلکه برخی امامانشان همان امامانی است که خداوند برای آنها معین کرده است و برخی هم امام شان غیر از امام منتخب الهی است.
نتیجه این که رسول خدا تصدیق نموده است که هر گروهی با هر امامی که در دنیا آنها را انتخاب کرده و برای خود امام قرار داده است، در روز قیامت فراخوانده میشود.
و نکته مهم تر اینکه رسول خدا فرمود:
هرکه امامانی را که خداوند برایشان انتخاب کرده، تصدیق کنند همراه من است و مرا در قیامت میبیند ولی کسانیکه آنان را تکذیب کنند من از آنها بیزارم:
أَلَا ومَنْ ظَلَمَهُمْ وکَذَّبَهُمْ فَلَیْسَ مِنِّی ولَا مَعِی وأَنَا مِنْهُ بَرِیءٌ.
نجاشی ایشان را «بزرگ اصحاب امامیه در زمان خودش و یک شخص موثق معرفی کرده است:
محمد بن یحیى أبو جعفر العطار القمی ، شیخ أصحابنا فی زمانه ، ثقة ، عین ، کثیر الحدیث .
رجال النجاشی - النجاشی - ص 353
شیخ طوسی ایشان را «شیخ قم، و از بزرگان و فقهای شیعیان در قم» معرفی کرده است:
أحمد بن محمد بن عیسى بن عبد الله بن سعد بن مالک بن الأحوص بن السائب بن مالک بن عامر الأشعری ، ... وأبو جعفر هذا شیخ قم ووجهها وفقیهها.
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 68
وقال الشیخ: شیخ قم، ووجیهها، وفقیهها.
شیخ طوسی در کتاب «الفهرست و رجال» ایشان را موثق میداند:
الحسن بن محبوب السراد ، ویقال له : الزراد ، ویکنى أبا علی ، مولى بجیلة ، کوفی ، ثقة.
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 96
رجال الطوسی - الشیخ الطوسی - ص 334
نجاشی بعد از معرفی ایشان، بر وثاقتش دو بار تأکید میکند:
عبد الله بن غالب الأسدی الشاعر الفقیه أبو علی روى عن أبی جعفر وأبی عبد الله وأبی الحسن علیهم السلام ، ثقة ثقة.
رجال النجاشی - النجاشی - ص 222
جابر بن یزید، از خواص اصحاب امام باقر علیه السلام و از شیعیان مخلص بوده است، در باره وثابت او نیز بحثهای زیادی شده است و برخی تحت تأثیر سخنان دشمنان اهل بیت علیهم السلام علیه او سخنانی گفتهاند که حضرت آیت الله خوئی در معجم رجال الحدیث آنها را نقل و نقد کرده است:
وعده المفید فی رسالته العددیة ، ممن لا مطعن فیهم ، ولا طریق لذم واحد منهم . وعده ابن شهرآشوب من خواص أصحاب الصادق علیه السلام . المناقب : الجزء 4 ، فی فصل ، فی تواریخه وأحواله .
أقول : الذی ینبغی أن یقال : أن الرجل لابد من عده من الثقات الاجلاء لشهادة علی بن إبراهیم ، والشیخ المفید فی رسالته العددیة وشهادة ابن الغضائری ، على ما حکاه العلامة ، ولقول الصادق علیه السلام فی صحیحة زیاد: إنه کان یصدق علینا.
شیخ مفید او را در رساله عددیه، از کسانی شمرده است که هیچ طعنی بر آنها وارد نیست و هیچ راهی برای مذمت آنها وجود ندارد. ابن شهر آشوب او را از خواص یاران امام صادق علیه السالم شمرده است .
من میگویم: شایسته است که گفته شود: چارهای نیست؛ مگر این که او را جزء اشخاص ثقه و جلیل بر شمرد. به دلیل شهادت علی بن ابراهیم و شیخ مفید و شهادت ابن غضائری بر وثاقت او که علامه حلی آن را نقل کرده است و هچنین به خاطر روایت صحیح السند زیاد که امام صادق علیه السلام فرمود: او از ما سخنان راست نقل می کند.
معجم رجال الحدیث ، ج4، ص236 ـ 344، رقم: 2033.
بنابراین، این روایت نیز از نظر سند کاملا صحیح است.
در منابع روایی از علی بن ابی طالب و فرزندش امام حسین علیهما السلام روایتی نقل شده است که در آنجا حضرت با امام حسین مفاخره میکند و هر یک ویژگیهای خود را بر میشمارد و از جمله ویژگیهایی که امیرمؤمنان علیه السلام بر شمارد این است که در بعد از استشهاد به آیات «عم یتسائلون» و «وقفوهم مسؤولون» فرمود: عن ولایتی یوم القیامة؛ یعنی از ولایت من سؤال میشود.
این حدیث مفاخره را ابن شاذان قمی با این متن نقل کرده است:
قال حدثنا سلیمان بن مهران قال حدثنا جابر عن مجاهد قال حدثنا عبد الله بن عباس قال حدثنا رسول الله قال لما عرج بی إلى السماء رأیت على باب الجنة مکتوبا لا إله إلا الله محمد رسول الله علی ولی الله والحسن والحسین سبطا رسول الله وفاطمة الزهراء صفوة الله وعلى ناکرهم وباغضهم لعنة الله تعالى ( قیل ) إن رسول الله صلى الله علیه وآله کان جالسا ذات یوم وعنده الإمام علی بن أبی طالب ( ع ) إذ دخل الحسین بن علی فاخذه النبی ( ع ) واجلسه فی حجره وقبل بین عینیه وقبل شفتیه وکان للحسین ( ع ) ست سنین فقال علی ( ع ) یا رسول الله أتحب ولدی الحسین قال النبی صلى الله علیه وآله وکیف لا أحبه وهو عضو من أعضائی فقال علی ( ع ) یا رسول الله أیما أحب إلیک انا أم الحسین فقال الحسین یا أبتی من کان أعلى شرفا کان أحب إلى النبی صلى الله علیه وآله وأقرب إلیه منزلة قال علی ( ع ) لولده أتفاخرنی یا حسین قال نعم یا أبتاه ان شئت فقال له الإمام علی ( ع ) یا حسین انا أمیر المؤمنین انا لسان الصادقین انا وزیر المصطفى انا خازن علم الله ومختاره من خلقه انا قائد السابقین إلى الجنة انا قاضی الدین عن رسول الله صلى الله علیه وآله انا الذی عمه سید فی الجنة انا الذی اخوه جعفر الطیار فی الجنة عند الملائکة انا قاضی الرسول انا آخذ له بالیمیین انا حامل سورة التنزیل إلى أهل مکة بأمر الله تعالى انا الذی اختارنی الله تعالى من خلقه انا حبل الله المتین الذی امر الله تعالى خلقه ان یعصموا به فی قوله تعالى واعتصموا بحبل الله جمیعا انا نجم الله الزاهر انا الذی تزوره ملائکة السماوات انا لسان الله الناطق انا حجة الله تعالى على خلقه انا ید الله القوى انا وجه الله تعالى فی السماوات انا جنب الله الظاهر انا الذی قال الله سبحانه وتعالى فی وفی حقی بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول وهم بأمره یعملون انا عروة الله الوثقى التی لا انفصام لها والله سمیع علیم انا باب الله الذی یؤتى منه انا علم الله على الصراط انا بیت الله من دخله کان آمنا فمن تمسک بولایتی ومحبتی أمن من النار وانا قاتل الناکثین والقاسطین والمارقین انا قاتل الکافرین انا أبو الیتامى انا کهف الأرامل انا عم یتسائلون عن ولایتی یوم القیامة قوله تعالى ثم لنسئلن یومئذ عن النعیم انا نعمة الله تعالى التی أنعم الله بها على خلقه انا الذی قال الله تعالى فی وفی حقی الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی لکم ورضیت لکم الاسلام دینا فمن أحبنی کان مسلما مؤمنا کامل الدین انا الذی بی اهتدیتم انا الذی قال الله تبارک وتعالى فی وفی عدوى وقفوهم أنهم مسؤلون أی عن ولایتی یوم القیامة انا النبأ العظیم الذی أکمل الله تعالى به الدین یوم غدیر خم وخیبر انا الذی قال رسول الله صلى الله علیه وآله فی من کنت مولاه فعلى مولاه انا صلاة المومن انا حی على الصلاة انا حی على الفلاح انا حی على العمل انا الذی نزل على أعدائی سأل سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع بمعنى من أنکر ولایتی.
القمی، شاذان بن جبرئیل، (متوفای 660هـ) الفضائل، ص 84، ناشر : منشورات المطبعة الحیدریة ومکتبتها - النجف الأشرف، ال چاپ : 1381 - 1962 م
عمار ساباطی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که حضرت فرمود: یکی از سؤالات در قبر، از ولایت ما اهل بیت است:
حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ نَاتَانَةَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عُمَارَةَ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ مَنْ صَلَّى الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ فِی أَوَّلِ وَقْتِهَا ...
ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام إِنَّ أَوَّلَ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ إِذَا وَقَفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ الصَّلَوَاتُ [عَنِ الصَّلَوَاتِ] الْمَفْرُوضَاتِ وَ عَنِ الزَّکَاةِ الْمَفْرُوضَةِ وَ عَنِ الصِّیَامِ الْمَفْرُوضِ وَ عَنِ الْحَجِّ الْمَفْرُوضِ وَ عَنْ وَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِنْ أَقَرَّ بِوَلَایَتِنَا ثُمَّ مَاتَ عَلَیْهَا قُبِلَتْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ صَوْمُهُ وَ زَکَاتُهُ وَ حَجُّهُ وَ إِنْ لَمْ یُقِرَّ بِوَلَایَتِنَا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ شَیْئاً مِنْ أَعْمَالِه.
امام صادق (ع) فرمود هر که نمازهاى واجب را در اول وقت بخواند ...
سپس امام صادق (ع) فرمود چون بنده برابر خدا ایستد اول پرسش او از نمازهاى واجب و از زکاة واجب و از روزه واجب و از حج واجب و از ولایت ما خاندانست و اگر معترف به ولایت ما خاندان باشد و بر آن عقیده بمیرد نماز و روزه و زکاة و حج او پذیرفته است و اگر برابر خدا اعتراف به ولایت ما نکند خدا چیزى از اعمال او نپذیرد بهمین سند امام صادق (ع) فرمود چون نماز واجبى میخوانى در وقت بخوان و با آن وداع کن که گویا که میترسى بدان برنگردى و دیده بجاى سجدهات بینداز، اگر بدانى کسى طرف راست یا چپ تو است خوب نماز میخوانى بدان که تو برابر کسى هستى که تو را مىبیند و او را نمیبینى.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، الأمالی، ص 256، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ.
همین روایت را شیخ صدوق با اندک تغییر در سند، در کتاب دیگرش نقل کرده است:
103 - حدثنی محمد بن موسى رحمه الله قال : حدثنی عبد الله بن جعفر الحمیری عن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب عن الحسن بن محبوب عن هشام بن سالم عن عمار الساباطی عن أبی عبد الله علیه السلام قال : أول ما یسئل عنه العبد إذا وقف بین یدی الله عز وجل الصلوات المفروضات وعن الزکاة وعن الصیام المفروض وعن الحج وعن ولایتنا أهل البیت فان أقر بولایتنا ثم مات علیها قبلت منه صلاته وصومه وزکاته وحجه فإن لم یقر بولایتنا بین یدی الله عز وجل لم یقبل منه شیئا من أعماله.
الشیخ الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن موسى بن بابویه القمی (متوفای381هـ) فضائل الأشهر الثلاثة، ص 110، تحقیق : تحقیق وإخراج : میرزا غلام رضا عرفانیان، ناشر : دار المحجة البیضاء للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان، چاپ : الثانیة، 1412 - 1992 م
امام صادق علیه السلام در پاسخ به ابو حنیفه (که شاگرد آن حضرت بوده است)، در باره آیه لتسئلن یومئذ عن النعیم، فرمودند: مراد از «نعیم» ما هستیم.
بنابراین، از ولایت اهل بیت در قیامت سؤال می شود.
این روایت را سید شرف الدین در کتاب «تأویل الآیات» نقل کرده است:
روى الشیخ المفید قدس الله روحه بإسناده إلى محمد بن السائب الکلبی قال : لما قدم الصادق ( علیه السلام ) العراق نزل الحیرة فدخل علیه أبو حنیفة وسأله عن مسائل ... قال أبو حنیفة : أخبرنی جعلت فداک عن قول الله عز وجل «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم » قال : فما هو عندک یا أبا حنیفة ؟ قال ، الامن فی السرب ، وصحة البدن ، والقوت الحاضر . فقال : یا أبا حنیفة لئن وقفک الله أو أوقفک یوم القیامة حتى یسألک عن کل أکلة أکلتها وشربة شربتها لیطولن وقوفک . قال : فما النعیم جعلت فداک ؟ قال : النعیم نحن ، الذین أنقذ الله الناس بنا من الضلالة ، وبصرهم بنا من العمى ، وعلمهم بنا من الجهل .
وقتی که امام صادق علیه السلام به عراق و منطقه حیره آمدند ابوحنیفه به نزد حضرت آمد و از حضرت در چند مساله سؤال پرسید ؛ ... ابوحیفه گفت : در مورد آیه «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم» به من خبر دهید ؛ فرمودند : معنی آیه در نظر تو چیست ای ابوحنیفه ؟ گفت : امنیت در راهها و سلامتی بدن و غذای آماده ، حضرت فرمودند : ای ابوحنیفه ، اگر خداوند تو را در روز قیامت باز دارد و تو را از هر لقمهای که خوردی و هر نوشیدنی که نوشیدی سؤال پرسد، وقوف تو در محشر طولانی خواهد شد ! گفت : پس مقصود از نعیم چیست فدای شما گردم ؛ فرمودند : نعیم ما هستیم ؛ کسانی که خدا مردم را به وسیله ما از گمراهی نجات داد و به وسیله ما آنان را در کوری بینا ساخت ! و در جهل آنان را عالم ساخت !
الحسینی الاسترآبادی النجفی ، السید شرف الدین علی (متوفاى 965هـ) تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة ، ج 2 ص 852، تحقیق و نشر : مدرسة الإمام المهدی (عج) ، ـ قم ، الطبعة الأولی، 1407هـ.
شیخ صدوق رحمة الله علیه روایتی از امام هشتم علیه السلام نقل کرده است که رسول خدا فرموده: در قیامت از تمام امت من در باره ولایت علی علیه السلام سؤال میشود:
23 - حدثنا أبو القاسم علی بن أحمد بن موسى بن عمران الدقاق قال : حدثنا محمد بن أبی عبد الله الکوفی ، قال : حدثنا سهل بن زیاد الآدمی ، عن عبد العظیم بن عبد الله الحسنی ، قال : حدثنی سیدی علی بن محمد بن علی الرضا ، عن أبیه ، عن آبائه ، عن الحسن بن علی علیهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : ... وعزة ربی إن جمیع أمتی لموقوفون یوم القیامة ومسؤولون عن ولایته وذلک قول الله عز وجل : «وقفوهم إنهم مسؤولون»
امام رضا علیه السلام از پدرانش از رسول خدا (ص) روایت کرد که قسم به عزت پروردگارم ، تمام امت در روز قیامت نگاه داشته میشوند و از ولایت علی علیه السلام سؤال میشوند ، و این معنی کلام خداوند عزوجل است که «آنها را نگه دارید که از آنها سؤال میشود»
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین،(متوفاى381هـ)، معانی الأخبار، ص 387، ناشر: جامعه مدرسین، قم، اول، 1403 ق.
در روایت صحیح السندی که شیخ مفید آن را نقل کرده، رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده است: در قیام از محبت اهل بیت من سؤال میشود:
وبهذا الإسناد قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم : لا یزول قدم عبد یوم القیامة من بین یدی الله عز وجل حتى یسأله عن أربع خصال: عمرک فیما أبلیته ، ومالک من أین اکتسبته وأین وضعته ، وعن حبنا أهل البیت . فقال رجل من القوم : وما علامة حبکم یا رسول الله ؟ فقال : محبة هذا ، ووضع یده على رأس علی بن أبی طالب علیه السلام .
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده: روز قیامت بنده قدم از قدم در حضور خدا- عزّ و جلّ- بر نمىدارد تا اینکه خداوند از چهار چیز از وى پرسش نماید: از عمرت که در چه چیز گذراندى، و از مالت که از کجا بدست آوردى، و در چه راهى خرج نمودى، و از دوستى ما اهل بیت. مردى از میان قوم گفت: اى رسول خدا نشانه دوستى شما چیست؟ فرمود: دوستى این شخص، و دست مبارک بر سر على بن ابى طالب (ع) نهاد.
الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفاى413 هـ)، الأمالی، ص 353، تحقیق الحسین أستاد ولی - علی أکبر الغفاری، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414هـ - 1993 م.
نکته:
در روایت آمده است ، شخص میت، تا از محبت اهل بیت در قیامت پاسخ ندهد، اجازه ندارد که قدم از قدم بردارد و از طرفی، رسول خدا دست مبارک را بر سر حضرت علی علیه السلام گذاشت و به محبت ایشان تصریح فرموده است.
اگر محبت اهل بیت سؤال شود، به طریق اولی از ولایت آنها که امری بالاتر از محبت است سؤال خواهد شد.
سند این روایت، همان سند روایت قبل است که شیخ مفید با تعبیر «وبهذا الاسناد» آورده است:
روایت قبل سندش این است:
قال: أخبرنی أبو القاسم جعفر بن محمد بن قولویه رحمه الله قال : حدثنی أبی ، عن سعد بن عبد الله ، عن أحمد بن محمد بن عیسى ، عن الحسن بن محبوب ، عن أبی حمزة الثمالی ، عن أبی جعفر محمد بن علی الباقر علیهما السلام قال : بنی الإسلام على خمسة دعائم : إقام الصلاة ، وإیتاء الزکاة ، وصوم شهر رمضان ، وحج البیت الحرام ، والولایة لنا أهل البیت .
قال:
منظور از «قال» خود شیخ مفید است و ایشان از نظر شیعه بی نیاز از توثیق است.
شیخ طوسی در باره ایشان مینویسد:
جعفر بن محمد بن قولویه القمی ، یکنى أبا القاسم ، ثقة .
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 91
نمازی شاهرودی در باره ایشان مینویسد:
محمد بن قولویه القمی : من خیار أصحاب سعد بن عبد الله . ثقة جلیل معتمد . ویروى عنه ابنه جعفر فی کامل الزیارة کثیرا .
او از اصحاب برگزیده سعد بن عبد الله اشعری و موثق، جلیل القدر ومورد اعتماد بود.
الشاهرودی، الشیخ علی النمازی (متوفای1405هـ)، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 7 ص 297، ناشر: ابن المؤلف، چاپخانه: شفق – طهران، الأولى1412هـ
از نظر آیت الله خویی بزرگ رجال علمای شیعه نیز ایشان موثق است:
محمد بن قولویه : الجمال ، والد أبی القاسم جعفر بن محمد ، أکثر الروایة عنه ابنه جعفر فی کامل الزیارات فهو ثقة.
المفید من معجم رجال الحدیث - محمد الجواهری - ص 570
نجاشی در باره ایشان مینویسد:
سعد بن عبد الله بن أبی خلف الأشعری القمی أبو القاسم ، شیخ هذه الطائفة وفقیهها و وجهها .
رجال النجاشی - النجاشی - ص 177
شیخ طوسی نیز به وثاقت ایشان تصریح کرده و مینویسد:
سعد بن عبد الله القمی ، یکنى أبا القاسم ، جلیل القدر ، واسع الاخبار ، کثیر التصانیف ، ثقة.
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 135
نجاشی در باره او گفته است:
أحمد بن محمد بن عیسى بن عبد الله بن سعد بن مالک بن الأحوص بن السائب بن مالک بن عامر الأشعری . ... وأبو جعفر رحمه الله شیخ القمیین ، ووجههم ، وفقیههم ،
رجال النجاشی - النجاشی - ص 82
شیخ طوسی ایشان در دو کتابش ثقه معرفی کرده است:
الحسن بن محبوب السراد ، ویقال له : الزراد ، ویکنى أبا علی ، مولى بجیلة ، کوفی ، ثقة.
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 96
رجال الطوسی - الشیخ الطوسی - ص 334
ابو حمزه ثمالی نیز از نظر علمای رجال شیعه موثق است:
ثابت بن أبی صفیة أبو حمزة الثمالی واسم أبی صفیة دینار ، مولى ، کوفی ، ثقة ،
رجال النجاشی - النجاشی - ص 115
از مطالبی که تا کنون بیان شد، نتایج ذیل به دست میآید:
1. طبق آیاتی که ذکر کردیم در روز قیامت از امام هر شخصی سؤال میشود که چرا در این دنیا از او پیروی کرده است. برای پاسخ به این سؤال با همان امامش فراخوانده میشود.
2. بنابراین، به شبکه های وهابی باید گفت: شما اگر قرآن را قبول دارید ، آیات قرآن دلالت بر سؤال از ولایت در عالم دیگر میکند ؛ و اگر روایات اهل سنت را قبول دارید ، آنها نیز با سند معتبر این مطلب را تایید کردهاند و اگر روایات شیعه را نیز میخواهید این مطلب در کتب شیعه با سند صحیح آمده است .
3. نکته دیگر این که طبق روایات صحیح اهل سنت، میت به اسامی خلفاء اقرار کرده و این نشان میدهد که درباره آنها از میت سؤال شده که این گونه اعتراف میکند. نتیجه این که اگر از آنها چون خلیفه رسول خدا و صحابه بوده اند، سؤال شود، از ولایت علی که از جمله خلفا و صحابه است نیز سؤال میشود.
4. نکته مهمتر دیگر این است که نه تنها روایات شما به این مطلب اعتراف دارد، بلکه علمای بزرگ شما همانند آلوسی و برخی دیگر همانند زرندی شافعی اعتراف دارند که ولایت علی و خلفاء از مهمترین امور اعتقادی است که در قیامت از آن سؤال میشود.
بنابراین، سؤال از ولایت علی در عالم قیامت موافق آیات قرآن کریم و روایات شیعه و اهل سنت است و اگر کسی در این باره شبهه افگنی میکند نشان از جهل و بی سوادی آنها و نتیجه دوری آنها از قرآن و روایات است.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)