پرسش وپاسخ

سئوال ازاهل سنت وپاسخ شیعه به اهل سنت

پرسش وپاسخ

سئوال ازاهل سنت وپاسخ شیعه به اهل سنت

حضرت امیرمعاویه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  •  
    •  
    •  
    •  
    • در پاسخ به نویسنده کتاب « معاویه را بهتر بشناسیم»  
    • محمد علی در وبلاگ شیعیان اهل سنت واقعی چنین می نویسد:
      وقتی این کتاب را دیدم، با خود گفتم بالاخره یکی از برادران اهل سنت حاضر شده است که تعصب و لجاجت را کنار گذاشته و شخصیت واقعی معاویه را آنگونه که در تاریخ و اسناد آمده است برایمان بازگو کند! اما این آرزویی بیش نبود، چرا که از همان آغاز معلوم بود که نویسنده قصد تکرار همان دروغهای همیشگی را دارد!

      از جمله اعتقادات عجیب اهل سنت اینست که همه صحابه رسول خدا را افرادی عادل می‌دانند و به شیعیان خرده می‌گیرند که چرا مانند آنها به همه صحابه احترام نمی‌گذارند؟! و جالب‌ اینجاست که حتی فردی چون معاویه ( لعنة الله علیه) را هم در شمار صحابه پیامبر می‌آورند و برای وصف شخصیت او چنان می‌تازند و احادیث جعلی زیادی را نقل می‌کنند که آدم بی‌خبر، گمان می‌کند هیچ شخصیتی در صدر اسلام به پای معاویه ( لعنة الله علیه) نخواهد رسید! البته افرادی چون معاویه در زندگی نکبت بار خود، چنان جنایتهایی را مرتکب شده بودند که پاک کردن و پوشاندن همه آنها برای دوستانشان میسر نبود و در بسیاری از کتب تاریخی و روایی شیعه و سنی، ماجرای آنها ثبت گردیده‌است. اما دوستان اهل سنت ما، قاعده‌ای را برای خودشان بوجود آورده‌اند که اسم آنرا « خطای اجتهادی» گذاشته‌اند! و هرجا که متوجه خطا، جنایت و اشتباهی فاحش از صحابه می‌شوند، برای سرپوش گذاشتن بر آنها، فورا ادعا می‌کنند که آنها مجتهد بودند و در اجتهاد خود دچار اشتباه شده‏اند!

      جنگ با علی(علیه السلام) چرا؟!
      از جمله کشفیات نویسنده محترم کتاب فوق اینست که درباره جنگ معاویه با حضرت امیر اینگونه قلم فرسایی می‌کنند:
      « شبهه‌ای که در مورد حضرت معاویه! ایجاد می‌کنند و تمامی دشمنی‌ها و کینه‌توزیها از آنجا شروع می‌شود اینکه اگر معاویه فرد آگاه و دینداری بوده است، پس چرا با خلیفه‌‌ی راشده‌ی رسول خدا و یکی از دست پروردگان خانه پیامبر یعنی حضرت علی وارد جنگ شده و بر ضد او شمشیر کشیده است؟»

      اما نباید از این دوستان انتظار داشته باشید که جواب این پرسش تاریخی را به درستی برایتان شرح دهند. چرا که در این مورد نیز باز جانب معاویه را گرفته و از خطای اجتهادی او سخن می‌گویند! :
      « اولا باید ریشه این جنگ را بررسی نمود و آگاهانه از منابع بی‌طرف جریان را مورد مطالعه قرار داد سپس قضاوت نمود!!... ثانیا باید اینرا بدانیم که تمامی اصحاب رسول الله « عدول» هستند و خداوند سبحان از همگی آنان اعلام رضایت نموده و اگر گناه و اشتباهی هم از آنان سر زده باشد، پروردگار منان با لطف و رحمت خویش توفیق توبه قبل از موت را نصیبشان گردانیده است... ثالثا ما در آنوقت حضور نداشته‌ایم تا از کنه جریان باخبر باشیم.

       

      میدانیم که روایات تاریخی نیز چندان اعتباری ندارند که بتوان بر اساس آنها بعضی از یاران مکتب سرور کائنات محمد رسول الله را تنقیص نمود و یا آنان را تکفیر و تفسیق کرد!» البته نویسنده محترم با توجه به اینکه در همین سطور صراحتا نوشتند که روایات تاریخی اعتباری ندارند، انگار گفته خودشان را فراموش می‌کنند! چرا که بلافاصله در ادامه می‌نویسند « اما وقتی کتابهای تاریخی علمای ربانی و سلف صالح! را می‌نگریم تمامی آنان بر این عقیده بوده‌اند که ما نباید در مورد اختلافات بین اصحاب دخالت نماییم و بر اساس رای خویش گروهی را درست و گروه مخالف را نادرست تلقی کنیم. بلکه باید در این مورد سکوت اختیار نماییم!»

      چرا سکوت ؟!
      حال باید از ایشان و دیگر برادران اهل سنت پرسید که چرا ما باید در برابر این گناهان‌ ( به قول شما خطای اجتهادی) سکوت کنیم؟! اگر آنها مرتکب گناه شده‌اند، دلیل سکوت ما چیست؟ اگر معاویه با خلیفه بر حق مسلمین و اهل بیت رسول خدا، به جنگ پرداخت، چرا باید روی جنایات او سرپوش بگذاریم و اوج جنایات او را تا حد یک اشتباه کوچک پایین بیاوریم؟! مسئول آن همه خونهای به ناحق ریخته در جنگ صفین کیست؟! عمار یاسر، مالک اشتر و حجر و بسیاری از یاران و صحابه رسول خدا توسط چه کسی به شهادت رسیدند؟! طبق کدام آیه، روایت و سنت مدعی هستید که صحابه، هرچند مرتکب گناه و جنایت بشوند، باز هم عادل هستند؟! این چه عدالتی است که شما به آن معتقدید؟!  آیا به نظر شما، خداوند و رسولش بین مسلمانان در اجرای احکام و قصاص و ... تفاوتی قائل شده‌اند؟ آیا دینی که ملاک برتری افراد را نه قوم و نژاد و رنگ پوست، بلکه تنها تقوا می‌داند، طبق گفته شما بین مسلمانان تبعیض قائل می‌شود؟! آیا پیامبری که خود در روزهای آخر حیات، به مسجد رفتند و از همه مسلمانان خواستند که اگر کسی حقی بر گردن او دارد بیاید و حقش را بگیرد، راضی می‌شود که اصحابش هرگونه که خواستند رفتار کنند و هیچ حقی و هیچ گناهی هم بر گردن آنها نباشد؟! و هیچکسی هم حق اضهار نظر درباره آنها را نداشته باشد؟!

      ادعای عجیب و مضحک!!
      نویسنده کتاب فوق در بخشی از کتاب خود در ادعایی عجیب و خنده‌آور، می‌فرمایند: « اما نکته‌ای که باید بدان توجه نمود اینست که جنگ و اختلاف با فردی، محکی برای مومن و کافر بودن طرف مقابل نیست... صحابه نیز در مسائلی اجتهاد می‌کردند و طبیعی است که بین دو مجتهد اختلاف پیش بیاید اما آنان هیچگاه همدیگر را کافر و فاسق نگفته‌اند و تا آخرین لحظه محبت یکدیگر را در دل داشته‌اند!!» معلوم نیست نویسنده محترم، چه تصوری از فهم و شعور خوانندگان خود دارد که اینگونه با دلائل مبتذل و پیش‌پا افتاده سعی می‌کند اعتقاد خود را به آنها تحمیل کند. آیا جنگی چون صفین را می‌توان تنها یک اختلاف کوچک بین دو مجتهد دانست! این چه اختلاف کوچکی بوده که هرگز برای آن راه حلی وجود نداشت؟ و از همه مهمتر این چه عذر بدتر از گناهی است که برای معاویه می‌آورید؟! طبق گفته شما پس ما باید به همه افراد حق بدهیم که هرگاه دلش بخواهد بر علیه خلیفه مسلمین، شورشی را ترتیب بدهند و اسمش را هم بگذارند اختلاف عقیده! آیا طبق نظر شما نمی‌شود به قاتلان خلیفه سوم هم ، این حق را داد که آنها در این مورد دچار خطای اجتهادی بشوند؟!

      لغزش بزرگ !!
      وقتی نویسنده محترم بنا بر عقیده خود، جنگ و مخالفت با اهل بیت رسول خدا و خلیفه مسلمین را تنها و تنها یک «اختلاف اجتهادی!» می‌دانند، طبیعی است که انتخاب یزید هم به جانشینی معاویه تنها یک « لغزش » نامیده شود!! در این مورد می‌خوانیم : « یکی از این لغزشهای بزرگ، انتخاب پسرش یزید به عنوان جانشین بود. این پیشنهاد از طرف اصحاب گرانقدر رسول و تابعین به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و اکثر بزرگان اصحاب و حضرت ام‌المونین عایشه انرا رد کردند! ... با وجود آن باز هم اسم یزید جهت خلافت برده می‌شود!... بزرگان نامبرده برآن بودند که خلافت اسلامیه، خلافت نبوت است و نباید آنرا به سلطنت وراثتی تبدیل کرد دوم اینکه حالات ظاهری یزید نیز این اجازه را نمی‌داد که خلیفه‌ی تمام مملکت اسلامی قرار گیرد، بدین خاطر ایشان به این تجویز، مخالفت نموده و اکثر آنها تا آخرین دم نسبت به مخالفت خود استقامت نمودند!

      بر اثر همین حق‌گویی، مکه و مدینه محفوظ مانده و کوفه و کربلا قتل عام شد!»  اگر به دقت مطالب این کتاب را مورد بررسی قرار دهید متوجه آشفتگی و پراکنده گویی نویسنده آن خواهید شد. به عنوان مثال در همین مورد، وی به صراحت از مخالفت و نارضایتی عده‌ای از صحابه از معاویه، بخاطر جانشینی یزید، آنهم تا آخرین دم اشاره کرده است. اما در قسمتهای پیشین عکس این قضیه را نوشته بود و مدعی شده بود که صحابه تا آخرین لحظه محبت یکدیگر را در دل داشته‌اند! متاسفانه این آشفتگی، تنها به همین موارد محدود نمی‌شوند بلکه شاهد آن هستیم که عدم توجه به خواست و نظر صحابه و فاجعه‌ای چون واقعه کربلا، تنها به عنوان یکی از لغزشهای معاویه توجیه می‌شود!

      مخالفت معاویه با کتاب و سنت!!
      در پایان از شما خوانندگان عزیز خواهش می‌کنم که به موارد ذیل که عینا از کتاب « معاویه را بهتر بشناسیم» نقل می‌شود، دقت کنید تا متوجه تناقضات بی‌شمار دوستانمان بشوید:

      1- «حضرت معاویه! در دوران حکومتش چندین بار، با لغزشهای اجتهادی مواجه شده است که همین موارد سبب شده تا حکومتش با خلافت راشده تفاوت داشته باشد و دوران حکومتش را ملوکیت بنامند! ... این قاعده را ( لغزش اجتهادی) در مورد افراد بعدی ( همچون یزید) نمی‌توان بکار برد زیرا آنها اصلا اهل اجتهاد نبودند بلکه بعضی از آنها فاسق و گناهکار علنی بودند و از هیچ نظر آنها را نمی‌توان جزء خلفا به شمار آورد بلکه آنها صرفا در لیست ملوک داخل‌اند!» اولا ما متوجه نشدیم که علت و فلسفه وجود حکومت معاویه در زمان خلافت خلیفه مسلمانان چه بوده است؟ ثانیا چرا علی‌رغم اعتراف به گناهکار و فاسق بودن این افراد، باز هم اصرار بر پیروی از آنها دارید؟!

      2- نویسنده در قسمتی از کتاب خود که به مخالفت صحابه با معاویه اشاره می‌کند می‌نویسد:«پس دیدیم که صحابه‌ی رسول خدا به راحتی در مقابل تصمیمی که مخالف کتاب و سنت باشد، مخالفت نموده و به هیچ وجه راضی به انتصاب فردی نالایق برای اداره‌ی حکومت نبودند!»

      خوب سوال ما هم اینست که اصولا اعتقاد به چنین شخصی که در مدت حکومت خود و پیش از آن بارها و بارها مخالف سنت و کتاب عمل نموده، چه فایده و چه توجیهی دارد؟! شما که خود معترف هستید که معاویه علنا و علی‌رغم نظر صحابه بر خلاف کتاب و سنت عمل می‌کرد، چگونه او را فردی عادل میدانید؟! آیا مقایسه چنین فردی با اهل بیت رسول خدا، بویژه حضرت علی (ع) ظلمی آشکار به رسول خدا و اهل بیت ایشان نیست؟! اهل بیتی که رسول خدا شرط عدم گمراهی امت را پس از خود، تمسک به آنها و قرآن دانسته بودند!  آیا مانند این اشتباهات و اعمال خلاف کتاب و سنت را از حضرت امیر هم سراغ دارید؟ اگر پاسختان مثبت باشد که یقینا به گمراهی رفته‌اید چرا که بارها از زبان رسول خدا شنیده شد که ‌فرمودند :« ای علی! نسبت تو به من، نسبت هارون به موسی است جز اینکه پس از من پیامبری نباشد... تو از من هستی و من از توام... دوستی علی ایمان و کینه او او نفاق است... من شهر علمم و علی در آن است... علی مولای هر مومنی پس از من است» و اگر پاسختان منفی باشد و اعتقاد داشته باشید که امام علی(ع) هرگز مرتکب اشتباهاتی از نوع اشتباهات معاویه نشده است، پس باید از خود بپرسید که چگونه برای تشخیص حق، اینگونه مضطرب و پریشانید و اینکه چطور نمی‌توانید در جنگ بین آنها، یکی را صاحب حق تشخیص دهید؟! و از همه مهمتر اینکه چرا در اعتقادات شما اینهمه تناقض وجود دارد؟!
      --------------------------------
      نقل از: وبلاگ
      شیعیان اهل سنت واقعی

    نظرات 0 + ارسال نظر
    برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
    ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد